تواریخ نظامی تانیا، نه حماسه شرورانه او، لعنت بر شما مترجمان عنوان رمان سبک ژاپنی، یک داستان فوق العاده سرگرم کننده است، به ویژه این فیلم. این فیلم جلد چهارم کتاب یا مجموعه لایتنوول را اقتباس میکند، اما آن را کتاب یا رمان *کامل* پیرامون کارلو ذن نگویید. او ممکن است در ادامه آخرین نوشته رمان به دلیل طبقه بندی نامناسبی که همراه با مکتب اقتصادی شیکاگو خود دوست دارد از شما عصبانی شود، چنین تراژدی به گوش او می رسد پس مراقب باشید. به هر حال… سرعت بازی بینقص است، فیلم هر دعوا را مطابق با لحظات آرامتر و ساکتتر خود زمان میدهد تا بهعنوان فاصلهای از سکانسهای اکشن نسبتاً شدید، آنها را بهصورت استراتژیک بپاشید.
با توجه به این نکته، اگر فیلم را با جلد چهارم مقایسه کنید، با تصاویر کمیابش از دیوار بی حرکت متن فراتر می رود. این فراتر از محدودیت رسانه سبک رمان است، با قدرت عمل خود بازی می کند، شاخه ای طلایی از عکس ها و تعریف های صوتی بصری دارد، به همین دلیل است که بسیاری از مونولوگ ها به نفع نشان دادن به شما در چه چیزی خوب است.
نه لزوماً همه آن را به عنوان یک عصا حذف کنید، همچنان افکار تانیا در مورد زندگی خود را همانطور که در انیمه دیدهایم، همانطور که احتمالاً شما با آن آشنا هستید، برای ارائه استدلال درج کنید. ارزش و وزن برای اتفاقات. لزوماً از شما انتظار نمی رود که در هنگام مرگ برخی از کمدی ها، یک سالتو سه گانه پشتی انجام دهید.
حتی اگر بیشتر تانیا را دنبال کنیم، فیلم بر اساس بازیگران موجود ساخته میشود تا در مبارزه طاقتفرسایی که به عنوان جنگ شناخته میشود، سرمایهگذاری کنیم و در کنار آنها همدلی کنیم. چه به خاطر کینه و سابقه ویکتوریا با سرزمین مادری سابقش باشد. سوء تفاهم ژنرال در مورد قصد تانیا از جنگ و اعتیاد وایس به الکل و شکوفایی نهایی گرانت که در زمان نمایش خود جالب هستند و به عامل سرگرم کننده می افزایند.
با این وجود من به این فیلم نمره 9 می دادم، اما چرا؟ این به لطف چند نکته از طرف من است، امیدوارم نه دقیقاً تجربه را برای من و نه برای شما شکسته، اما آزاردهندهای است که باعث میشود کمی اخم کنم، چیزی که قابل مقایسه با بالا انداختن ابروی شما در برابر یک انتخاب نگرانکننده از استودیو است: بیاحترامی به دامنه توجه و هوش بیننده.
اکنون که برای پنجمین بار فیلم را دوباره تماشا می کنم، همه چیز را در مورد دوربین اختصاصی الاغی که حداقل 3 بار اولین نمایشش را انجام می دهد، فراموش کرده بودم که خیلی به گذشته نگاه نمی کند، اما بابت آن احساس توهین می کنم. ترجیح میدهم وجودش بیارزش و بیارزش باشد، بهویژه وقتی دوربین به طرز غمانگیزی به ناامیدی آجودان ویکتوریا ایوانووا سربریاکوف در حالی که او در حال کمک به تانیا است، ظاهر میشود.
