-
دیگر عناوین این انیمه نام انگلیسی:Maison Ikkoku
نام ژاپنی:めぞん一刻
نام های دیگر:-
Ikkoku House
خلاصه داستان میسون ایکوکو یک انیمه عاشقانه از رومیکو تاکاهاشی است. داستان حول رابطه بین کیوکو اتاناشی و یوساکو گودای می چرخد. کیوکو زن جوانی است که به تازگی همسرش را از دست داده و به عنوان مدیر به پانسیون ایکوکو کان آمده است. گودای دانشجوی کنکور است و در حال آماده شدن برای کنکور است. هنگامی که این دو برای اولین بار ملاقات می کنند، آتش سوزان عشق در نگاه اول شعله ور می شود. در مسیر این عشق، دیگر مستاجران پانسیون، یوتسویای مرموز، ایچینیسه و آکمی ولنگار قرتی، با حضور خود داستان زندگی این دو را جذاب تر می کنند. در میان این داستان عاشقانه، به دلیل بدشانسی گودای، مربی ثروتمند تنیس، شون میتاکا، نیز عاشق کیوکو می شود، در حالی که خود گودای نیز دو علاقه عاشقانه دارد، نانائو کوزو و ایبوکی یاماگی. با در نظر گرفتن طیف وسیع احساسی، از بسیار شاد و خنده دار تا بسیار غمگین و گریه کننده، همه 96 قسمت Mason Ikoko ارزش دیدن را دارند.اطلاعات تکمیلی تعداد قسمت:96زمان پخش (ژاپن):چهار شنبه ساعت 19:30زمان هر قسمت:25 دقیقهرده سنی:نامشخصاستودیو سازنده:Studio Deenژانر ها:نقد و بررسی داستان با امتیاز 10 از 10 من Urusei Yatsura را تماشا کرده ام. من Ranma 1/2 را تماشا کردم. من هنوز اینویاشا و رین-نه را تماشا نکرده ام. من هنوز تمام مانگای تاکاهاشی-سنسی را نخوانده ام. من به تازگی Maison Ikkoku را تمام کرده ام. احساس خوشبختی کردم. احساس ناراحتی کردم. احساس هیجان کردم. احساس عصبانیت کردم. در آستانه جنون. و در برکه اشک. همه چیز خیلی آشنا بود و با این حال، در همان زمان کاملاً متفاوت است. و ارزش تمام احساسات فوق الذکر را داشت. 5 اپیزود آخر باعث شد از خوشحالی چشمانم را به هم بزنم. نمی توانستم بفهمم تمام شده است. من هنوز نمی توانم، در حالی که دارم این را می نویسم. از تیم استودیو دین برای ساخت این شاهکار سینمای مطلق متشکرم. ممنون تاکاهاشی سنسی که با کارهایت وارد زندگی من شدی و باعث شدی بارها و بارها ببینم که چرا انیمه و مانگا را دوست دارم و هرگز ترک نمی کنم. برای همیشه.نقد و بررسی داستان با امتیاز 8 از 10 تعریف شما از عشق چیست؟ آیا این عاشقانه است که از جوانی ساخته شده است؟ وفاداری طولانی مدت که در آزمون زمان مقاومت می کند؟ احساسات آتشین خود به خود، غیرقابل توضیح و آنی که نه امواج بلکه یک سونامی به وجود می آیند؟ آیا این شور و شوق جسمانی نفسانی است که برای گفتن به جوانان مناسب نیست؟ ارتباط صمیمی و عاطفی که وجود شما را برآورده می کند و دنیا را آسان و بی نهایت می کند؟ به ندرت عاشقانه در انیمه هر یک از این ویژگی ها یا عناصر را در بر می گیرد زیرا فرمول تجربیات 12 تا 24 قسمتی با روند شتابزده، رشد و واقع گرایی که فرد متصور است و در واقع تجربه می کند، چیزهای زیادی را به جا می گذارد. Maison Ikkoku یکی از بهترین داستانهای عاشقانهای است که در رسانه روایت میشود، زیرا این جواهر دهه 80 که توسط رومیکو تاکاهاشی برجسته خلق شده است، داستانی واقعی از زندگی را ارائه میدهد که چگونه دو فرد عادی از طریق مشکلات غم و اندوه، موانع، راه خود را به یکدیگر پیدا میکنند. حرفه، و فضول تحریک همسایه ها و خانواده. من از این که چقدر این نمایش با لحن و لحن انجام شد، شگفت زده شدم. این سفر عاشقانه 96 قسمتی، فرد را در تعاملات آرام، درام و زندگی روزمره شخصیت ها غوطه ور می کند که اکثر داستان های عاشقانه را زیر و رو می کند. این به روزها و تعاملات اجازه می دهد تا به آرامی دیالوگ ها، تحولات شخصی و اقداماتی را جمع