قبل از اینکه این نقد را بنویسم، یا حتی فیلم را در وهله اول تماشا کنم، میخواهم تاریخچه خودم را با Final Fantasy 7 و فرنچایز فراگیر در ابتدا بیان کنم. من با کنسولهای نینتندو و MMORPG بزرگ شدم و تا زمانی که در دبیرستان بودم هرگز مالک پلیاستیشن نبودم، و این زمانی بود که به سرعت شروع کردم به کشف هر چیزی که به طور منطقی در فرنچایز Final Fantasy میتوانستم. با این حال، من عمداً 7 را به طور خاص به تعویق انداختم، در عوض هر بازی اصلی دیگری را قبل از آن بازی کردم. من کمی مخالف بودم (و هنوز هم هستم) و وقتی همه چیز به طور باورنکردنی محبوب می شود، تمایل دارم که بدبین و انتقادی تر شوم، و واقعاً فکر نمی کردم که 7 بتواند این تبلیغات را برآورده کند.
من آن را برای اولین بار به عنوان دانش آموز دوم در کالج بازی کردم. و خلاصه بگم حق با من بود.
سوء تعبیر نکنید، به نظرم خیلی خوب بود، اما عالی نبود، و به دور از شاهکاری که اینترنت مرا به آن باور کرده بود. به طور خاص، من طرفدار کاراکترها نیستم - و از نظر ارتباط با این فیلم، فکر نمیکنم Cloud یا Sephiroth چندان جذاب باشند، عمدتاً به دلیل داشتن شخصیتهای ملایم. مسلماً، آنها توسعه شخصیت و داستان واقعی دارند، اما این کافی نیست که آنها را برای من دوست داشته باشد، با توجه به اینکه چقدر از بازی هر دوی آنها بیش از حد متحرک و سرد عمل می کنند تا تأثیر مثبتی بر جای بگذارند. در این مرحله از زندگیام، جهانهای بسیار رنگارنگ و خارقالعادهای را از دیگر بازیهای RPG و MMO نینتندو که بازی کردهام، تجربه کرده بودم، بنابراین علیرغم اینکه بازی چقدر خوب بود، FF7 به همان اندازه تاریک و دود بود. خود شهر میدگر در آن زمان و هنوز هم، به 5، 6، و 10 قسم می خورم که بازی های اوج این سری هستند (به هر حال برای بازی های تک نفره - 14 کاملاً جانور خودش است). یک سال یا بیشتر بعد، Crisis Core را بازی کردم، و در حالی که فکر میکنم این بازی بهطور عطف به گذشته باعث بهتر شدن داستان شد، به دلیل اینکه داستانهای پسزمینه هر دو شخصیت را نشان میدهد، هنوز هم از اینکه این نقش بزرگتری در نسخه اصلی نبود، آزردهام.
و آخرین نکته، که اکنون داستان Final Fantasy 14 را تا پایان Endwalker بازی کردهام، واقعاً فکر میکنم که Emet-Selch همان نقش آنتاگونیستی، هدف، شخصیت و هر چیزی که به طور مماسی مرتبط است را که Sephiroth در 7 داشت، به جز موارد بسیار دیگر، ایفا میکند. بهبود یافته، تا جایی که با اطمینان می توانم او را بزرگترین شرور تخیلی بنامم، و نمی توانم نظرم را در مورد او از Sephiroth در حین تماشای فیلم جدا کنم.
-----------
در همان ده دقیقه اول، فیلم با این "گوهر" مطلق بیانگر، نظر موجود من را تأیید می کند: "او آنقدر از سیاره متنفر بود که می خواست همه چیز را نابود کند." این خط، نشان می دهد که چرا من Sephiroth را به عنوان یک شرور دوست ندارم. برای من، مهم نیست که پسزمینه یک شخصیت چیست، اگر هدف فوری آنها به این سطحی و ساده لوحانه باشد. این را با Emet-Selch مقایسه کنید، که هدف نهایی او ممکن است تقریباً یکسان باشد، که برای مرتبه آسکی ها در کنار او خسته کننده به نظر می رسد، اما او بیشتر در مورد مبارزات شخصی خود و چگونگی ارتباط آن با شخص گذشته و حال خود صحبت می کند. - همه در حالی که به طرز شگفت انگیزی سرگرم کننده است. وقتی مردم می گویند که چقدر او را به عنوان یک شرور دوست دارند، مطمئناً امیدوارم که به حضور ترسناک او اشاره کنند، زیرا من هرگز چنین چیزی را از پایه 7 و Crisis Core دریافت نکردم.
بزرگترین مشکل من با نیمه اول این است که چگونه عناصر جدید را بدون توضیح یا حتی نشان دادن آنچه در رابطه با طرح کلی هستند تنظیم می کند. اولا، ژئوستیگما را به عنوان نوعی تهدید مطرح می کند، اما *ژئوستیگما* چیست؟ آیا این یک بیماری است؟ شعبده بازي؟ صفرا؟ آیا می تواند از فردی به فرد دیگر سرایت کند؟ چگونه آشکار می شود؟ چند نفر آن را دارند؟ من نمی توانم این موضوع را جدی بگیرم وقتی نمی دانم این تهدید چقدر جدی است. همچنین آن سه نفر موتورسیکلت چه کسانی بودند و چرا بدترین حالت شخصیت تک بعدی را دارند؟ جفت آنها کاملا توخالی است. من واقعاً نمیخواهم این را با حالت هیجانی «تو من را درک نمیکنی» در اواسط دهه 2000 مقایسه کنم، اما واقعاً چیزی برای درک بسیاری از این درایو وجود ندارد. علاوه بر آن، انتظار و تأخیر و خلأ بین رویدادهای مهم بسیار زیاد است. سی دقیقه بودم که به طور جدی شروع به افزایش سرعت پخش کردم.
