به انبوهی از «انیمههایی که ارزیابی آنها برایم سخت است» اضافه کنید، زیرا چیزهای خوب زیادی در آن وجود دارد، اما تعداد انگشت شماری چیزهای کوچک وجود دارند که به نوعی مانع میشوند. با این حال، چیزهای زیادی وجود دارد که این سریال را از سایر سریال های ژانر خود متمایز می کند. داستان و شخصیتها: Shy در آیندهای نسبتاً دور اتفاق میافتد که در آن قهرمانان فوقالعاده در هر کشوری حضور دارند و وظیفه آنها این است که به بشریت کمک کنند تا احساس امنیت کند - چه نجات مردم از بلایای طبیعی، چه مبارزه با بد بزرگ بعدی که به شهر میآید. Teru Momijiyama چهارده ساله است و با نام رمز Shy شناخته می شود. او به خصوص خاص نیست، اما ویژگی بارز او این است که اضطراب ویران کننده ای در اطراف هر انسانی دارد - بنابراین نامش، خجالتی است.
ارزیابی او کار بسیار سختی است زیرا این شخصیت به نوعی تعریف می کند که همه افراد در دنیای او چگونه او را می بینند. صحبت کردن با مردم برای او بسیار سخت است و حتی سخت تر از این که مردم ژاپن او را به عنوان قهرمان خود بپذیرند. برای زمینه، هر کشور یک قهرمان دارد، بنابراین وقتی مشکلی پیش می آید که به بیش از یک قهرمان نیاز دارد، قهرمان تعیین شده کشور دیگر باید کمک کند. اولین کار شای در یک پارک تفریحی است که در آن یک ترن هوایی در حالی که وارونه است، پنجاه فوت در هوا یخ زده است. یکی از سرنشینان، ایکو کویشیکاوا، اصرار دارد که او آخرین نجات پیدا کند، زیرا میخواهد دیگران را که در سفر هستند، از جمله برادرش، دایگو، نجات دهد. چرا این کار را می کند، اما بدون عواقب جزئی برای ایکو نیست، زیرا او در اثر سواری آسیب جزئی می گیرد.
اول باید بگم که من خیلی دوست دارم این سریال چطور شما رو سر و سامان میده. ما این قهرمان را داریم که میخواهد به هر کسی که میتواند کمک کند، و فوراً با این موقعیت مواجه شده است که احساس میکند نه تنها در مقابل خود، بلکه در کل کشور شکست خورده است. یک موضوع در حال اجرا در این مجموعه در مورد آن چیزی است که شما با قلب خود احساس می کنید و آنها این را به خوبی در سریال گنجانده اند. برای یک دختر چهارده ساله، او کاری را که انجام می دهد بسیار جدی می گیرد و برای اینکه داستان اساساً به ما بگوید که او باید اولین مانع بزرگ خود را از یک تصادف حل کند بسیار عالی است. این آرک را به شدت قانع کننده کرد و اساساً همه چیزهایی را که برای بقیه سری نیاز دارید در اختیار شما قرار می دهد.
قوس ایکو اساساً در اولین قدم ترو در توسعه شخصیت محوری می شود، و پسر، برای یک غیرقهرمان، من عاشق چیزی هستم که ایکو روی میز می آورد. بزرگترین چیز این است که من حتی مطمئن نیستم که چرا او را اینقدر دوست دارم. ممکن است من عاشق رویکرد «بهترین دوستان» باشم که بسیاری از سریالهای اکشن دارند، اما هدف او در سریال، بهویژه اولین آرک، کاملاً این نیست. پس از نجات، اتفاقی مرموز برای او رخ می دهد و ایکو هر کاری انجام می دهد تا به ترو بگوید که ناراحت کننده است. چیزی که این موضوع را حتی بهتر می کند این است که اکنون، ترو با این موقعیت روبرو شده است که در آن شخصی که به تازگی با او آشنا شده است، چیزی در مورد خودش به او می گوید که او مدام به خودش می گوید. من واقعاً آرزو میکنم که سریال بیش از آنچه که انجام داد، این کار را انجام میداد، اما این وضعیت اساساً به Teru و Iko میگوید که اینقدر خودشان را شکست ندهند، مخصوصاً در موقعیتهایی که نمیتوان کمکی کرد.
