بررسی اجمالی: فکر میکنم این یک شرط مطمئن است که بگوییم هیچ کس با عقل درست تروریسم را دوست ندارد. در واقع، زمانی که در مدرسه بودم، مقالهای نوشتم که در آن توضیح دادم چقدر از آن متنفرم، از تعداد زندگیهای ویرانشده گرفته تا اینکه یک نفر در نهایت چقدر باید از آن به دست بیاورد. با این حال، بخش اساسی بشریت این است که هرکسی کارها را به دلیلی انجام می دهد. «ترور در طنین»، یک انیمیشن اصلی به کارگردانی شینیچیرو واتانابه با شهرت «کاوبوی بیباپ»، یک تریلر هیجانانگیز است که به تروریسم از منظری میپردازد که حتی به ندرت در نظر گرفته میشود - از منظر خود تروریستها. داستان (7.5/10): در ژاپن امروزی، "ترور در طنین" حول مجموعه ای از بمب گذاری های مرموز می چرخد که در سراسر توکیو شروع به وقوع می کنند. این بمبگذاریها توسط دو نفر تروریستی که خود را «ابولهول» مینامند، ایجاد میشوند، که به طور مرتب ویدیوهایی حاوی معماهای مرموز را آپلود میکنند، که همانطور که مشخص است کلیدهای جلوگیری از بمبگذاری است. پس از اینکه در ابتدا فیلم ها را جدی نگرفتند، کنجیرو شیبازاکی، کارآگاه ace رسوایی، برای تحقیق در مورد بمب گذاری ها و توقف Sphinx فراخوانده می شود. با این حال، چیزی که هیچ کس نمی داند این است که ابوالهول واقعاً یک جفت پسر نوجوان هستند که به سادگی با نام های Nine و Twelve شناخته می شوند، که شبیه هر کس دیگری در سن خود هستند و در میان شهروندان توکیو پنهان شده اند. یک روز، لیزا میشیما، یک دختر نوجوان مشکل دار، در وسط یکی از حملات تروریستی Nine and Twelve گرفتار می شود و در نهایت موافقت می کند که در ازای نجات جان او، همدست آنها شود. سپس سریال Nine و Twelve را دنبال می کند که بمباران های خود را ادامه می دهند، تلاش های شیبازاکی برای متوقف کردن آنها و تلاش لیزا برای مقابله با تصمیماتی که گرفته است.
سریال مانند یک فیلم هیجانی استاندارد شروع می شود، تنها تفاوت این است که هویت مجرمان از ابتدا مشخص است و ما چیزها را در درجه اول از منظر آنها می بینیم، با این که جنبه کارآگاهان مهم است اما تقریباً به همان اندازه روی آن تمرکز نمی شود. . با این حال، در چند قسمت از سریال، مشخص میشود که این پسران مرموز بسیار بیشتر از آنچه به چشم میآیند، وجود دارد، و اگرچه اعمال آنها ممکن است شرورانه باشد، اما آنها شرورهای داستان نیستند. تصمیماتی که آنها میگیرند برای این است که به دنیا نقطهنظری بدهند، هرچند اگر بگویند این چیست، کل داستان را از بین میبرد. این همچنین بر روی کارآگاهان تأثیر می گذارد، زیرا هدف شیبازاکی در وقت اضافه از توقف Sphinx دور می شود و بیشتر در کشف توطئه ای که آنها را به اقدامات خود سوق داده است. همه اینها داستانی را به وجود میآورد که به طور قابلتوجهی تکامل مییابد و پیچشهای زیادی دارد، که اغلب شما را به این فکر میاندازد که بعداً چه اتفاقی میافتد.
متأسفانه، اگرچه داستان ممکن است جالب باشد، اما بی عیب و نقص نیست. برای شروع، من هرگز واقعاً احساس نکردم که همه چیز به درستی به هم گره خورده است، با شخصیت های اصلی اغلب با موانعی روبرو می شوند که به جای اضافه کردن چیزهای جدید یا هیجان انگیز به طرح، فقط مانع هدف آنها می شوند. تنها 11 قسمت بودن سریال به این کمک نمیکند، به این معنی که زمان کافی برای بیان این ایدهها وجود ندارد، و در نهایت باعث میشود که آنها بیش از هر چیز دیگری حواسپرتی را ایجاد کنند. بدتر از آن این است که گذشته Nine and Twelve تنها به صورت تکه تکه آشکار می شود، با توطئه ای که ظاهراً وجود آنها را به 70 سال قبل برمی گرداند، اما تنها با حداقل جزئیات کاوش شده است. با این حال، داستان به خوبی همه چیز را جمع بندی می کند و پایان تقریباً برآمدگی های وسط را جبران می کند.
