برای تمام عمرم، نتوانستم به شما بگویم که چرا تصمیم گرفتم این را تماشا کنم و حدود 3 سال پیش آن را دانلود کردم. با این حال، می توانم به شما بگویم که چرا به طور مستقیم تماشای آن را به مدت 3 سال به تعویق انداختم. بسیاری از تیم مسئول Double Decker نیز بر روی Tiger & Bunny کار کردند و این دو نمایش از همان طراح شخصیت ماسازاکو کاتسورا استفاده کردند. این سریال حتی زمانی که برای اولین بار معرفی شد، به عنوان یک «پروژه سری جدید انیمیشن ببر و اسم حیوان دست اموز» معرفی شد. افسوس که دابل دکر برای Tiger & Bunny همان چیزی است که Mac and Me برای E.T. فرازمینی، این در صورتی است که E.T. برای شروع انبوهی از چیزهای بزرگ بود. T&B شبیه یک آگهی تبلیغاتی شامپوی رنگ آب نبات با انواع کاراکترهای پلاستیکی روی صفحه بود که همه بیشتر به عنوان عروسک و مجسمه باورپذیر بودند تا افراد واقعی. میدانم که این به نوعی غرور اصلی نمایش بود، که به اصطلاح ابرقهرمانان در T&B چیزی بیش از شیطنتهای شرکتی نبودند، به نوعی مانند فیلم The Boys (هرچند تاریکتر)، اما حتی اگر چنین بود. به عمد انجام شد، این واقعیت را تغییر نداد که نمایش ظاهری ظاهری داشت. من واقعاً نمی خواهم وارد ظرافت های ارائه تظاهر در داستان شوم.
دابل دکر در واقع چیزی نیست جز یک شبیهسازی مزخرف از همان نمایش، شخصیتهای مشابه، دو شخصیت اصلی، همان بازیگران نقش مکمل، محیطی شبیه به هم، همه چیز. تنها تفاوت این است که آنها از تم ابرقهرمانی که حداقل بهطور مبهم جالب توجه بود صرف نظر کردند و به جای آن برای یک نمایش رفیق پلیسی در مورد کارآگاهانی که تلاش میکنند با توزیع یک داروی علمی تخیلی مبارزه کنند که به مردم قدرتهای فوقالعاده میدهد و آنها را دیوانه میکند، رفتند. خوب... هر نمایش علمی تخیلی را دیده اید که نوعی دارو دارد که به مردم قدرت های فوق العاده می دهد و آنها را دیوانه می کند... که تعداد آنها بسیار زیاد است. اگر به دنبال نمایشی با داستانی جامع و فراگیر هستید، در اینجا نمیتوانید آن را پیدا کنید. نمی توان گفت که مفهوم مبهم از یک روایت کلی ندارد، اما ضعیف است. چیزی که شما اساساً با آن سر و کار دارید، موردی از بازی هفته است، که تنها 3 قسمت آخر یک قوس پیوسته است.