آوری کنیم که راه خود را به روابط رو به رشد شخصیت ما باز می کند. مونولوگ درونی که گناه یا مقاصد آنها را توصیف می کند، حسادت به تهدیدهای احتمالی یا یادآوری اینکه آنها با یکدیگر نیستند، روند فکری در مورد اینکه یک رویداد یا مکالمه خاص چگونه پیش خواهد رفت، و تکه هایی از احساسات صادقانه و واقعی آنها که می تواند با خشم یا شیفتگی آشکار بیرون بیایید. گاهی اوقات شش قسمت طول می کشد تا تأیید یا اعتبار را دریافت کنید. این چراغ سبز مختصر برای زنده نگه داشتن امید یا برعکس در جایی رخ می دهد که انسان گرایی در اشتباهات و تفسیرهای نادرست باعث مارپیچ درگیری ها و عقب نشینی روابط می شود. روشی که نمایش شامل احساسات پنهانی است که در بالای موقعیتها و سوء تفاهمهای مداوم قرار میگیرد، باعث درام و تحولات بیوقفه میشود. همین سرعت دقیق و سبک طبیعی آهسته است که به Maison Ikkoku چنین تصویری معتبر و مرتبط از توسعه عاشقانه می دهد. تعداد قسمتهای طولانیتر، بازدههای ارزشمندی را ایجاد میکند که آن لحظات یکنواخت و غیرفعال را چنان اقلیمی میکند که حباب درگیری متورم میترکد و پیشرفت تند و مهم شکوفا میشود و سیلی به صورت شما میزند. حتی در آن زمان، هنوز هم میتوان احساس کرد که این لحظات ظریف و جزئی بسیار مهم هستند و گامی بزرگ به جلو هستند و در عین حال در همان مکان باقی میمانند. این فشار و کشش مداوم بین حیاتی و راکد است که واقعی و بسیار واقعی است. گاهی اوقات تمام این زمان است و برای یک سلام ساده یا پاسخ به کنجکاویی که ذهن آنها را درگیر کرده بود کار کنید. در مواقع دیگر این موضوع مهمتر است زیرا شاید کسی بخواهد بداند آیا این تعقیب و گریز بیهوده است یا در نهایت با احساسی که در آنها ایجاد میکند صادق باشد. این رویکرد صبورانه و صادقانه چیزی است که Maison Ikkoku را از تمام انیمه های عاشقانه تا به امروز جدا می کند. هنگام بحث در مورد Maison Ikkoku، برجسته ترین عنصر نمایش، پیش فرض است. عاشقانه یا حرمسرا معمولی شما شامل افرادی می شود که در حالت آماده به کار هستند که تنها برای دوست دوران کودکی خود از طوفان ناهنجاری و لطافت عاشقانه عبور می کنند تا به طور ضعیفی منظره را تکان دهند تا شانسی واقع بینانه نباشند. هرج و مرج و بدجنسی کنار، صحنه همیشه برای ژانری آماده می شود که می تواند همان تصمیمات فرمولی و رگبار حوادث را ایجاد کند. Maison Ikkoku کیوکو را در موقعیت یک بیوه جوان قرار می دهد که متقاعد شده است که شریک مرگ او عشق زندگی او بوده است. هیچ تهدید فیزیکی وجود ندارد، اما یک حضور احساسی و نوستالژیک که هرگز شکوفا نشد. هیچ مقدار صمیمیت یا لذتی وجود ندارد که بتواند محدودیت های عشق را متزلزل کند. این تمام تعادل نمایش است، زیرا عشق اصلی بدون در نظر گرفتن جذابیت یا غم انگیز بودن، شانسی ندارد. تنها چیزی که می تواند کیوکو را منصرف کند روند طبیعی غم و اندوه و پذیرش است، عمق اینجا بی نظیر است. همچنین نکتهی جانبی، من عاشق نمادین سگی بودم که شوهرش را در آغوش میگیرد و این یادآوری همیشگی که او همیشه با او خواهد بود. یکی از مهم ترین عناصر و مزایای Maison Ikkoku سن و موقعیت شخصیت ها است. در مقایسه با نمایش متوسطی که در دبیرستان اتفاق میافتد که بیشتر تکاندهنده، هورمونمحور و خجالتآور است، بازیگران بزرگسال موقعیتها و شکستهای بسیار جالبتری را امکانپذیر میکنند که نمایش و مسائل را مجذوب خود میکند. بازیگران مملو از شخصیتهای پر جنب و جوش، سرزنده و خستهکننده هستند که فقط به تئاتر اضافه میکنند و شرایط را هم بهتر و هم بدتر میکنند. اعضای غیبتکننده و بدون زندگی که باعث میشوند شما بخواهید گودای اقامتگاه را ترک کند، اما