هنر و انیمیشن (8.5/10):
جلوههای بصری «ترور در طنین» محصول اولیه استودیو MAPPA است که از آن زمان تاکنون انیمههای بسیار محبوبی از جمله فصل آخر «حمله به تایتان» را ساخته است. و در حالی که ممکن است جلوههای بصری نمایش به خوبی انیمههای اخیرشان نباشد، اما هنوز هم بالاتر از حد متوسط هستند، با مدلهای شخصیتی بسیار خوب (با دادن یا گرفتن چند لبه خشن)، محیطهای زیبا و خارقالعاده. جلوه های ویژه، به ویژه آنهایی که مربوط به بمباران است. به طور کلی، جلوه های بصری نمایش قطعا یکی از برجسته ترین نکات است.
صدا و دیالوگ (9/10):
موسیقی متن "ترور در طنین" عالی است، زیرا توسط یوکو کانو آهنگساز کهنه کار ژاپنی ساخته شده است. تم آغازین "تریگر" آهنگی است که برای شروع یک قسمت از سریالی مانند این بسیار هیجان انگیز و عالی است و تم پایانی "دارکا، اومی او" واقعاً دلچسب است. با این حال، آهنگ مورد علاقه مطلق من باید قطعه بسیار غم انگیز "فون" باشد که در یکی از قسمت های آخر پخش می شود و به تنهایی صحنه ای را که بازی می کند به یکی از خاطره انگیزترین صحنه های کل مجموعه تبدیل می کند. صداگذاری نیز عالی است، با Aaron Dismuke برجسته به عنوان کودکانه اما بی رحم Twelve، هر چند کریستوفر بیوینز و رابرت مک کولوم (که به ترتیب صدای ناین و شیبازاکی را ارائه می دهند) قطعاً چند ثانیه به هم نزدیک می شوند. به طور خلاصه، طراحی صدا بهترین مجموعه بدون هیچ سوالی است.
شخصیت ها (7/10):
در حالی که Nine و Twelve هر دو در جهت یک هدف کار می کنند، از نظر شخصیتی این دو از بسیاری جهات متضاد هستند. Nine رواقی، بالغ و بی معنی است، دوازده شاد، کودکانه و شیطون است. Nine بیش از هر چیز ماموریت خود را در اولویت قرار می دهد، Twelve آرام تر است و برای انجام کارهای دیگر زمان می برد. ناین به دیگران اعتماد ندارد و از ایده آوردن افراد از بیرون خوشش نمیآید، در حالی که Twelve واقعاً نمیداند که موضوع مهم چیست. به طور طبیعی، شخصیت متضاد آنها به این معنی است که این دو اغلب در نظرات با هم تضاد دارند، اگرچه به ندرت در حد بحث است. علاوه بر این، در حالی که ممکن است همیشه موافق نباشند، هرگز شکی وجود ندارد که آنها به شدت به یکدیگر اهمیت میدهند، و زمانی که مشغول به کار هستند، کار تیمی آنها تقریباً بیعیب است و Nine به عنوان مغز متفکری عمل میکند. برنامهریزی میکند که این دو و دوازده فعالتر از این دو باشند، در کارکرد وسایل نقلیه و دزدی اشیا مهارت داشته باشند. به عبارت دیگر، Twelve عضله است، Nine مغز است. با گذشت زمان، درباره این دو نفر و انگیزههای آنها بیشتر میآموزیم، اگرچه این به قیمت این است که برخی از اقدامات اولیه آنها برای آنها بهطور عجیبی غیرعادی به نظر میرسند، و این تصور را ایجاد میکنند که نویسندگان فقط چیزهایی را ساختهاند. آنها همراهی کردند. اگر بخواهم تصمیم بگیرم که کدام یک از این دو را ترجیح می دهم، باید دوازده می شد، زیرا او بیشتر جنبه شخصیتی دارد و من دوست داشتم که چگونه او گاهی اوقات نشان می دهد که می خواهد چیزی بیش از یک تروریست باشد، برخلاف Nine که به نظر می رسد. فقط به اینکه یک پیام رسان صرف است استعفا داد.