داگ یک کارآگاه کهنه کار است که شخصیت او با... اوه، واقعاً خیلی چیزها تعریف می شود. او فقط باهوش است و گاهی اوقات به سؤالات پاسخ های غم انگیزی می دهد. به این معنا نیست که او بیتوجه یا خسته است، یا اگر طرف مقابل را در نظر بگیریم، او واقعاً یک شوخیکننده هم نیست. او همان چیزی است که فیلمنامه می خواهد یا نیاز دارد که در هر لحظه باشد. به جای اینکه «کاراکترش چه کاری انجام دهد یا بگوید؟»، بیشتر شبیه به این بود که «هی، آیا جالب یا خندهدار نیست اگر این کار را انجام دهد یا بگوید، آن یا دیگری؟» وضعیت نوع Motherfucker احساس می کرد که توسط یک هوش مصنوعی نوشته شده است، و قطعا هیچ چیز به پیچیدگی ChatGPT نیست. هر وقت او روی پرده ظاهر شد، در هیچ لحظه، حتی برای یک ثانیه، فکر نکردم: «اوه، لعنتی، ببین، داگ بیلینگهام است! او خیلی باحال است! من خیلی هیجان زده ام!» من به سختی برنامه را 30 دقیقه پیش تمام کردم، و او قبلاً در حافظه من تار است. چه چیزی در مورد این شخص قرار بود برای من الهام بخش باشد؟ راستش این لعنتی کی بود؟ ما در مورد مردی با کاریزما و شخصیت کمتر از Asuma از ناروتو صحبت می کنیم. به من یادآوری کن، چرا نام او دوباره در عنوان است؟
در مورد شخصیت اصلی داستان، به اصطلاح، کریل، فکر میکنم بالاترین ستایشی که میتوانم از او بکنم این است که شخصیت او به وضوح مشخص و سازگار است. مشکل این است که او به وضوح نفرت انگیز است. منظورم از Asta (شدر سیاه) یا ناروتوهای اولیه، این نیست که او بیش از حد پر سر و صدا و آزاردهنده است، یا اینکه او بیش از حد گرم است، بیش از حد تهاجمی در آلا باکوگو است، یا بیش از حد یک هوندوگ à la Mineta. - هیچ کدام از اینها نیست. در افراط، او نوعی ترکیب تصادفی از بیشتر این چیزها است، اما هیچ چیزی وجود نداشت که واقعاً از نوع عشق به نفرت برای من متمایز باشد. من فقط علاقه ای به او نداشتم. تمام تلاش او این است که او به سندروم شخصیت اصلی مبتلا شده است. در ابتدای نمایش، او یک پلیس معمولی ضرب و شتم است، اما رویاهایی را در سر می پروراند که یک قهرمان بدجنس از نوع جان مک کلین باشد. مشکل این است که او واقعاً هیچ کاری برای او ندارد. قهرمانان فیلم Underdog تقریباً یک دوجین هستند، اما مهم نیست که چقدر از همه چیز دلخور هستند، همه آنها یک چیز دارند، یک کاری که می توانند به خوبی انجام دهند، که در نهایت از آن برای غلبه بر موقعیت خود استفاده می کنند. کریل فقط مثل یک مرد معمولی نیست که در مورد یک قهرمان اکشن خیال پردازی می کند. او به طور قانونی یک مرد معمولی است که در مورد یک ابرقهرمان بودن خیال پردازی می کند.
با این وجود، هر چند تدبیر به تدبیر، به نظر می رسد که چرند به نحوی برای او کار می کند؟ حدس می زنم؟ به احتمال زیاد آنطور که شما فکر میکنید اتفاق نمیافتد، زیرا طرح آنقدر با او مهربان است که به او اجازه میدهد به طور معجزه آسایی قهرمان شود. او هرگز نمیتواند به درستی قهرمان شود یا موفق شود، و با این حال، بازیگران اصلی هنوز به او اجازه میدهند به گروه کاری فوقالعادهشان به دلایلی بپیوندد. او فقط به طرز عجیبی به سمت بالا شکست می خورد، می دانید؟ این وضعیت صادقانه در هیچ نقطه ای از داستان تغییر نمی کند. پس از پایان نمایش، من احساس نمیکردم که او تحت هیچ گونه رشد و یا تغییر شخصی معناداری قرار گرفته باشد. او هنوز هم همان دیسک قدیمی است که تا حد زیادی بی فایده است. نمی دانم چرا گروه ضربت احساس می کند او اینقدر ضروری است. من هرگز این تصور را نداشتم که او به هیچ وجه، شکل یا فرمی در کارش خوب است یا اینکه با هر یک از اعضای گروه بازیگران میتوان در مورد شیمی واقعی صحبت کرد.