در عین حال، آنقدر زمان و تلاش خود را صرف دانستن آنچه در جریان است میگذارند که شما به نوعی از آن قدردانی میکنید. حرکاتی که شخصیتها دارند این رقابت اولیه و چندضلعی عشقی را ایجاد میکنند که مملو از اشتیاق، امید و عدم تعهد است. شما تمام جنبه های حسادت، رقابت، زمان بیهوده و نامطمئن را می بینید. این فقط مجموعهای از بذرهای ثابتی است که برای آن حرفهها و اعترافات اصلی کاشته میشود که کل زندگی رفاه و نگرش آنها را متزلزل میکند. یک شب مست، یک اعتراف به طرز وحشتناکی اشتباه می شود، یک شیفت دیرهنگام باعث اضطراب و ترس شده است، دخترانی که از خانه بازدید می کنند، لحن های بد و آزاردهنده ای به همراه دارد، کنجکاوی خارجی ها بر احساسات بلاتکلیف و گیج کننده شخصیت ها می افزاید. تقریباً در هر نقطه، صحنه و بازیگران گسترده اثر انگشت خود را روی نتایج و وضوح نمایش میگذارند. این تبدیل به بخش استادانه دیگری می شود که Maison Ikkoku به زیبایی اجرا می کند با اتصالات آن است. رشتههایی که شخصیتها و طرح داستان در سرتاسر سریال در آن قرار میگیرند، اتفاقات تاثیرگذاری میدهد. اینکه چگونه شخصیت به طور طبیعی به زندگی خود ادامه می دهد و چقدر از این ترتیبات و اعمال آگاه است، نشان دهنده تجربه ابدی و طولانی است. مهم نیست که مستأجرها و اعضا چقدر آزاردهنده هستند، آنها مستقیماً بر تعادل و چشم انداز عاشقانه تأثیر می گذارند و با بالا بردن آن امیال و امیال پنهان، راهی عالی برای پیشبرد این ماجرای موش و گربه تهاجمی خاموش و منفعل است. به طور خلاصه، میخواهم به برخی از جنبههای تولید بیشتر Maison Ikkoku اشاره کنم. من همیشه از فیلمبرداری شگفتزده میشدم، زیرا فریمها در چیزی که به نظر ابدی میماند یخ میزنند، موسیقی از صحنه ربوده میشود و لحظهای پخش میشود که همه ما در لبه صندلیها هستیم. وقتی صحبت از موسیقی شد، Maison Ikkoku دارای یک موسیقی متن امپریایی و ساخاری با طبیعت بازیگوش و بی جان است. جنبه شگفت انگیز OST در لحظات کلیدی و اقلیمی است زیرا به نظر می رسد بودجه و توجه با لحظات خیره کننده و تعیین کننده مطابقت دارد. نمایش ناگهان با پیانوها و ویولن های درخشان خود چنان بیان ارکستری، نرمی و مالیخولیا را به دست می آورد که عجیب و مبهوت کننده است. همراهی این امر با بازده داستان و روایت عاشقانه شخصیتهای ما، نفسگیر نیست. همه چیزهایی که گفتم تعریف من از عشق نیست، اما به عنوان کسی که هیچ موفقیتی در دنیای عاشقانه یا دوستیابی نداشتهام، به نظر میرسد این سبک متقاعدکنندهترین و جذابترین است. این لحظات کوچک و صمیمی است که می بینید آیا به شما توجه می کنند یا خیر، عصبانیت و حسادتی که وقتی با شخص دیگری است به دست می آید، عزم و اراده قوی و حمایتی که از خود نشان می دهند و آن را به گونه ای از بین می برند که انگار همیشه از آن جداست. شخصیت خودشان، تکامل بی شتاب اعمال و کلماتی که ناگهان به بلوک های سازنده احساسات شما نسبت به آنها تبدیل می شوند. همه اینها در این داستان زیبا شکوفا می شود که با آن بازی می کند و رشته های قلب شما را می کشد. این تنها به دلیل میزان تعهد و زمان صرف شده با این شخصیت ها و داستان های آنها امکان پذیر است. من برای این اجرای ارگانیکتر و داستان عشق ارزش قائل هستم زیرا آزمایشها و مصیبتهای خوب و بد را برای کل سریال به شما نشان میدهد. لحظات بی حادثه، کسل کننده، بردها، باخت ها، جنون مو کشیدن، و لحظه های کتاب داستان مبهم و پر ارزش. شاید احمقانه باشد که درخواست نمایشهای عاشقانه 50+ قسمتی که رویکردی اصرار بیشتری دارند، اما این یکی از معدود داستانهای عاشقانهای است که قلبم را باز کرده است و من را وادار