TL;DR: نسخه donghua Mushishi. اول، من به سادگی کنجکاو بودم، زیرا یک انیمه چینی با پوشش بسیار امیدوارکننده و شرح داستان تا حدودی جالب بود. انتظار داشتم بعد از چند قسمت اول علاقه به آن را از دست بدهم. اما بعد فقط به تماشا کردن ادامه دادم... و حالا، 4 روز بعد، بی صبرانه منتظر دیدن قسمت بعدی هستم. این واقعاً چیزی شگفت انگیز است. یک جواهر پنهان که من فقط می توانم آن را با موشیشی مقایسه کنم. مدتی است به این فکر میکنم که چگونه این دونگهوا را توصیف کنم، زیرا صادقانه فکر میکنم که افراد بیشتری باید آن را بررسی کنند. با این حال، من فکر می کنم که این یکی مانند بسیاری از بزرگان، در انبوه دست کم گرفته شده و قدردانی نشده قرار می گیرد، که تنها سال ها بعد شناخته می شود.
ساختار داستان:
فصل اول تقریباً فقط داستانهای کوتاه تصادفی در قالبهای 2 قسمتی بود، جایی که با شخصیتهای اصلی آشنا شدیم و چشیدیم که این دونهوا قصد دارد چه چیزی ارائه دهد. به نظر من روشی نسبتاً غیرعادی برای داستان گویی دارد. تقریباً همه داستانها با چیدمان آشفتهای شروع میشوند، که میتواند بینندگان را به این فکر کند که اینها داستانهای ضعیفی هستند. با این حال، در پایان هر قسمت از حقیقت درگیری یاد میگیریم و همیشه یک افشاگری بسیار احساسی را نشان میدهد. برای من شخصا، این یک تجربه بسیار با طراوت بود، زیرا واقعاً پاداشی برای صبور بودن و اجازه دادن به داستان به خودی خود به نظر می رسید. برخلاف اکثر انیمههای امروزی، که ما با انگیزههای احساسی قوی بمباران میشویم، فقط برای اینکه ما را به آنها بچسبانند. هنگامی که به قالب عادت کردید، داستانها را زیر سوال میبرید و میدانید که در پایان چیزی شگفتانگیز در انتظار شما خواهد بود.
در طول فصول بعدی، این دونگوآ شروع به اصلاح خود میکند و داستانهای طولانیتر و پیچیدهتری را بیان میکند که تجربههای کوتاهتر قبلی را حتی بهتر میکرد.
شخصیت ها:
بازیگران اصلی جالب هستند. در نگاه اول همه آنها شخصیت های بسیار ناقص و به ظاهر نامناسبی هستند که حتی نمی توانند یکدیگر را تحمل کنند. با این حال، همانطور که میبینیم آنها در برخوردهای مختلف به راه خود عمل میکنند، از طریق اعمالشان متوجه میشویم که پیچیدگیهای بسیار بیشتری در آنها وجود دارد. در این محیط، جایی که اکثر شخصیتها سعی میکنند یکدیگر را با کاملترین موجود بودن، با برخی ایرادات تصادفی، ارتقا دهند. یا آنهایی که ادبی هستند، فقط یک کلیشه مورد انتظار هستند.
محبوب ترین شخصیت ها همیشه از بسیاری جهات دارای ایرادات هستند و سفر آنها برای غلبه بر این نقص ها آنها را فراموش نشدنی می کند.
شخصیت های جانبی:
شخصیتهای جانبی آنهایی هستند که نمایش میدهند، درست مثل موشیشی. مشکلات و کشمکشهای آنها همه چیز را جالب نگه میدارد. خوشبختانه این شخصیتها به ندرت قابل پیشبینی هستند، مانند اکثر انیمهها، اکثر مردم میتوانند همه چیز را در حدود 5 دقیقه حدس بزنند. من واقعاً از این واقعیت قدردانی می کنم که برخی از این شخصیت ها با مشکلات جدی و بسیار قابل ربط روبرو هستند و در بسیاری از موارد نتیجه گیری آنها در پایان تقریباً روشنگر است. با این حال، هشدار داده می شود که همه نتیجه گیری ها پایان خوشی ندارند، بلکه فقط هستند.
جهان:
Donghua در یک محیط فانتزی تاریخی با کمی فانتزی اتفاق می افتد تا آن را به هر اسرار جالبی تبدیل کند. توطئه بزرگتری وجود دارد که این جنبه فانتزی را شامل میشود، که ما به آرامی در مورد آن یاد میگیریم، اما فقط اطلاعات کوچکی در مورد آن دریافت میکنیم. من واقعا از تماشای آن لذت می برم، زیرا بسیار واقعی است. موارد متعددی وجود دارد که یادآوری تلخ از واقعیت چیزهای سراتین در زندگی دریافت می کنیم. هیچ کس کامل نیست، همه به سهم خود از شادی و غم می رسند. برخی بیشتر از دیگران.
نتیجه:
ایده کلی مانند Mushishi است. یک پزشک دوره گرد در حال شفا/کمک به بیماران. اما در اینجا، ساختار داستان از قالبهای یک قسمت تکامل یافته است و سعی میکند در هر فصل خود را دوباره اختراع کند تا بهتر از دفعه قبل عمل کند. بازیگران اصلی نیز تأثیر بسیار بیشتری دارند، برخلاف موشیشی، جایی که او بیشتر یک شرکت کننده نیمه فعال در داستان ها بود. در ظاهر، Mushishi داستانی با مضمون بسیار تاریکتر به نظر میرسد، من فکر میکنم این دونگوآ عمیقتر نفوذ میکند، با افشاگریهای احساسیاش. بازیگران اصلی بازی های عجیب و غریب غیرعادی احتمالاً در این نیز نقش دارند و باعث می شوند فراموش کنید که اپیزودها معمولاً چگونه به پایان می رسند.
من هنوز برای نوشتن اینها تازه کار هستم، اما واقعاً امیدوارم که بررسی من باعث شود به شما فرصتی برای این دانگووا بدهید و همانقدر که برای من شادی را در زندگی تماشای انیمه شما ایجاد کرد.