مهمترین پیشرفت شخصیتی که او متحمل میشود این است که متوجه میشود کار کارآگاهی فقط مربوط به درگیری با اسلحه و تعقیب و گریز با ماشین نیست، و در عوض بیشتر مربوط به کاغذبازیهای کسلکننده، بازجوییهای بیپایان، و بازیسازی است. عجب ایده انقلابی. من قبلاً این داستان را ندیده بودم. چگونه تا به حال به آن رسیدید؟ بهتر است سریع با افراد جوایز اسکار تماس بگیریم! داری یادداشت برداری می کنی، سایمون پگ؟ اوه، و من تقریباً از خنده های هیستریک به خودم خنده ام دادم وقتی که نمایش برای 478 امین بار در مورد اینکه چگونه او شبیه یک دختر به نظر می رسد صحبت کرد.
به راحتی بهترین قسمت دابل دکر راوی فوقالعادهای بود که آن را طوری بازی میکند که انگار دائماً کوکائین مصرف میکند و تقریباً به طور انحصاری نمایش و داستانهای آن را مسخره میکند. اعتراف می کنم که چند بار با وجود خودم خندیدم. مشکل این است که او پس از مدتی بازی می کند. اینطور نیست که او خنده دار شود، من بعد از حدود 4 اپیزود در کل شبنگ بودم. علاوه بر این، فقط به این دلیل که از طنز تحقیرآمیز خود برای شوخی در مورد حفرهها و تدبیرهای برنامه خود استفاده میکنید و بهطور خودآگاهانه به تمسخر میگیرید که چگونه هیچ چیز جالبی در جریان نیست، که راوی به صراحت با کلمات بسیار زیادی در چندین موقعیت انجام میدهد. ، این واقعیت را نادیده نمی گیرد که در واقع هیچ چیز جالبی در جریان نیست. به نظر میرسد تعداد زیادی از نویسندگان در این توهم کار میکنند که تا زمانی که با دیوار چهارم بازی میکنند و ایرادات داستانهای خود را به زبانی به مخاطب نشان میدهند، به نوعی آنها را قابل قبول میکند. اینطوری کار نمیکنه پسر کمتر بود "اوه، هاها، چشمک، چشمک!" و بیشتر "اوهوم، خوب، بله..."
صرف نظر از این، همه اینها را فراموش کنید، زیرا صادقانه بگویم، چه کسی اهمیت می دهد؟ بدترین جنبه Tiger & Bunny و Double Decker این است که آنها تلاش های ضعیفی برای وسترن سازی انیمه دارند. با کنار گذاشتن این واقعیت که آنها در انجام این کار شکست می خورند، چرا کسی در وهله اول این کار را انجام دهد؟ میدانید چقدر ترسناک است که تارها در مکالمات واقعی با کلمات ژاپنی ترکیب شوند و خود را با حرکات انیمه به عنوان بخشی از زبان بدن خود بیان کنند؟ آره، یه جورایی همینطوره من این نسخه از cringe را Americaboos یا Westaboos می نامم - به جز اینکه ضریب cringe توسط زاویه سیاسی به 11 تبدیل می شود.
انیمه آخرین پناهگاه سرگرمی های غیرمعمول موجود است. افزودن ایده های غربی در مورد تنوع، شمولیت و برابری به آن، کل نقطه لعنتی را شکست می دهد. ردپایی از این سرطان در T&B هم وجود داشت، اما در دابل دکر، این اتفاق به فن می خورد. داگ در اوایل نمایش می گوید که هدف او در زندگی، که اتفاقاً دلیل پلیس شدنش است، ریشه کن کردن فقر و نابرابری در جهان است. توجه داشته باشید، این هرگز از نظر روایی مرتبط نیست و به هیچ وجه مورد بازبینی قرار نمی گیرد، اما نویسندگان احساس کردند که شما باید این را بدانید. ممنون کانیه خیلی باحاله جای تعجبی ندارد که یک شخصیت ترنس و دیالوگ های زیادی درباره هویت جنسیتی و کلیشه ها، تبعیض و آثار وجود دارد. شوخی ندارم وقتی می گویم قسمت دیگری تا آنجا پیش می رود که هیپنوتیزم زنانه سازی را نشان می دهد. بله، واقعاً چنین نمایشی است.
