بیایید به سال جاری نگاه کنیم، درست است؟ اوه، وقتی دارم این را می نویسم، اینجا می گوید که سال 2024 است. بهتر است برای من توضیح دهید که چرا این انیمه در سال 2024 منتشر شد؟ زیرا این چیزی است که باید در دهه 90 ظاهر می شد و باید به سرعت فراموش می شد و فقط در ذهن چند 30 ساله به دلیل نوستالژی از دورانی که مغز آنها توانایی خاصی نداشت. قضاوت در مورد اینکه یک انیمه چقدر می تواند خوب باشد. جذاب ترین چیز در مورد Gekkan Mousou Kagaku احتمالاً عنوان انگلیسی آن است: "مجله ماهانه هذیان". وقتی کسی این عنوان را میخواند، احتمالاً انتظار یک چیز عجیب و غریب و خارج از جعبه را دارد، اما در عوض تمام آنچه این انیمه ارائه میکند یک شبه کمدی فانتزی بسیار فرمولوار است که همه جا میرود و به جایی نمیرسد. هر چیزی که ممکن است در این انیمه بیابید به حدی افراط شده است که اساساً ساختن چیزی حتی از راه دور اصلی یا واقعاً سرگرم کننده غیرممکن است.
Gekkan Mousou Kagaku یک فرض بسیار ساده دارد: یک قاره گمشده از موجودات انسان نمای عرفانی (یعنی پشمالو) وجود دارد و قهرمانان ما می خواهند آن را کشف کنند، با این حال، یک دشمن شیطانی وجود دارد که همیشه سعی می کند در تلاش های قهرمانان ما دخالت کند. از این ایده بسیار ابتدایی و بازپس گرفته شده، تقریباً در هر اپیزود فرمول یکسانی به دست میآید: شخصیتها یک سرنخ پیدا میکنند > به جایی میروند و شروع به کار روی پرونده میکنند > آنتاگونیستها ظاهر میشوند > نبردی در جریان است > آنتاگونیستها شکست میخورند و اصلی را تهدید میکنند. کاراکترها با حمله دوباره به آنها > تکرار تا حوصله. به غیر از چند قسمت، این موضوع بارها و بارها یکسان است و هر اپیزود ارتباط ضعیفی با قسمت قبلی احساس میکند. این دقیقاً دنبالهای است که تقریباً همه برنامههای تلویزیونی دهه 90 و 2000 عمدتاً کودکان را هدف قرار میدادند: دورا کاوشگر، پوکمون، و غیره.
طرح داستان به خودی خود نه تنها ابتدایی است، بلکه خسته کننده، غیر جالب و به شدت قابل پیش بینی است. هر گونه سوء ظنی که ممکن است در مورد چیزی داشته باشید، احتمالاً درست است. یکنواختی همه وقایع این انیمه تنها با مداخلات کاملاً بیمعنی توسط یک یا آن شخصیت شکسته میشود، زیرا به نظر میرسد یک تسکین کمدی بسیار سطح پایین است که باید با برچسبی همراه باشد که روی آن نوشته شده است: «برای 3 تا 5 سال قدیمی". یکی از موقعیتهایی که میتوانم به آن اشاره کنم، نبردی است که ناگهان تبدیل به همه میشود که ظاهراً بدون دلیل میرقصند، و در حالی که این ممکن است تکرار آزاردهنده را بشکند، جریان هر چیزی را که لعنتی پیش میآید نیز پاره میکند، و فقط وقتی آنجا نشستهاید و در تعجب هستید، شما را گیج میکند. چه تصمیماتی در زندگی شما باعث شده است که وقت خود را با تماشای این همه چیز در جهان که احتمالاً می توانید تماشا کنید تلف کنید.
اگر چقدر یکنواخت بودن کل ماجرا برای هرکسی که حتی از کوچکترین سرگرمی لذت می برد بازدارنده کافی نبود، Gekkan Mousou Kagaku احتمالاً عمومی ترین انیمه ای است که در این مدت تماشا کرده ام. تقریباً همه چیز در اینجا کلی به نظر می رسد: ما یک قهرمان مرد کاریزماتیک داریم، یک همکار که کاملاً به عنوان یک تسکین کمدی (بی مزه) عمل می کند و متمایل به مخالف است، یک حیوان خانگی وفادار، دو نفر از آنتاگونیست هایی که شبیه هم هستند و یکسان صحبت می کنند. زمان، و رئیس شرور و مرموز آنها. شوخیهای مشابهی را دارید که بارها و بارها تکرار میشوند، آن عبارت جذاب از قهرمان داستان که بهعنوان پسزمینههای آزاردهنده، بسیار ابتدایی، معمولاً با کیفیت پایین و محیطی مبهم در چیزی که به نظر میرسد ترکیبی از ژاپنی و اروپایی است، ظاهر میشود. فرهنگ، با تکنولوژی مدرن و قدیمی، که به انیمه احساسی قدیمی می دهد که بیش از هر چیز دیگری عجیب است. شخصیتها بسیار ساده هستند، تنها شخصیتهایی که حتی مقداری عمق دارند، شخصیتهای فرعی هستند که بعداً در انیمه نقش اصلی را بازی میکنند، اما روی هم رفته، تک تک شخصیتهای اینجا احساس میکنند که از پلاستیک ساخته شدهاند و نوشته شدهاند. توسط یک هوش مصنوعی، یا یک نوجوان 15 ساله (یا توسط یک هوش مصنوعی با استفاده از دستور یک نوجوان 15 ساله).
