-
دیگر عناوین این انیمه نام انگلیسی:Scum's Wish
نام فارسی:انجمن ضایعات
نام ژاپنی:クズの本懐
خلاصه داستان از نظر دنیای بیرون، هانابی یاسوراوکا و موگی آوایا زوج عالی هستند. اما در واقعیت، آنها فقط یک درد پنهانی مشترک دارند: هر دو عاشق افرادی هستند که نمی توانند با آنها باشند. حنابی از زمانی که به یاد می آورد، دوست دوران کودکی و همسایه اش نارومی کنایی را دوست داشته است، بنابراین از اینکه متوجه می شود او معلم جدید خانه اش است، خوشحال می شود. با این حال، نارومی به زودی مورد توجه معلم موسیقی، آکان میناگاوا قرار میگیرد و رابطهای بین آنها شروع به شکوفایی میکند که باعث ناراحتی حنابی شد. موگی در مدرسه راهنمایی توسط آکانه آموزش دید و از آن زمان عاشق او بوده است. از طریق یک ملاقات اتفاقی در راهرو، او با حنابی روبرو می شود. از آنجایی که این دو روح تنها زمان بیشتری را با هم می گذرانند، تصمیم می گیرند از یکدیگر به عنوان جایگزینی برای کسی که واقعاً دوستش دارند استفاده کنند و صمیمیت فیزیکی را با یکدیگر به اشتراک بگذارند تا از تنهایی خود دور شوند. [نوشته شده توسط MAL Rewrite]اطلاعات تکمیلی نوع:فصل:وضعیت:سال ساخت میلادی:منبع:تهیهکنندگان:Aniplex , Square Enix , Fuji TV , Dentsu , Kansai Telecasting , Kyoraku Industrial Holdings , Studio Hibariنقد و بررسی داستان با امتیاز 8 از 10 انیمه سعی می کند این پیام را منتقل کند که "لذت های نفسانی" ساده ترین چیزهایی است که در دنیا می توان یافت، اما یافتن عشق متقابل چیزی پیچیده و دشوار است، به خصوص در نوجوانی و حتی گاهی در بزرگسالی، من معتقدم که قهرمان داستان و مو قرمز می توانست با هم به پایان برسد اما این اتفاق نیفتاد، راستش من از موگی متنفر بودم، او 3 راه داشت و به نظر من بدترین آنها را انتخاب کرد، برای آنهایی که درام دوست دارند انیمه خوبی است و برای کسانی که دارند. قبلاً چیزی مشابه را تجربه کرده اید، به خصوص در دوران نوجوانی، انیمه شما را به نوعی لمس می کند و باعث می شود به خاطرات قدیمی بازگردید.نقد و بررسی داستان با امتیاز 10 از 10 "این غم انگیز است که چقدر برای کسی که دنیا برای شما معنی دارد، کم اهمیت هستید." من هرگز نمی دانستم درد واقعی چیست تا زمانی که عشق نافرجام را تجربه کردم. بر اساس یک مطالعه، احساس طرد شدن که با عشق نافرجام همراه است، با آنچه بدن شما در هنگام درد احساس می کند، یکسان است. درست است. مثل این است که با چاقو تکه تکه می شوی، کم کم از خودت محو می شوی تا اینکه بتوانی شخص خود را حتی با چشمان بسته ببینی. اولین باری که این انیمه را دیدم عاشق کسی نبودم و هنوز غم غیر قابل تحمل آن را حس می کردم. حالا که سالها بعد دوباره آن را تماشا کردم و میدانستم چه حسی دارد، احساس نمیکنم آنطور که بار اول فکر میکردم بیش از حد دراماتیک است. شما واقعاً احساس می کنید که شخصیت های اصلی اگر نه بدتر، من مطمئن هستم که نویسنده عشق نافرجامی را تجربه کرده است تا بتواند چیزی به دقت این داستان بنویسد. عشق من (اگرچه هنوز هم او را دوست دارم) تنها عشق من بود، برای مدتی باورنکردنی. اولین باری که او را دیدم زمانی بود که هر دو کودک بودیم. او چینی است و در نزدیکی خانه من یک رستوران دارد که در آن به خانواده اش در انجام فعالیت ها کمک می کند. وقتی بچه کوچک بود، به عنوان پیشخدمت سفارش میگرفت، تمیز میکرد و برای تحویل به تلفن پاسخ میداد. یادم می آید که مسحور آن بودم. با خودم فکر کردم: "او خیلی باحال و مسئول است که می تواند در این سن کم این کار را انجام دهد! او باید بسیار بالغ تر از من و سایر بچه های هم سن من باشد." در تمام عمرم چیزی به این زیبایی ندیده بودم. هر بار که مادرش می خواست کاری را خودش انجام دهد، خودش این کار را انجام می داد و به چینی