این را تصور کنید: ویکتوریا نقشههای راهآهن مربوط به قلمرو دشمن و امپراتوری را قرار میدهد و شما همانطور که به درستی توجه کردهاید توجه میکنید: *سرگرم شده* تا ببینید چرا اینقدر مهم است، سپس چند ثانیه بعد از طرف عقب به شما خوش آمد میگویند. چیزی که تانیا آرزویش را دارد، اما نه آن چیزی که از او شنیدهاید، بیتردید گونههای غنیمتی آجودانش است.
برای بازگویی 2 مورد دیگر، یکی زمانی ظاهر می شود که Mary SiouX از اهداف تمرینی تیراندازی می ایستد و بادامک با یک نمای نزدیک غیر ضروری ظاهر زودگذر خود را نشان می دهد.
در نهایت، مولد اولیه این پدیده، این اتفاق زمانی می افتد که رفیق خاصی لوریا به دنبال طعمه می گردد. او خودش تبدیل به دوربین الاغ می شود و فقط ناامیدی پیدا می کند که یکی از تنها لحظاتی است که وجودش توجیه می شود.
برای دفاع از خودم نسبت به هیچ چیز جنسی مغرور نیستم، به رمان های تصویری که قابل توصیف هستند و در ژانر اروژ هستند، افراط کرده ام، مانند "آهنگ و سایا" و "بن بست اگیس". من فعالانه مانند یک کمونیست به این واقعیت واکنش نشان نمی دهم که یک اندام تولید مثل یا *چیزی* را می بینم که تحریکاتی را که ممکن است منجر به زنا شود یا بهتر بگوییم پسرعموی تنهاتر آن به نام اونانیسم را به خود جلب کند. من می توانم گنجاندن آنها را به عنوان بخشی از جذابیت آنها درک کنم، و پیام آن را از طریق تصویری ظریف که به ندرت در انواع رسانه های معمولی نمی بینید، بررسی و بحث می کنم، اما اینطور نیست. این دوربین یک توهین اساسی است که من *باید* فوراً با بررسی استفاده از ابزارهای اولیه به آن توجه کنم، غافل از اینکه فیلم مورد توجه من بوده است.
البته، انیمه های دیگر نیز همین کار را انجام داده اند و با تلاش هایشان با نام Ecchi، بدترین مجرم، بسیار مزخرف تر عمل کرده اند، نه اینکه بگویند از این قضاوت معاف هستند، اما در فیلمی مانند این؟ این یک عیب است که دلیلی فراتر از ناامنی برای ویژگی ها و شایستگی های خود ندارد. متأسفانه انگیزه حول نمره اولیه 9 فقط مربوط به دوربین الاغ نیست، بلکه سبک هنری است که می توان گفت غیرجذاب است با چهره تانیا شبیه به اردک و ویکتوریا با چشمان سیب زمینی شکلش. این استودیو استعداد آشکاری دارد، اگر به زنان دیگر مانند ماریا سو ایکس نگاه کنید، او شبیه چیزی است که انتظارش را دارید، هیچ چیز غیرعادی نیست، اما به دلایلی تانیا و ویکتوریا مورد تبعیض قرار می گیرند تا هیچ گونه جذابیت فیزیکی را برانگیزند. .
خوب، با تأمل در این مورد، این احتمال وجود دارد که… بله. من یک مغرور یا حتی یک منحرف بی میل هستم که تا این حد در مورد آن بنویسم، همراه با داشتن طبیعت کودکانه درونی کارلو ذن در مورد آثار و افکار خودشان.
دوستانم به جز من و یکی دیگر از هموطنانم از این موضوع ناراحت نشدند، اما نه به همان میزان. وقتی سعی کردم این نکته را مطرح کنم، نتوانستم آن را به خوبی بیان کنم، و علیرغم ناکامی هایم در آن زمان، معتقدم که سزاوار یک صدا است، به همین دلیل است که این را می نویسم و فرصت قبلی را در بوم نقاشی جدید حذف می کنم.