میکند تا به انتهای زمین در جستجوی چیزی باشم که 3/4 این تجربه را داشته باشد. . Maison Ikkoku یک سریال منحصر به فرد است که معاصران آن و همه چیزهای قبل از آن موفق به ثبت آن نشده اند. چه به دلیل توجه مدرن ناشی از تعداد محدود و بیخطر اپیزودهای مورد انتظار باشد، چه به دلیل اینکه تغییر و تقاضای عاشقانه در نسل امروزی با سازندگانش متفاوت است، Maison ikkoku همیشه جلوتر از منحنیها خواهد بود و ثابت میکند که یکی از آنهاست. بهترین و دست کم گرفته شده ترین سفرهای عاشقانه در انیمه. این سریالی است که به طور تصادفی با آن برخورد کردم و در نهایت عاشق آن شدم. اگرچه این نمایشی نیست که دنیای من را تغییر دهد، اما در مورد نحوه نگرش من به عاشقانه، روابط و فعالیتهای آن بسیار تغییر کرده است. سازندگان انیمه و مانگا، اگر گوش میدهید، لطفا داستانهای عاشقانه طولانیتر و واقعی بسازید. اینها برخی از رضایتبخشترین و خوبترین داستانها هستند، زیرا هسته اصلی آن چیزی است که همه در این زندگی به آن نیاز دارند و میخواهند. چه یک داستان شاد باشد یا غم انگیز، پایان، واقعی و صادقانه است و این همه چیزی است که اهمیت دارد. 8.5/10 نقاط ضعف - پرش های پراکنده در مسیر شغلی - بازه زمانی سریع - برخی از شخصیتهای پسزمینه میتوانند جالب یا غیرقابل تحمل باشند OP های مورد علاقه OP3: سوکی سا OP4: صبح آفتابی درخشان ED های مورد علاقه OP5: هیداماری OP1: کاناشیمی یونقد و بررسی داستان با امتیاز 10 از 10 بررسی زیر به شخصیتهای مثلث عشق محدود میشود و این که چگونه دو شخصیت اصلی من را وادار کردند درباره تصمیمات زندگی گذشتهام فکر کنم. توضیح اینکه موسیقی چقدر جذاب و نوستالژیک است، چقدر مشکلات واقعی و شخصیت ها خنده دار هستند، خیلی زیاد است. بنابراین، من می خواهم خلاصه کنم، که در پایان سریال احساس می کنید که بخشی از این دنیا بوده اید و غم انگیز است که اکنون پرده از بین رفته است. [مقدمه] ژاپن در دهه 1980 انتظارات زیادی از مردان جوانی داشت که بزرگ می شدند و به دنبال جایگاه خود در جامعه بودند. جوانان باید با امنیت شغلی کمتری دست و پنجه نرم می کردند. این امر برنامه ریزی مالی بلندمدت را دشوارتر کرده است. و علیرغم پیشرفت تکنولوژی و رشد اقتصادی، مرد به طور سنتی هنوز تامین کننده در نظر گرفته می شود. امنیت مالی برای خواستگاری به دوست داشتنی شما ضروری است. شما فقط به این دلیل ازدواج نمی کنید که عاشق یکدیگر هستید، بلکه به این دلیل که شریک زندگی مناسبی است و این توسط هنجارهای فرهنگی، ملاحظات اقتصادی و انتظارات خانوادگی تعیین می شود. معمولاً این یک تصمیم عملی است. برای مردان عاشق، علاوه بر فشار بالای تلاش برای موفقیت حرفهای، این به معنای مسابقه با زمان قبل از خواستگاری همسر مناسبتر و ربودن دختر شماست. یک امتحان شکست خورده یا یک فرصت شغلی محقق نشده می تواند برنامه های شما را به تاخیر بیندازد و بقیه زندگی شما را خراب کند. علاوه بر این، هدف گذاری بیش از حد بالا مانند "رویاهای خود را دنبال کنید" تشویق نمی شود، بلکه به دلیل غیر واقعی بودن مورد تمسخر قرار می گیرد. خیلی پایین هدف بگیرید و به عنوان فردی بی جاه طلب و تنبل دیده می شوید. رقابت بی رحمانه است. اگر کسی به مدت دو روز در دسترس نباشد، به نظر نمی رسد که خودکشی خیلی دور از ذهن باشد (بله، من هنوز در حال تنظیم یک بررسی رام-کام هستم). [گودای یوساکا] کارت های بد برای قهرمان ما، گودای یوساکو. گودای 20 ساله است. دانشجوی متوسطی که در یک پانسیون فرسوده به نام Ikkoku Maison زندگی می کند و در تحصیل و مشاغل پاره وقت خود با مشکل مواجه است. او دائماً می شکند، او به سختی می تواند