چیزی به او می گفت، شاید چیزی شبیه به: "لطفا استراحت کن بگذار خودم انجامش دهم" و هر حرکتی که می کرد موهایش را به آرامی به پهلو می چرخاند. مخصوصاً وقتی از یک میز به آن میز می دوید. برای من آنقدر دوست داشتنی بود که صادقانه می خواستم همانجا او را در آغوش بگیرم، اما چیزی که باعث شد عاشق او شوم دلیل دیگری بود. از آنجایی که او هنوز خیلی جوان و شکننده بود، وقتی ظرفها را به سمت صندلیهای مشتری میبرد، دستهایش میلرزید، دستهای من تقریباً در حال سقوط بود، اما من بلافاصله ایستادم تا به او کمک کنم آن را روی میز من بگذارد. او به من گفت: "نباید به من کمک کنی تو مشتری هستی" به او گفتم: "بچه های کوچک همیشه باید به یکدیگر کمک کنند، در ضمن اگر من نمی کردم روی زمین می افتاد" او خندید و زیباترین لبخند را نشان داد و سپس در آشپزخانه فرار کرد (البته در حالی که موهایش به طرز شگفت انگیزی در تمام طول راه افتاده بود) وقتی به من لبخند زد نمی توانم احساسم را توصیف کنم. احساس می کردم خیلی غرق شده ام اما نه به طرز بدی. احساس می کردم ناگهان شادی در وجودم جاری شد و قلبم آنقدر تند می زد که واقعا نمی توانم آن را توصیف کنم. او مدام به من نگاه می کرد وقتی در حال سرو کردن بود و زمانی که در آشپزخانه بود، بنابراین من به او لبخند می زدم و او را از تمام اظهارات ناخوشایند برخی احمق های نژادپرست محافظت می کردم، زیرا رستوران برای مدت نسبتاً کوتاهی باز شد. او خیلی خجالتی بود و هر وقت چشمهایمان را قفل میکردیم اغلب سرخ میشد، بنابراین در عوض از مادرش نامش را پرسیدم. به خاطر حفظ حریم خصوصی نمی گویم، اما وقتی به من گفت، از او پرسیدم: "لطفاً از رابطه او با هر دختر دیگری که من نیستم جلوگیری کنید" من واقعاً در آن زمان فکر می کردم که او او را نگه می داشت. کلمه چون با قیافه ای جدی گفت "تو دختر خوبی به نظر میای، من زودتر دیدم چطور ازش محافظت کردی. باشه با کسی قرار نمیگیره" از او پرسیدم چون میدانستم از زمانی که هر دو بچه بودیم، هیچ اتفاق جدی بین ما رخ نداده است. باید خیلی عجیب و ترسناک به نظر برسد اما من قبلاً در مورد ازدواج با او در چین خیال پردازی می کردم و همچنین در آن زمان می دانستم که باید چند سال در برزیل زندگی کنم (در ایتالیا با او روبرو شدم) هزاران مشتری غذای رستوران را با رستورانهای چینی دیگر آن منطقه مقایسه میکردند و میگفتند آنقدرها هم خوب نیست، بنابراین من با عصبانیت فریاد زدم (لمائو چقدر ترسناک است) "باور کنید، این رستوران روزی محبوبترین رستوران چینی در منطقه خواهد شد. زیرا کیفیت واقعی همیشه با سخت کوشی، تلاش و همیشه با ایده های بهتر به دست می آید.» در نهایت رستوران این کار را انجام داد. من برای مدت طولانی امیدوار بودم که بتوانم با این بچه کوچولو حتی زمانی که در برزیل بودم کنار هم باشم، اما بعد از مدتی به این فکر کردم که "ممکن است او فقط از آن روز من را به یاد آورد" بنابراین سعی کردم با کسی قرار بگذارم اما این کار ادامه داشت. فقط 3 ماه آنقدرها هم بد نبود، اما فهمیدم که او آن آدمی نیست که من فکر میکردم و جایی، در اعماق قلبم، هنوز به آن مرد کوچک چینی فکر میکردم با لبخند دوستداشتنی که وقتی از او در برابر برخی احمقها دفاع کردم. گفت: "من هرگز با کسی به اندازه تو حیرت انگیز و مهربان برخورد نکردم" بنابراین در 17 سالگی به آن رستوران برگشتم. همان طور که فکر می کردم پر از جمعیت بود و همان غذا را سفارش دادم. او آنجا بود، ظرف را روی میز گذاشت و این بار دستانش حتی تکان نخورد، حتی با یک دست آن را می آورد. او بزرگتر شد. خدایا چقدر خوش تیپ بود اینجا بودم، دوباره مسحور، تمام پاشنه، با احساساتم در همه جا. من اول با برادر کوچکم دوست شدم، او (عشق نافرجام من) بدون شک هنوز یک فرد خجالتی و درونگرا