در زمینه یک فیلم مستقل، این به شدت ناقص است. حالا از نظر دنباله چطوره؟ به طرز وحشتناکی غیر ضروری است. طرح FF7 تقریباً تا آنجا که میتوانست کامل شد، با شکست Cloud که Sephiroth را در یک دوئل نمادین شکست داد (این مبارزه با شکست ناپذیر بودن تضعیف میشود، اما این غیر از نکته است). این فیلم داستان را گره می زند و واضح ترین تدبیر را برای ادامه دوشیدن برند FF7 اضافه می کند - این که سپیریث در واقع نمرده است، او در تمام مدت در این سیاره است! اوه! ...به من استراحت بده. این یک پلیس است، نه پایه ای ملموس برای دنباله ای بر یکی از محبوب ترین داستان های بازی. و این خود را به پیچیدگی داستانی بزرگ بعدی فیلم باز می کند، این افشاگری فوق العاده قابل پیش بینی که آریت در واقع نمرده است، او در تمام مدت در این سیاره است! من از قبل چیزی در مورد داستان این فیلم نمی دانستم، با این حال از اینکه از همان اوایل این را صدا زدم متنفرم.
(در نگاهی به گذشته، من مطمئن نیستم که او واقعاً در این سیاره بوده است، عمدتاً به این دلیل که فیلم آن قسمت را توضیح نمی دهد. یکی از شخصیت ها فقط به او تبدیل می شود، هیچ دلیلی ارائه نمی شود، جز اینکه او یک بازمانده است. هر چه که باشد.)
وقتی صحبت از شخصیت ها شد، همه در این فیلم فوق العاده صاف و غیر جالب هستند. همانقدر که فکر میکنم خود کلود یک قهرمان سردمدار است، میتوانم قدردانی کنم که او چگونه شخصیتهای قانونی و البته ظریف را در بازی پایه توسعه میدهد. درست قبل از باس فایت نهایی، او به تیم می گوید، "بیایید موسی!" احمقانه به نظر می رسد، اما درخشان است، و نشان می دهد که کلود نیازی ندارد شخصیت سرد خود را حفظ کند تا یک سرباز بدجنس باشد و می تواند آزادانه تر تربیت پسر روستایی خود را بپذیرد. چرا او باید برای این فیلم عقب نشینی کند تا یک ابرسرباز بی احساس باشد؟ در واقع، او در این بازی حتی بدتر است، تقریباً مانند یک تقلید مسخرهآمیز از Cloud است که احمقهایی مثل من در مورد بازی اصلی به آن اشاره میکنند. و Sephiroth حتی بدتر است. وقتی ظاهر می شود، کلیشه ای ترین ایموهای تک لاینر را بیرون می زند و حمله می کند. او فقط یک شرور است به خاطر شرور بودن. هنوز هم بهتر از سه نفر قبل از او، به این دلیل که او نفرت انگیز نبود.
خب، چه چیزی را در مورد این فیلم دوست داشتم؟ خوب، در واقع چند چیز. اولاً، رنو محکم بود، استثناء برای غر زدن من در مورد شخصیت های بالا. او نمیتوانست تمام صحنههایی را که در آن حضور داشت نجات دهد، با توجه به اینکه آنها برای شروع خیلی کسلکننده بودند، اما حضور او هرگز آنها را بدتر نمیکرد و اغلب آنها را با برخی حماقتهای بسیار مورد نیاز تقویت میکرد که کاملاً در تضاد با مهارت مشروع او به عنوان یک مزدور بود. اما نکته مهم صحنه های مبارزه است. من شکایت خواهم کرد که زمان خرابی بیش از حد بین اکشن وجود دارد، اما اکشن وقتی اتفاق میافتد فوقالعاده خوب میآید. از رویارویی تیفا در کلیسا تا نامزدی کلود با سپیروث، همه آنها به طرز باورنکردنی طراحی شده و سرگرم کننده هستند. بهویژه لحظهای که همه به پرتاب ابر به آسمان کمک میکنند تا از حمله انرژی درخشان هیولا عبور کند، انصافاً احمقانهتر و بیش از حد از آن چیزی است که انتظارش را داشتم و با این حال باعث شد که همه چیز بهتر شود، من بهطور تصادفی آن را دوست دارم. اما با این حال، اقدامات زیادی برای انجام دادن وجود ندارد، حتی مبارزه با Sephiroth آنقدر کوتاه بود که تاثیرگذار باشد.
با این حال، به عنوان یک بسته کامل از یک فیلم، این واقعا وحشتناک بود. این در حافظه من به عنوان پاورقی بی ارزش در بخشی از فرنچایز فاینال فانتزی که فکر می کنم بیش از حد بیش از حد ارزش گذاری شده است، باقی می ماند. بازی اصلی و Crisis Core را بازی کنید، اما آن را رها کنید.
(پانوشت: من در ابتدا این بررسی را برای یک رویداد اجتماعی در retroachievements.com و سرور Discord آن نوشتم، که در آن تماشا و بازبینی این فیلم یکی از کارها بود. نام کاربری من در آنجا MeloDeathAtmoBlack است تا epicninjask123 که در اینجا وجود دارد.)