زندگی خود را تامین کند. چشم انداز آینده او چندان خوشگل نیست. او نه تیزترین ابزار آلونک است و نه با استعداد و سخت کوش است. او فردی غیرقابل اعتماد و دست و پا چلفتی دیده می شود و به راحتی تحت تأثیر دیگران قرار می گیرد و حواسش پرت می شود، به ویژه از مستاجران همکارش در ایکوکو مزون. مانند بسیاری از همسالانش، مبارزات روزانه او به مشروب خواری و به تعویق انداختن تنزل می یابد. به عنوان یک بیننده، تصمیمات و بلاتکلیفی او شما را عصبانی می کند، زیرا منتظر می مانید تا او حرف هایش را جمع کند. در عین حال، او مهمترین ویژگیها را برای تحمل شکستهای بسیار به ارمغان میآورد: انعطافپذیری. از آنجایی که مردان جوان ژاپنی باید سختی ها را تحمل کنند و شکایت نکنند، گودای وجود کثیف خود را بر دوش می کشد و موپ نمی زند. [اوتوناشی کیوکو] یک روز سرنوشت ساز، 22 سالگی اوتوناشی کیوکو، یک زن جوان جذاب و برازنده به عنوان مدیر Ikkoku Maison شروع به کار می کند. او مانند الماس در انبوهی از سرگین در آنجا جا می گیرد. منظورم این است که کیوکو با استانداردهای ژاپنی مظهر زنانگی است و مظهر خویشتن داری و ادب ملایم مورد انتظار زنان در آن دوره است. من همیشه ویب ها و سندروم وایفو آنها را مسخره کرده ام، اما خدای مهربانم، او تصویر شما را از یک زن ایده آل بسیار بد تحریف می کند، این انیمه باید با یک هشدار همراه باشد. در طول سریال، چنان پیوندی با او ایجاد می کنید که می تواند به طور جدی بر سلامت عاطفی شما تأثیر بگذارد. و این ویژگیهای اوست که در طول سریال آشکار میشود، او را بسیار انسانی و حتی خواستنیتر میکند. با این حال، او به ما به عنوان یک هدف به ظاهر کامل میل به گودای معرفی شده است. او برای همه اطرافیانش دوستانه، محترم و مفید است. او همیشه لبخند بر لب دارد و عملاً آفتاب راه رفتن است. او یک مدیر مسئولیت پذیر و سخت کوش است. و اگرچه او فقط دو سال از گودای بزرگتر است، اما بسیار بالغ تر به نظر می رسد. وقتی او مشغول کارهای خانه مانند آشپزی، تمیز کردن یا تعمیر نیست، عاشقانه از سگ بزرگ خود مراقبت می کند. کارهای روزمره او چنان با ظرافت انجام می شود که همه چیز را شبیه یک آیین سنتی ژاپنی می کند. او بسیار خوش بین و خوش بین به نظر می رسد و هر جا که بتواند گودای را تشویق می کند و در حد مراقبت مادرانه است. گودای فوراً عاشق او میشود، اما مانند هر مردی در آن سن، او در ابتدا فقط به خوابیدن فکر میکند. اما از آنجایی که آنها در یک خانه زندگی می کنند، او به تدریج به احساسات خود پی می برد و گودای بیچاره عاشق می شود. مردها معمولاً از راه دور به او تمایل ندارند. اما نه گودای ضعیف. همانطور که دوستش به خوبی بیان کرد: "من فقط او را دوست دارم. از طرف دیگر، شما احتمالاً نمی دانید چگونه یک زن زیبا را تحسین کنید و می خواهید همه او را برای خود داشته باشید." [میتاکا شون] نه تنها مشخصاً کیوکو از لیگ گودای خارج است، بلکه رقابتی با میتاکا، مربی تنیس خوش تیپ و خوش صحبت کیوکو از یک پیشینه خانوادگی ثروتمند نیز دارد. میتاکا هر چیزی است که گودای نیست: اعتماد به نفس، مصمم، قابل اعتماد و از نظر مالی مطمئن. او می داند چه می خواهد و معمولاً به آن می رسد. با خوش قیافه و پول او، زنان خود را به سوی او پرتاب می کنند. از نظر اجتماعی، میتاکا حتی چند لایه بالاتر از کیوکو است، به همین دلیل است که رد کردن او برای دیگران دیوانه کننده است. میتاکا این را میداند و از هر فرصتی برای ارائه چیزهای لوکس زندگی به کیوکو استفاده میکند. پاشنه آشیل میتاکا ترس او از سگ است. این مانع از نزدیک شدن بیش از حد او به کیوکو می شود که اغلب برای ارزش کمدی بازی