با این حال، باید تکرار کنم، فراتر از چیزی که از آن رنجیده ام، این حرکت شگفت انگیز است. طراحی صدا به سادگی فوقالعاده است، ترکیبی از تصاویر و حرکت آن را به زیبایی تحسین میکند و باعث میشود شما سنگینی هر عمل را در نبرد احساس کنید، چه مانای عظیمی که صرف میشود و یا فرمولهای انفجاری راهاندازی شده و سپس بلوک کامی محلی را پاره میکند. ناگفته نماند Oomph قدرتمند! از جادوگرانی که نیرویی بی رقیب برای پرتاب خود به آسمان، به سادگی عالی! ولی. شگفتی های ناگفته زیادی وجود دارد که ترجیح می دهم خودتان آن ها را تجربه کنید.
با توجه به اینکه یکی از آهنگ های پایانی "Los! لوس! لوس!» مسلماً گوش دادن بسیار خوبی است تا زمانی که در نقاط خاصی جریانی از مزخرفات را به زبان آلمانی بیرون می دهند. انگار یک کودک نوپا یک فرهنگ لغت آلمانی را کشف کرد و تمام کلماتی را که در زمینه مبارزه تانیا جالب به نظر می رسید یا ممکن است شوخ به نظر می رسید، بیرون زد، اما این لحن ناشنوا به نظر می رسد.
من تعجب می کنم که کارلو ذن بر این روند ساخت موسیقی نظارت نکرده است، او مطمئناً بیشتر گریه می کرد که اگر آن را با کتاب ها مقایسه کنید، گنجاندن زبان آلمانی به این بدی انجام شده است، اما من پرت می شوم. موسیقی ای که هر مبارزه را پوشش می دهد، بیشتر از یک گروه کر ملودیک از صداها تشکیل شده است که با ارکستری برای پشتیبانی از آن، تزئینات لازم را به هر صحنه اضافه می کند.
فیلمبرداری و کادربندی نماها نشان دهنده استعدادهای کارگردان و تیم است. به ویژه هنگامی که در اوج، تانیا به یک دشمن خاص خود در کلیسای جامع شلیک می کند، به تصویر می کشد که چگونه مجسمه فرشته ای را نیز با خون پاشیده و پرتاب می کند که گویی به آن موجود لعنتی X هتک حرمت می کند.
از سه بعدی نیز برای تمجید از دوبعدی استفاده میشود، برای مثال در نقطه اوج میبینیم که چگونه دو جادوگر در یک شهر در یک جنگ پیچیده سگ پرواز میکنند که باعث میشود ساختمانها چگونه به داخل و خارج میشوند یا در ادامه مبارزه خود بزرگنمایی میکنند در حالی که یکی از آنها طفره میرود. حملات ویرانگر، تلاش برای استفاده از فضای اطراف آنها برای داشتن روزنه ای برای فرار به سمت امن برای ضد حمله. از فضا استادانه استفاده شده است، نه به عنوان یک فکر بعدی برای زیبا جلوه دادن آن. بعدها شاهد ویرانی زیبایی که بر روی آن باقی مانده است.
دقت تاریخی همچنان از انیمه ادامه دارد که جای تعجب است که هواپیماها، تانکها و حتی تفنگها چقدر جزئیات روی آنها با پرداخت صیقلی و تمیزی که هر یک دارند، دارند. آن انیماتورها واقعاً باید در سفر خود به شیکاگو به طور ناخواسته تمام آن سلاح ها را بازرسی کرده باشند. به ارتباطات و عشق کارلو ذن به مدرسه ایالتی مبارک باد.
بنابراین!
امتیاز جدیدی که من به فیلم می دهم 9.5 خواهد بود که به 10 می رسد، زیرا این مجموعه به همراه برخی دوستان متقاعد کننده جایگاه ویژه ای در قلعه قلب من دارد.
دوستان من، باید از آنها نیز تشکر کنم، آنها کمکی به این بررسی بوده اند، Nhovah، Cronk، Kregazi، Pyro و Flinnshadow. ممنون که خواندید.