با این حال، آیا این انیمه لطفی دارد؟ مطمئنا Gekkan Mousou Kagaku نمی تواند همه بد باشد... درست است؟... خوب، نه، واقعاً وجود ندارد. تنها نکات برجستهای که احتمالاً میتوان به آن اشاره کرد، برخی جزئیات کوچک در انیمیشن است، مانند برخی نوشیدنیها که دارای انیمیشنهای حبابدار صاف هستند، یا چند افکت جزئی دیگر، و شاید طراحی چند شخصیت که در مقایسه با اکثر انیمیشنها کمی تازگی دارند. شخصیتها (یعنی تارو و گورو)، اما واقعاً در مورد آن است. پویانمایی وجود ندارد، به خصوص در بخش حالات چهره، زیرا گاهی اوقات ممکن است احساسات شخصیت به سختی با حالت چهره آنها مطابقت داشته باشد، در حالی که گاهی اوقات آنها چهره پوکری را حفظ می کنند در حالی که حداقل باید یک ریز نشان دهند. ذره ای از احساسات نه تنها این، بلکه انیمیشن به طور کلی متلاطم است. پالتهای رنگی واقعاً دردسرساز هستند، این انیمه بسیار رنگارنگ است و با محیط آن تضاد زیادی دارد، که کمی قدیمیتر به نظر میرسد و به همین دلیل شما انتظار دارید بیصدا و جدیتر باشد. همه جا ترکیب عظیمی از رنگ ها وجود دارد، و برخی از آنها کنتراست واقعا وحشتناکی ایجاد می کنند، که شما را بیشتر به یاد تمام آن کاریکاتورهای دهه 90 می اندازد که دارای دسته ای از شخصیت ها با ترکیب رنگ های برجسته بودند (مانند سبز و نارنجی یا زرد). و بنفش). ناگفته نماند که تقریباً هر قسمت دارای همان سکانس 10 ثانیه ای است. این به معنای واقعی کلمه باید در دهه 90 منتشر می شد، نه در سال 2024.
در مورد بقیه جنبه های فنی: طراحی صدا کم است و موسیقی متن فیلم بد است: OP یک تله بیهوده با پاپ شکسته است، اما به طرز وحشتناکی جذاب و غیراصلی است، با این حال، ED تا حدودی محکم است، در حالی که درج شده است. آهنگ ها کاملا فراموش شدنی و بدون الهام هستند. صداگذاری ضربه خورده یا از دست میرود، شخصیتها گاهی احساس رباتیک میکنند و صداگذاری آنها گاهی از بین میرود و باعث میشود برخی صحنهها (مخصوصاً صحنههای اکشن) بهطور باورنکردنی کسلکننده به نظر برسند، گویی قبلاً خیلی کسلکننده نبودهاند. یک مثال صحنهای است که در آن یک شخصیت در حالی که دوربین روی چهرهاش زوم میکند، حالت چهرهای جدی نشان میدهد: از آنها انتظار دارید که با شور و اشتیاق خط بعدیشان را فریاد بزنند، اما در عوض آن را خیلی معمولی ارائه میکنند و ناهماهنگی شدیدی بین آنها ایجاد میکند. تصویر و صدا، فقط برای ایجاد تضاد روی آن، اگر Shingeki no Kyojin را تماشا کردهاید، یکی از آن صحنههایی را تصور کنید که در آن دوربین در یک لحظه پرتنش روی چهره شخصیت زوم میکند و شخصیت به جای اینکه چیزی را فریاد بزند. در بالای ریه هایشان، آنها به طور معمولی می گویند "به جلو حرکت کن"... این باعث می شود، درست است؟
چیز زیادی برای گفتن وجود ندارد، حقیقت این است که "مجله ماهانه هذیان" به سادگی یک انیمیشن بد است که احتمالاً فقط می تواند برای بچه های خزدار یا بچه ها جذاب باشد. از نظر کیفیت و سرگرمی کاملاً بیدرخش است، تکتک جنبههای این نمایش کم است، و صادقانه بگوییم، تعجبآور نخواهد بود اگر کل فیلمنامه با استفاده از هوش مصنوعی نوشته شده باشد، نه تنها به دلیل اساسی بودن آن، بلکه همچنین زیرا سعی میکند عمیق باشد در حالی که مطلقاً هرگز حجم عظیمی از افسانه را توضیح نمیدهد که حداقل به بیننده اجازه دهد بفهمد که کل طرح واقعاً درباره چیست. اگر به اندازه کافی بد نبود، وقتی به انتها رسیدی، تازه متوجه میشوی که این همه کسالت را پشت سر گذاشتهای تا همه چیز طوری تمام شود که انگار به معنای واقعی کلمه یک کتاب کودکانه است.
این را تماشا نکنید، واقعاً، وقت خود را برای این موضوع تلف نکنید، بیش از ده هزار انیمه وجود دارد و 90 درصد آنها بهتر از این هستند. اینجا واقعا چیزی پیدا نمی شود.