کل گروه ویژه داگ و کریل احساس میکند که در امتداد همان خطوطی طراحی شده است که بازیگران کمدی کمدی مدرن آمریکایی طراحی شدهاند. داگ، مرد بی ربط و صاف و سفید شما که با چیزهای کنونی موافق است، سپس کریل، بتای فمبوی ساکن شما با ایده های مترقی، سپس یک بوچ دایک با مدل موی اجباری اسکریلکس، یک ربات، یک بیبی رئیس که هیچ چیز دیگری نمی پذیرد، وجود دارد. یک مرد سیاهپوست بزرگ زنانه، یک جوجه ناتوان با لب های کارتونی ضخیم، یک شخصیت اقتدار که شبیه یک دلال همجنس گرا به نظر می رسد، یک مرد متقابل، یک شخص به معنای واقعی کلمه بیبر، و یک دختر جوان که همزمان با کریل می پیوندد (در واقع جایگزین او می شود. ) شکستن انواع سقف های شیشه ای. شجاع! خیره کننده و شجاع!
احتمالاً چیزی که بیش از همه من را عصبانی کرد این است که جوجه معلول "مرد روی صندلی" آنها بود. او کسی است که همیشه در مقر است و همه نوع اطلاعات حیاتی را منتقل می کند و تیم را قادر می سازد تا وظایف خود را انجام دهد. با من شوخی میکنی؟ داداش، من بدم نمی آمد اگر او فقط یکی از اعضای تیم بود که نشان دهد حتی افراد دارای معلولیت هم می توانند مفید باشند، بله، بسیار الهام بخش است، اما تو داری ضخیم ترین لبی که تا به حال شنیده ام به جوجه می زنی. در هر انیمیشنی که مسئول انتقال شفاهی اطلاعات است؟ آیا من در حال حاضر پانک هستم؟
در ماهی موز، همه شخصیتها یا همجنسگرا بودند، یا متجاوز به عنف یا هر دو، و این نمایش هر 5 دقیقه از زمان پخش، رابطه جنسی یا تجاوز جنسی به همجنسگرا را نشان میداد. و با این حال، دابل دکر به نوعی توانسته حتی از این هم همجنس گراتر باشد. و می دانید تراژدی واقعی آن چیست؟ میدونی چرا پرسیدم اصلا ساختن همچین چیزی چه فایده ای داره؟ چون این همه دردسر را میکشید تا سرطان بیدار را به رسانه انیمیشن تزریق کنید، فقط برای افرادی که سعی میکردید از آنها متنفر شوید. البته از آن متنفرند. ای عارف مطلق، نمیتوانی موجوداتی را که اساساً توسط کینه و میل اولیه برای از بین بردن هر چیزی که ارزش و اعتبار است متحرک شده اند، مماشات کنی. جای خالی گرسنگی همه جانبه در قلب آنها پر نمی شود. این یک مشکل گسترده است که یک اصطلاح مقدس برای آن وجود دارد، سرزنش بیدار. هیچ محدودیتی برای کوچک بودن سرزنش بیدار وجود ندارد. ممکن است با آنها طرف شوید، اما دیر یا زود، آنها شما را آدمخوار خواهند کرد. زمانی که متوجه شدم تیپ بیدار دو طبقه را به خاطر بیدار نبودن کافی تحقیر می کند، کمی شوک خواندم، احتمالاً به این دلیل که دایک به اندازه کافی قدرت پدرسالاری را در هم نمی کوبید یا چیزهای مزخرفی مانند آن. نمیدانم، از من نخواه تا اندیشههای ذهنی بیهودهها را خدایی کنم.
یکی از جزئیاتی که Double Decker را به طور قابل توجهی بهتر از Tiger & Bunny می کند این است که تنها 13 قسمت است، بنابراین شما فرضاً فقط باید خود را برای یک دوره در معرض این سگ قرار دهید - اینکه چقدر از نظر رستگاری پیش می رود، موضوع کاملاً متفاوت است. . من را ببخشید، من فقط از چشم انداز تماشای دنباله T&B احساس وحشت می کنم.
دلیلی برای وجود این نمایش وجود ندارد. حتی دلیل کمتری برای تماشای آن وجود دارد.