در حال حاضر در قسمت 4 نشستهایم و لعنتی، این عبارت: «پتانسیل هدر رفته» به ندرت به خوبی اینجا میآید. میدانم که این بیانیهای جسورانه برای تنها 4 اپ از 12 است. خلاصه سریع: شما نامی دارید که به رباتی موجودات زندهای به نام Mecha Ude با ذهن خود میدهید که میتوانند (بیشتر شبیه به پیوست) با بدن انسان ترکیب شوند. این قدرت بدنی انسان را افزایش میدهد و Mecha Ude میتواند شکل واقعی خود را مانند یک بازوی روبات اضافی، یک دم، انواع تفنگها، هر چیز دیگری فعال کند و هر دوی آنها را به یکدیگر وابسته کند. Mecha Ude به چیزی به نام آلبیتریوم نیاز دارد که هر انسانی در بدن خود دارد. اگر به زور از هم جدا شوند، انسان بعد از چند روز می میرد زیرا آلبیتریوم در بدنش نشت می کند (آن را به شکل گاز تصور کنید) و انیمه می گوید که آلبیتریوم مانند روح است (از من نقل قول نکنید) .
حالا به نکات من:
انیمه از رویدادی به رویداد دیگر می پرد. منظورم این نیست که سرعتش سریع است (که گاهی اوقات می شود اما عجولانه نیست) اما هر از گاهی دلم برای ارتباط بین صحنه ها تنگ می شود. گاهی اوقات صحنهای را مشاهده میکنید که تقریباً هیچ ارتباطی با آخرین صحنه، بدون تغییر یا توضیح اینکه چرا شخصیت XY در مکان XY قرار دارد، وجود ندارد.
نکته دیگر داستان سرایی بد/عجیب و چگونگی ارتباط سازندگان، تصمیم گیری برای شخصیت ها، نحوه نوشتن آنها برای دادن ویژگی های شخصیتی به آنها و ایجاد رویدادها است. نمونه های زیادی فقط در 4 قسمت وجود دارد که نمی دانم کدام یک را باید انتخاب کنم.
به عنوان مثال (حداقل اسپویل در حال حاضر، بیش از حد *** بپرید تا رد شوید):
1. شما یکی از بچه های خوب هستید. تصور کنید کار شما این است که یک Mecha Ude واقعا مهم را بازیابی کنید (شکل غیرفعال آنها مانند یک مکعب روبیک است). سپس متوجه می شوید که با یک نوجوان غیرنظامی تصادفی ترکیب شده است (MC، که آن روز مدرسه را رها کرد، زیرا مجبور شد صدایی را در سرش دنبال کند که او را به منطقه محاصره شده توسط پلیس هدایت کرد، او به سادگی نادیده گرفت زیرا صدایی که در سرش بود. درخواست کمک کرد- چگونه به کلیشه MC تبدیل شویم).
اکنون دو گزینه دارید که چگونه می توانید او را متقاعد کنید که نمی خواهید او را بکشید و باید او را دنبال کند:
گزینه 1: اعتماد او را با معرفی خود و توضیح دادن وضعیت به او جلب کنید.
گزینه 2: به او بگویید که اگر حرکت کند، مرده است، که او را می ترساند و شانس فرار را افزایش می دهد.
حدس بزنید شخصیت (دختر شخصیت جانبی اصلی) این مجموعه کدام گزینه را انتخاب کرده است.
2. در این مثال شما رئیس افراد خوب هستید. شما اکنون MC دارید که در واقع برای داشتن این Mecha Ude مناسب نیست زیرا مقدار آلبیتریوم او بسیار کمتر از حد متوسط است (یعنی ضعیف است) و برای امنیت او، از آنجایی که او (بیشتر Mecha Ude او) بسیار مهم است، شما تصمیم بگیرید که او باید محافظ داشته باشد باز هم دو گزینه دارید:
گزینه 1: فردی را انتخاب کنید که به او اعتماد دارید و بتواند از عهده این کار برآید.
گزینه 2: شخصی را انتخاب کنید که به او اعتماد دارید، شخصیت فرعی اصلی است، اما با توجه به اتفاقات گذشته و اخیر او ممکن است کمی تکانشی باشد و اقداماتی انجام دهد که می تواند فردی را که باید محافظت کند به خطر بیاندازد.
باز هم حدس بزنید که تصمیم اینجا چه بوده است.