می شود. با این حال، میتاکا مصمم است بر کیوکو پیروز شود، کسی که فوراً زیر پای او نمی افتد که اساساً غریزه شکار او را تحریک می کند. [مرحوم سوئیچیرو] چیزی که نه گودای و نه میتاکا در ابتدا نمی دانند این است که قلب کیوکو از قبل متعلق به شخص دیگری است. پس از ازدواج با عشق زندگی خود در سن جوانی، شوهر بالغ تر و معلم سابق دبیرستان سوئیچیرو مدت کوتاهی پس از آن درگذشت. او که اکنون بیوه شده است، نمی تواند از دست دادن خود عبور کند. او ترجیح می دهد هرگز دوباره ازدواج نکند و برای همیشه به او وفادار بماند. او می ترسد که سوئیچیرو واقعا وجود نداشته باشد و اگر قلبش را به روی دیگری باز کند، عشق مشترک آنها را انکار کند. کلمه ژاپنی برای بیوه "未亡人" (mibojin) است، اولین کاراکتر، "未" (mi)، به معنای "هنوز"، شخصیت دوم "亡" (bou) به معنای "مرده" و شخصیت سوم، "人" (جین)، به معنای "شخص" است. بنابراین اساساً فردی که هنوز نمرده است، کیوکو درد خود را پنهان می کند و می خواهد خاطره عشق آنها را حفظ کند. همانطور که او برای دیگران حضور دارد، خود کیوکو بسیار خصوصی و محفوظ است. او به طرز ماهرانه ای از پیشرفت های مردانه اجتناب می کند و آنها را در تاریکی آویزان می کند. ما فقط زمانی که تنهاست جنبه مالیخولیایی او را می بینیم، اگر این نگاه ها و حالات صورت نبود، به سختی می دانیم به چه فکر می کند. بیشتر اوقات او یک معما باقی می ماند، زیرا افکارش با بیننده در میان گذاشته نمی شود. در آن لحظات ساکت و تنهایی، ما فقط با نگاه مسحورکننده او (خدایا آن چشمان) باقی می مانیم که در مورد آنچه احساس می کند حدس می زنیم. اینکه بگوییم راه رسیدن به قلب او سفری طولانی و پرخار است، دست کم گرفته شده است. به سرعت مشخص می شود که او دارای مشکلات تعهد و ترک است. چه کسی می تواند او را سرزنش کند؟ با این حال، اگر کسی بتواند از او عبور کند و توقعاتش را بالا ببرد، متوجه می شود که او نیز می تواند لجباز و حسود باشد و تمایل دارد به نتیجه گیری های اشتباه عجله کند. حتی اگر او برای یک پسر احساساتی داشت، گناه او نسبت به شوهر متوفی اش باعث می شد که آن را انکار کند. [چشم انداز] کیوکو، گودای و میتاکا باید تکامل پیدا کنند تا شانس یک زندگی شاد داشته باشند. برای اینکه کیوکو بتواند زندگی خود را از سر بگیرد، واضح است که باید با مرگ شوهرش کنار بیاید. آیا او می تواند این کار را بدون خیانت به خاطره او انجام دهد؟ میتاکا باید بر ترس خود از سگ ها غلبه کند و صبور باشد، زیرا فوراً به چیزی که می خواهد نمی رسد. آیا او می تواند متعهد بماند؟ گودای سخت ترین زمان را می گذراند، زیرا او باید اساساً خود را دوباره اختراع کند تا حتی کوچکترین شانسی را با کیوکو داشته باشد. آیا این درخواست از کسی مثل او زیاد است؟ آیا او در غلبه بر این مانع غیرقابل عبور شکست خواهد خورد؟ از آنجایی که ژاپنیها تمایل ندارند احساسات خود را بر دیگران تحمیل کنند و سعی میکنند آنها را خیلی مستقیم ابراز نکنند تا کسی را آزرده نکنند، سوءتفاهم و افکار ناگفته اجتنابناپذیر است. کیوکو و گودای به طور خاص به مسائل خود می پردازند. در مقاطع مختلف، برای این دو نفر ناامید کننده به نظر می رسد. اما چیزی که آنها را بارها و بارها گرد هم میآورد، این مزخرف فرسوده، Ikkoku Maison است، به همین دلیل است که به نظر من عنوان سریال بسیار مناسب است. [خود انعکاس] الان چند روزی از تموم کردن سریال می گذره و به دلایلی خودخواهانه دارم اولین نقدم رو اینجا می نویسم. من باید چیزی را پردازش کنم که قبلاً هرگز به کسی نگفته ام. چرا سریال اینقدر تاثیر قوی روی من گذاشت؟ اگر به لیست انیمه های من نگاهی بیندازید، به سرعت متوجه خواهید شد که من لزوماً بزرگترین طرفدار ژانر Slice of Life / Rom-Com نیستم. من همچنین Waifu-Fandom را خجالت آور می دانم. من بخشی از نسلی هستم که از اعتراف به تماشای "کارتون های چینی" ناراحت هستند. من همچنین از طرفداران عاشقانه ژاپنی آهسته سوزان نیستم، زیرا دست گرفتن یا در آغوش گرفتن چیز مهمی نیست که من اهل آن هستم. برای من، قانون 3 تاریخ آزاردهنده است. بیشتر روابط من در واقع از پیوندها ایجاد شده است و ما به یکدیگر گیر کرده ایم. پاسخ کیوکو است. من در ابتدا گودای را به عنوان یک بازنده رد کردم و اغلب از او عصبانی بودم. برای من غیرقابل توضیح است که کسی باید اینقدر مادر شود یا اطرافیان او را انتخاب کنند. از طرف دیگر، به نظر می رسد کیوکو چیزی برای افراد دست و پا چلفتی و نیازمند دارد. با این حال نمی توانم انکار کنم که اغلب خودم را در گودای می شناختم. ممکن است به این دلیل باشد که تجربه زندگی من مشابه بود. بدون خانواده و بدون پول، مجبور بودم شبها به شغل دانشگاه و بار بپردازم و فقط یک دوره تحصیلی طولانیتر را طولانیتر کنم. من اغلب در آزمونهای مهم شکست میخوردم و خیلی وقتها چکش میخوردم. در مورد اینکه کجا بودم و چه کردم، به خودم و دیگران دروغ گفتم. برای من، گودای تجسم این مبارزه و ترس های وجودی ناشی از آن است. ترس از قبول نشدن در امتحانات نهایی یا کسب نتایج بد، و هرگز به دست آوردن یک شغل خوب. دوباره همه چیز را حس کردم. اما گودای کاری را انجام میدهد که من در آن دوره استرسزا قادر به انجامش نبودم: او نیازهای کیوکو را در اولویت قرار میدهد بدون اینکه انتظاری در عوض داشته باشد و با وجود اینکه وضعیت خودش بدتر است. بر خلاف گودای، من در آن دوران پر استرس چندین رابطه داشتم، اما هیچکدام به نتیجه نرسیدند. یادم میآید که در آن زمان چقدر بیحال بودم و نمیتوانستم با دوست دخترم به تعطیلات بروم یا آنها را بیشتر بیرون ببرم. شاید به این دلیل است که من بیشتر به ظاهر توجه میکردم تا شخصیت، اما تفاهم کمی وجود داشت و همیشه برای چیزهای مهم دیگر انرژی از یکدیگر غارت میکردیم. احساس میکردم که درک یا حمایت نمیشوم. وقتی احساس میکردم سوء تفاهم شده یا رفتار ناعادلانهای با من صورت میگیرد، سرزنش میکردم و اوضاع را بدتر میکردم. اما حقیقت این است که من احتمالاً از ترس هر رابطه ای را رها کردم. ترس از برآورده نکردن انتظارات زیادی که از خودم داشتم. کافی نبودن و بهعنوان یک کلاهبرداری افشا میشوند. من خیلی مغرورتر از آن بودم که به شریکم اعتماد کنم یا کمک آنها را بپذیرم. من حتی نمیتوانستم این ترسهای شکست را بیان کنم، این کار باید ادامه میداد. در نهایت، من قادر به پاسخگویی به نیازهای آنها در زمانی که مهم بود، نبودم. اگر هر دو آسیب می دیدند، نمی توانستم نیازهای آنها را در نظر بگیرم. من نیاز داشتم که تنها باشم، همه چیز را به تنهایی و برای خودم انجام دهم. اگر من لعنتی می کردم، هیچ کس ناامید نمی شد و من فقط خودم را مقصر بودم. من یک ترسو بودم و بدون اینکه زیاد اسپویل کنم، گودای نیست. او آنقدر مغرور نیست که حتی بعد از اینکه کیوکو به هم خورد و نشان دهد که کامل نیست، روبرو شود. او هر بار آسیب پذیر و بدون غرور با موسیقی روبرو می شود. خلاصه داستان بلند، من به گند نخوردم. این روزها، پس از چند رابطه ناموفق دیگر، دوباره به دوستیابی آنلاین بازگشته ام. شرح شغل من به تنهایی برای جذب نوع خاصی از زنان کافی است که در اواسط 20 سالگی به من وقت روز را نمی دهند. اما من هرگز نمی دانم که آیا هیچ یک از این زنان در کنار من بودند، زمانی که من هیچکس نبودم. نتیجه گیری معمول من این است