بعدی کنجیرو شیبازاکی است، کارآگاه سابق اداره پلیس متروپولیتن توکیو که به دلیل نافرمانی به بخش رکورد آن تنزل یافت، اما برای حل پرونده ابوالهول دوباره به آنجا آورده شد. حتی در اوایل، مشخص شد که شیبازاکی قهرمانانهترین شخصیت سریال است. شیبازاکی به جای اینکه یک شخصیت بازرس ژاورت باشد که در نهایت وسواس به گرفتن ابوالهول به استثنای همه چیز دارد، به همان اندازه تمرکزش بر درک تروریست ها است که بر متوقف کردن آنها، و یکی از اولین افرادی است که متوجه می شود چیزی وقتی صحبت از بمباران می شود جمع نمی شود. اگرچه او جالبترین شخصیت کارآگاهی نیست، اما اگر هیچ چیز دیگری نباشد، دوستداشتنی است، و اگر کسی در سریال را بتوان «مرد خوب» نامید، میتواند. لیزا میشیما هم هست که نمی توانم بگویم خیلی دوستش داشتم. داستان او را به عنوان فردی تنها و بدبخت به تصویر می کشد تا به ما بفهماند که چرا او در نهایت به یک جفت تروریست ملحق می شود، اما او در عوض به عنوان یک دلقک غرغرو ظاهر می شود که همه را به جز خودش برای موقعیتش سرزنش می کند، حتی اگر ناین این کار را انجام داد. از همان ابتدا برای او روشن شود که او مسئول مسیری است که طی می کند. این کمکی نمیکند که او تقریباً بیفایده است، زیرا تقریباً تمام تلاشهای او برای کمک در بهترین حالت بهشدت شکست خورده و در بدترین حالت به طرز وحشتناکی نتیجه معکوس میدهد. در پایان، تنها چیزی که او به سریال کمک میکند این است که فردی برای دوازده نفر باشد که آن را گرامی بدارد و از او محافظت کند، که در نهایت به تقویت شخصیت او بیشتر از شخصیت او کمک میکند.
اگر بخواهم شخصیتی را نام ببرم که واقعاً دوستش ندارم، باید Five باشد، یک مامور مرموز FBI که در چند قسمت به شکار ابوالهول میپیوندد و نوعی ارتباط با Nine و Twelve دارد، که هر دوی آنها بسیار زیاد هستند. از او بترس اگرچه کاملاً واضح است که او قرار نبود دوستش داشته باشد، دلیل واقعی اینکه من او را دوست نداشتم این بود که او در نهایت سریال را از یک تریلر واقع گرایانه تروریسم به چیزی شبیه تر به «یادداشت مرگ» تبدیل کرد. این ثابت میکند که بسیار به ضرر سریال است، برخلاف لیزا، که با وجود اینکه ارتباط خاصی با طرح داستان نداشت، واقعاً چیزی از آن کم نکرد. حتی بدتر از آن این است که رابطه او با Nine و Twelve حتی به سختی مورد بررسی قرار می گیرد، تا جایی که هرگز به طور کامل توضیح داده نمی شود که چگونه آنها با وجود داشتن شرایط یکسان در دو طرف مقابل یکدیگر قرار گرفتند. به طور کلی، یکی از بزرگترین مشکلاتی که من با سریال داشتم (اگر نه بزرگترین) این است که بیش از حد روی داستان تمرکز می کند و به اندازه کافی روی شخصیت های درون داستان تمرکز نمی کند، به طوری که اکثر آنها برای ایفای نقش خود وجود دارند و اندک است. دیگر به عنوان مثال، بیشتر شخصیتهای کارآگاه واقعاً برای کمک به شیبازاکی در تحقیقاتش وجود دارند و او تنها کسی است که نام کوچکی دارد.
لذت (7/10):
با توجه به اینکه این سریال درباره تروریسم است، ناگفته نماند که «ترور در طنین» سریالی بسیار تیره و تاریک است که از همان قسمت اول مشخص است. قهرمانهای ما یک جفت تروریست هستند که در اطراف ساختمانها بمبگذاری میکنند، با این حال آنها هنوز هم میتوانند در میان دلسوزترین شخصیتها باشند، تقریباً همه شخصیتهای دیگر یا بیکفایت هستند یا فقط فاسد هستند. لحظات سبک تری وجود دارد که می توان یافت، اما آنها بسیار اندک هستند و سریال در نهایت با یک یادداشت تلخ و شیرین به پایان می رسد که تاکید خاصی بر "تلخ" دارد.
به طور کلی:
«ترور در طنین» سریال بی نظیری است که بعید است برای همه جذابیت داشته باشد، اما کسانی که با این پیش فرض خاموش نیستند، احتمالاً آن را دوست خواهند داشت. در حالی که طول کوتاه آن گاه به گاه بر خلاف آن عمل می کند و شخصیت پردازی چیزهایی را به جا می گذارد (مخصوصاً شخصیت های زن)، اگر از طرفداران تریلرهای هیجان انگیز هستید، با یک داستان خوب، عالی، هنوز ارزش دیدن دارد. صحنه های بصری، مجموعه های هیجان انگیز و موسیقی خارق العاده.
نمره:
7.5+8.5+9+7+7=39/50=7.8/10