استیمگا احتمالاً بدی بزرگی است که نقش کلیدی در مقابل قهرمانانی که در این مجموعه شکل میگیرند، این مجموعه به غیر از چند گفتگوی کوتاه، کار زیادی برای معرفی واقعی او انجام نمیدهد. استیگما واقعاً چیزی نمیگوید که خود را تسلیم کند، اما در اوایل سریالی که به نظر میرسد او میتواند شرور اصلی باشد، معمولاً مشکلی ندارد. Tzveta بعداً در سریال در قوس پایانی فصل ظاهر می شود و داستان او در حالی که پس از قسمت دهم داستان اپیزود ابتدایی تا حدودی گیج کننده است، در عین حال محکم و گیج کننده است. با این حال، قسمت دهم همان چیزی است که او و همچنین پپشا را می سازد. پپشا قهرمان روسی است که قادر است با دستان خود ابرها (بخار؟) تشکیل دهد و از آنها به عنوان سلاح خود استفاده کند. او شخصیت معمولی خوش شانس شماست، اما مطمئناً سعی می کنند او را در قوس پایانی بشکنند. قطعنامه احتمالاً کمی بیشتر از آنچه که من میخواستم کشیده شده است، زیرا احساس میشود که آنها چند بار بدون هدف واقعی به عقب برگشتند و شکل گرفتند. سریالی با سرعت مناسب را متوقف می کند.
قوس دوم قهرمانان دیگری مانند Uni-Lord را معرفی می کند که بر همه قهرمانان نظارت می کند، قهرمان چین، لی مینگ مینگ، قهرمان بریتانیا، دیوید واندر جونز و قهرمان سوئیسی، پیلتز دونانت. به عنوان یک گروه، آنها مراقب یکدیگر هستند، اما آنقدر احساس منحصر به فرد می کنند که واقعاً من را آزار نمی دهند. آنها واقعاً زیاد درگیر داستان نبودند، به جز دیوید، که در قوس دوم مقداری از صفحه نمایش را دید. قوس به خودی خود خوب بود، اما دوباره احساس میکردم که بیشتر از آنچه لازم بود ادامه دارد. در نهایت، Shrimpy همراه شناور Shy است که به شکل میگو است. او کارهای جبرانی زیادی انجام نمیدهد، اما حضور او در آنجا به شخص دیگری کمک میکند که شای با او راحت باشد و احتمالاً یک نکته مثبت است.
من واقعاً نمیدانستم در داستانی درباره قهرمانان چه انتظاری داشته باشم، اما آنها ایدههای بسیار قوی مرتبط با داستان داشتند که برای من بسیار خوب بود. این سریال گاهی اوقات بسیار احساساتی می شود که بزرگترین آنها در قسمت دهم بود. Teru به دور از بهترین شخصیت نوشته شده و داشتن نقش اول ضعیف، برخی از سریال ها را قبلاً به خاک سپرده است. با این حال، به اندازه کافی در اینجا وجود دارد که احساس می کنم او می تواند به رشد خود ادامه دهد. (داستان: 8/10، شخصیت ها: 7/10)
هنر: در حالی که خوب است، نمی توانم بگویم که من بزرگترین طرفدار انیمیشن سریال هستم. خوب بود، اما قطعا بهتر از My Hero Academia نیست، که بصری آن نیز استثنایی نیست. 8bit استودیویی است که این سریال را مدیریت کرده است و حدس من این است که این سریال آنطور که نام های بزرگتری که این استودیو تولید می کنند مورد توجه قرار نمی گیرد. اینها ممکن است عبارتند از That Time I Got Reincarnated as a Slime، Blue Lock، Yuru Camp و The Irregular at Magic High School. (6/10)
صدا: Shy با OST آن حال و هوای خندهداری ایجاد میکند، چیزی که من از آن تعجب نمیکنم. من بزرگترین طرفدار هیچیک از این آهنگها نبودم، اما احتمالاً با اینجا همخوانی دارم. صداگذاری به همان اندازه خوب است، با یک استثنا. براین آپریل (آیکو) به راحتی مورد علاقه من در میان بازیگران صدا بود. او فراز و نشیب های عاطفی زیادی را پشت سر می گذارد، و حدس من این است که این یکی از کارهای بهتر او بود که شنیده ام. ناتالی هوور (پپشا) نیز در اینجا شایسته ستایش است. با آرون کمپبل (دیوید)، من تقریباً مطمئن هستم که او لهجهای بریتیش ندارد و حداقل به گوش من که آموزش ندیدهام، بسیار محکم به نظر میرسد. من فقط با بقیه خوب بودم. ماریسا دوران (کلاله) به یک پسر کوچک شرور برخورد میکند و فکر میکنم هرچه پیش میرویم با شنیدن آن راحتتر خواهم بود. (7/10)
به طور کلی: خجالتی واقعاً من را شگفت زده کرد زیرا داستان هایی که گفته شد واقعاً خوب انجام شد. گفتن داستانهای شخصیتها به زمان نیاز دارد - شاید گاهی اوقات کمی بیش از حد - و تلاش کنید تا مخاطبان به آنها اهمیت دهند. با این حال، اگر آنها بتوانند این سطح را به دنبالهای که در حال حاضر در حال اجرا است برسانند، فکر میکنم آن سریال همان نوع موفقیت را خواهد داشت، به شرطی که کمی آن را با هم مخلوط کنند و به رشد Shy و دوستان ادامه دهند. این سریال به عنوان Shounen درباره ابرقهرمانان پخش می شود و هر کسی که علاقه مند است باید با این سریال احساس راحتی کند. (8/10)