3. باید همانطور که در بالا توضیح داده شد اتفاق می افتاد. دختر جانبی تصمیم می گیرد فوراً به جایی (محل ذخیره سازی بندر یا چیزی شبیه به آن) فرار کند تا چیزی را بررسی کند و MC را با خود می کشد. آنها متوجه حضور دشمنان در آن منطقه می شوند. اگر وظیفه خود را بهعنوان محافظ شخصی انجام دهید، احتمالاً از رویارویی با آنها اجتناب میکنید. اما حدس بزنید دختر بزرگ مغز ما چه کرد. به دلیل احساساتش مستقیماً به آنها نزدیک می شود و از آنجایی که بدیهی است دعوا شروع می شود، به MC می گوید نزدیک بماند و کنارش را ترک نکند. منطقی به نظر می رسد، به جز اولین حرکتی که او انجام می دهد یک حمله aoe به اطراف خود است که MC را دور می کند و سپس این را می گوید: "بهت گفتم نزدیک بمان!". ممکن است فکر کنید قرار بود برای بیننده خنده دار باشد، اما من هیچ جزئیات و اشاره ای نمی بینم که قرار بود شوخی باشد. ممکن است فکر کنید اینجا به پایان می رسد اما نه.
در دعوای او با بچههای دیگر، سنگها، چوبهای بیسبال و حتی یک کانتینر حملونقل به اطراف پرواز میکنند و تقریباً MC را خرد میکند، بنابراین او پناه گرفته و کودکی را میبیند که بین کانتینرهای حملونقل دیگر نشسته است.
او می خواهد از کودک در برابر دعوای جاری محافظت کند (که دختر طرف نمی تواند ببیند زیرا چند متر دورتر است)، ربوده می شود، توسط دختر اصلی نجات می یابد و سپس یکی از Mecha Ude او ادعا می کند که MC سعی کرده از هرج و مرج استفاده کند. فرار و دختر طرف اصلی این جسارت را دارد که بگوید به دلیل بی پروایی MC، افراد بد تقریباً Mecha Ude او را دریافت کردند. فقط این نوشته احمقانه را تصور کنید.
خوشبختانه MC سپس اشاره می کند که فقط به خاطر او در این وضعیت قرار گرفتند و او همان کسی بود که در وهله اول باعث جدایی آنها شد و او می خواهد بدون او برود. و حالا این را تصور کنید. او وظیفه خود را برای محافظ کردن نادیده می گیرد، اجازه دهید او برود و با این دلیل بحث می کند که MC باید خنک شود، اما ممکن است فراموش کرده باشد که او را به خطر کشاند - مثل هیچ انعکاسی. حتی Mecha Ude از MC از او می خواهد که عذرخواهی کند زیرا او محافظ آنهاست و من فقط جلوی صفحه نمایشم می نشینم و از خودم می پرسم که در حال حاضر چه چیزی را تماشا می کنم. من هم در کفش او از خودم می پرسم که خطر بزرگتر اینجا کیست. اما هی، آنها باید شرایطی را ایجاد می کردند که از هم جدا شوند تا اتفاق دیگری رخ دهد ...
*** من معمولاً می خواهم شخصیت را توسعه دهم و درباره بازیگران بیشتر بدانم، اما خواهش می کنم دلایل منطقی و منطقی تری پیدا کنید که باعث می شود چنین اتفاقاتی بیفتد و خدایا، این نوع شخصیت های احمقانه را با احمقانه ترین تصمیم گیری درست نکن. داستان ادامه دارد این فقط یک داستان سرایی بد است، زیرا نمی توانم تصور کنم چه کسی اینطور عمل می کند. بله، انیمه است و بله، تخیلی است اما cmon.
اکشن بسیار خوب است (8/10)، اما برای من احساس میکنم که گاهی اوقات 1-2 فریم از دست میرود، زیرا برخی از اتصالات در انیمیشن کمی ضعیف هستند، اما شاید این فقط من هستم. من همچنین دوست دارم که چگونه سعی می کنند برخی از زوایای دوربین را انجام دهند، اما گاهی اوقات کمی بیش از حد است و من تمرکز را از دست می دهم. صداپیشگی برتر است اما در حال حاضر هیچ چیز خارق العاده ای وجود ندارد.
به عبارت دیگر چیز زیادی برای گفتن وجود ندارد. طراحیها جالب هستند- اکثراً آدمهای بد برجسته هستند و اصلاً من شخصیت بیشتری از آنها را در مقایسه با بچههای خوب دیدم که این نیز کمی مشکوک است، اما چیزی که قسمتهای بعدی نتوانند آن را برطرف کنند.
میدونم اینجا خیلی بدم اومد این انیمه به خودی خود بد نیست و حداقل بسیار سرگرم کننده است، اما در نظر من آنقدر کم است، بنابراین نمی توانم بگویم خوب است. به همین دلیل است که من در حال حاضر روی 5/10 نشسته ام. باز کردنش هم قشنگه