که آنها به آنچه که من می توانم ارائه دهم علاقه مند هستند، نه اینکه من چه کسی هستم. نمیخواهم بدبینانه به نظر بیایم، اما دوستان من که در اوایل با هم آشنا شدند و دوران سختی را پشت سر گذاشتند، ثابت میکنند که به یکدیگر متعهد هستند. و متاسفم که هرگز به این اطمینان نخواهم رسید. من فقط می توانم خودم را سرزنش کنم. کیوکو تجسم شریکی است که شما را تشویق می کند، در کنار شما می ایستد، شما را تقویت می کند و حتی فراتر از مرگ به شما می چسبد. مردان دیگر به شما حسادت می کنند که با چنین زن زیبایی هستید، که بدون شک منیت شما را تحت تأثیر قرار می دهد و باعث می شود که بخواهید به آن عمل کنید. انتظار او لزوماً این نیست که شما موفق شوید، بلکه این است که دائماً اهداف خود را دنبال کنید و "بهترین خود را به آن بدهید". من فقط می توانم گودای را تحسین کنم که هرگز از کیوکو دست نکشید، حتی اگر او به هیچ وجه کار را برای او آسان نمی کند. او را در امتداد بازو نگه می دارد و او هرگز نمی داند کجا ایستاده است. به هر حال گدای به او فضا می دهد و هیچ چیزی را مجبور نمی کند. او صبور و فهمیده است، هرگز او را به خاطر حسادتش نسبت به میتاکا یا سوئیچیرو سرزنش نمی کند، بلکه آن را می مکد. او از محدودیت های خود آگاه است، اما از آنها خجالت نمی کشد. در عوض، او با وجود ترس از قضاوت شدن، همچنان در تلاش است تا فرصتی برای شاد کردن کیوکو فراهم کند. خودش را لو می دهد. او حتی رفاه کیوکو را بر نیازهای خود ترجیح می دهد، حتی در خطر آینده خود. بچه از همان ابتدا می دانست که او مرکز زندگی اوست و او همه کاره شد. با تأمل در گذشته خود متوجه می شوم، این کاری است که هرگز نمی توانستم انجام دهم. آیا این همه سال کار سخت را برای شخص دیگری به خطر می اندازید؟ اگر بعد از آن مرا ترک کند چه؟ من می توانم به یاد داشته باشم که چگونه یک بار تقریباً از دانشگاه اخراج شدم. دوست دخترم در آن زمان که من 6 سال با هم بودم، گفت: "پس چی؟ به نظر نمی رسد شما را خوشحال کند." احتمالا منظورش این بوده که برایش مهم نیست که من مدرک دارم یا نه. با این حال، من آن را به عدم حمایت تعبیر کردم. برای من دردناک است که بنویسم حتی اگر با زنی مانند کیوکو در آن مقطع از زندگی ام ملاقات کرده بودم، قدرت این را نداشتم که مدام او را در اولویت قرار دهم یا به او نزدیک شوم. کیوکو من را با سوراخی به اندازه یک هندوانه در سینه ام گذاشت. Ikkoku Maison خیلی نزدیک به خانه برخورد کرد و باعث شد به این فکر کنم که چه چیزی ممکن است بوده باشد اما هرگز محقق نشده است.برچسب ها دانلود و تماشای آنلاین انیمه Maison Ikkoku با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Maison Ikkoku با زیرنویس چسبیده فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Maison Ikkoku با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Ikkoku House با زیرنویس فارسی
برچسب قسمت ها دانلود و تماشای آنلاین انیمه Maison Ikkoku قسمت 96 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Maison Ikkoku قسمت 95 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Maison Ikkoku قسمت 94 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Maison Ikkoku قسمت 93 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Maison Ikkoku قسمت 92 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Maison Ikkoku قسمت 91 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Maison Ikkoku قسمت 90 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Maison Ikkoku قسمت 1 تا 96 با زیرنویس فارسی
-
-
-
-