است، اما همانطور که فکر می کردم هیچ کس آنجا مرا به یاد نمی آورد. با این حال او خیلی به من نگاه می کرد بنابراین با خودم فکر کردم: "من می توانم او را با قیافه ام به دست بیاورم" من در آن زمان همه چیز را به شدت احساس می کردم و او را به قدری مشغول می دیدم که صادقانه احساس می کردم اینطور است. یک انتخاب خوب (اسپویل: اینطور نبود) سعی کردم در شب سال جدید شماره ام را همراه با یک هدیه به او بدهم، فکر می کردم بهترین انتخاب است که او را وادار کنم طبق برنامه اش برایم بنویسد و همچنین باعث شود کمتر از خانواده اش خجالت بکشد. تا حالا که 20 سال دارم، هیچ وقت برایم نامه ننوشته و در این مورد با من صحبت نکرده است. من در تمام این سالها در یک ترن هوایی بودم و سعی میکردم تمام سیگنالهای ترکیبی او را تفسیر کنم، نگاههای رد و بدل شدهاش را تفسیر کنم، او گفت که من را "جالب" میبیند و از برادر کوچکش میخواهم که چیزهای خجالتآوری درباره او به من نگوید. چه کسی می داند شاید او فقط من را زیبا می بیند. اما به اندازه کافی زیبا نیست. لحظه ای که می دانستم در تمام این مدت طرد می شوم (چون جذابیت با عشق و تحسین فرق می کند) حتی از او نبود، بلکه از برادر کوچکش بود. یک روز در حمام رستوران از من پرسید: "شاید تو عاشق آندریا هستی؟" من شکستم. گریه ام گرفت چون از آن عکس العمل فهمیدم که او، برادر کوچکش، هیچ سرنخی از شماره تلفن ندارد و حتی به من نگفت: "متوجه شدم که او اغلب به شما نگاه می کند" یا "به من گفت که شما را داغ کرده است" . او هیچ کدام از اینها را نگفت. من حتی مجبور نبودم به او "به درستی اعتراف کنم" یا مستقیماً از او بشنوم. من قبلاً به یک معنا می دانستم که برای او چیزی نیستم. همانطور که عشق را می توان بدون گفتن "دوستت دارم" احساس و درک کرد، طرد شدن را نیز می توان بدون کلام احساس و درک کرد، فقط آرام آرام تمام وجودت را به طرز دردناکی نابود می کند. یادمه خیلی احمق بودم یک بار که روی میز خوابیده بود (در حالی که روی آن خروپف می کرد) کتم را دور شانه هایش انداختم. یک روز که به خاطر رفتن به بیمارستانی که دور از شهر بود دیر به رستوران رسیدند، یادم میآید به پدرم زنگ زدم و از او التماس کردم که به جای سفارش دادن، پیتزا سفارش دهد، با وجود اینکه در آن دوره مشکلات پوستی و تصویری داشتم. . من اهمیتی نمی دادم، نمی خواستم او در آن لحظه کار کند. خیلی دوستش دارم لعنتی برادر کوچک او به من گفت: "او تا به امروز با کسی قرار ملاقات نداشته است، او به این نوع چیزها علاقه ای ندارد". خوب، حداقل منظورم این است. حداقل مادرش به نوعی به قولش عمل کرد. صادقانه بگویم که من مانند شخصیتها واکنش نشان نمیدادم، زیرا برای من این شخص داغترین فرد زنده است و هیچکس نمیتواند جایگزین او شود. من خیلی از افراد را رد کردم، هرگز معاشقه متقابل یا قیافه دیگران را انجام ندادم. درست است، هیچ چیز منزجر کننده تر از محبت یا علاقه کسی نیست که شما کاملاً به او بی علاقه هستید. برایم مهم نیست که این کار را انجام دهم، زیرا من خیلی به او اهمیت می دهم. او باید در مورد خودش واقعاً فکر کند. حداقل از من متنفر نیست. نمی دانم که آیا او هرگز نظرش را تغییر خواهد داد یا حداقل در مورد آن با من صحبت خواهد کرد. در قلب من، امیدوارم به هر دو چیز نروم. نمی دانم چرا، من او را خیلی دوست دارم، اما دیگر حوصله حضور او را در قلبم ندارم. من نمی خواهم با او قرار بگذارم. دیگر خیلی دیر شد. با اینکه این کار را نمی کنم، اما به این فکر می کنم که هرگز او را نمی بوسم، موهایش را نوازش نمی کنم، دستانش را می گیرم، وقتی گریه می کند به او آرامش می دهم، برایش غذا می پزم، با او قرار ملاقات نمی گذارم، همه چیز را به اشتراک نمی گذارم. آهنگ هایی که باعث می شود از او به یاد بیاورم. و او را یا من را با یک نفر دیگر تصور کنید، قلبم می شکند. من آن را نمی خواهم. من او را می خواهم و فقط او را. درست همانطور که حنبی می گوید، به نظر من کسی نیست که بتوان او را شبیه سازی کرد. هیچکس بهتر از او نیست امیدوارم لااقل از من رقت انگیزی که روزگاری دیوانه وار عاشقش بودم به یاد بیاورد. می دانم که او برای همیشه در قلب و مغز من حک خواهد شد. هر چند این انیمه سعی می کند به نوعی امید بدهد. چه کسی می داند. آیا امیدی به من هست؟ من هم امیدوارم روزی بتوانم آه بکشم و به آن آسمان نگاه کنم و با انگشتانم آن را لمس کنم و احساس رضایت کنم. درد دارد، من او را خیلی دوست دارم که ترسناک است. موفق باشید برای همه رفقای دلشکسته :) لطفا مواظب خودتون باشید، شعر چینی اغلب عشق نافرجام را به عنوان عاشقانه ترین، خالص ترین، بی خودانه ترین و نجیب ترین نوع عشق به تصویر می کشد. عشق تو بی فایده و مسخره نبود. عشق تو گواه این بود که تو شیرین ترین نوع قلب هستی. عشقی که متقابل نباشد چیز زیادی نمی خواهد، به همین دلیل است که عشق بی پاسخ عشق واقعی است. عشق ما واقعی و زیبا بود.نقد و بررسی داستان با امتیاز 1 از 10 این را تماشا نکنید خودتان را نجات دهید!!!!! شخصیت ها مزخرف، غیر واقعی، پوچ، احمقانه، و همه کلمات منفی دیگری بودند که نمی توانم به آنها فکر کنم. اپیزودها بسیار طولانی و بیهوده به نظر می رسید... هیچ چیز احساس نمی کرد که معنایی داشته باشد، و دیدن بازی راضی کننده نبود. اتلاف وقت بزرگ شخصیت ها همگی افراد بدی هستند، با این حال متوجه می شوند که همه آنها به نوعی قربانی هستند (بسیار تحریک کننده). به نوعی، دوست دختر اجاره ای و دوست دختر خانگی با وجود موقعیت های دیوانه کننده و شخصیت ها و موقعیت های مزاحم، صمیمانه تر و در واقع جالب تر بودند. فکر نمی کردم این امکان پذیر باشد. این فقط تورادورا است، اما بد استبرچسب ها دانلود و تماشای آنلاین انیمه Kuzu no Honkai با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Kuzu no Honkai با زیرنویس چسبیده فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Scum's Wish با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه انجمن ضایعات با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه انجمن ضایعات با زیرنویس چسبیده فارسی
برچسب قسمت ها دانلود و تماشای آنلاین انیمه Kuzu no Honkai قسمت 12 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه انجمن ضایعات قسمت 12 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Kuzu no Honkai قسمت 11 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه انجمن ضایعات قسمت 11 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Kuzu no Honkai قسمت 10 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه انجمن ضایعات قسمت 10 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Kuzu no Honkai قسمت 9 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه انجمن ضایعات قسمت 9 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Kuzu no Honkai قسمت 8 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه انجمن ضایعات قسمت 8 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Kuzu no Honkai قسمت 7 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه انجمن ضایعات قسمت 7 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Kuzu no Honkai قسمت 6 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه انجمن ضایعات قسمت 6 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Kuzu no Honkai قسمت 1 تا 12 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه انجمن ضایعات قسمت 1 تا 12 با زیرنویس فارسی
-
-
-