در روزگار امپراتوری چین، دربار داخلی شهر ممنوعه صدها صیغه در خدمت امپراتور بود. این زنان جوان از سراسر کشور توسط مقامات محلی استخدام شدند و قبل از انتخاب نامزدهای برتر برای خدمت، تحت بازرسی ها و آموزش های دقیق قرار گرفتند. آنها که در یک سلسله مراتب پیچیده سازماندهی شده بودند، دائماً توسط هفتاد هزار خواجه ای که در شهر ممنوعه کار می کردند و توسط کنیزانی که در سن سیزده سالگی انتخاب شده بودند، تحت نظر بودند. اندازه کاخ امپراتوری و جمعیت آن چنان بود که تمام مزارع و کارخانهها صرفاً به تأمین آن اختصاص یافتند. این مکان صحنه Kusuriya no Hitorigoto است، اگرچه رمان ناتسو هیوگا و اقتباسهای آن از تعهد به یک دوره زمانی خاص اجتناب میکنند و در عوض از دوران تانگ و مینگ الهام میگیرند، علیرغم اینکه این دو تا پانصد سال از هم جدا شدهاند. به هر حال، این چین امپراتوری نیست، بلکه لی است – تصمیمی ظریف و در عین حال عاقلانه که امکان ایجاد مجموعهای از نابهنگاریها را فراهم میآورد که در غیر این صورت توسط بینندگان متینتر به شدت مورد بررسی قرار میگرفت.
نیروی محرکه داستان رازهایی است که مائومائو، داروساز سم دوست تبدیل به خدمتکار، در حالی که سعی می کند بدون سر بریدن در سیاست دربار امپراتوری حرکت کند، با آن مواجه می شود. به اعتبار سریال، طرح داستان تمام ابزارهای مورد نیاز برای حل معمای موجود را ارائه میکند و از تله رایج پنهان کردن اطلاعات مهم از طریق شیطنتهای خارج از صفحه اجتناب میکند. در عوض، بیشتر به ساخت پازل هایی می پردازد که راه حل های منطقی برای آنها دارند. این تأثیری دارد که گاه به گاه پاسخها را قابل پیشبینی میکند، اگرچه وقتی سریال انتظارات بیننده را زیر سوال میبرد، به دلیل اصرار بر اجرای همیشه بر اساس قوانین، احساس رضایت بیشتری میکند.
همانطور که گفته شد، اجتناب از این احساس که دانش گسترده مائومائو و قدرت استنتاج بی عیب و نقص گاهی اوقات مانعی برای روایت است، دشوار است. یک عنصر حیاتی در داستانهای پلیسی این است که قهرمان داستان عاشق شاه ماهیهای قرمز میشود و مجبور میشود پیشفرض اولیهشان را دوباره ارزیابی کند، و آنها را به چالش میکشد تا با تحقیق بیشتر و نتیجهگیری مجدد، به دنبال اطلاعات بیشتر باشند. این مبارزه برای رسیدن به حقیقت است که این داستان ها را وقتی که خوب نوشته شده اند راضی کننده می کند.
با این حال، اغلب اوقات مائومائو در اولین تلاش خود پازل را حل می کند و سپس یک توضیح گام به گام راه حل را ارائه می دهد. یک استثنای قابل توجه در قسمت هشتم سریال رخ می دهد، جایی که در نهایت می بینیم که مائومائو نتیجه گیری های نادرستی می کند و باید واقعیت ها را برای حل پرونده دوباره ارزیابی کند. این منجر به یک معمای جذاب تر از اکثر سریال ها می شود. حتی در آن زمان، به نظر میرسد که این استثنا برای شخصیت دیگری بهعنوان شخصیتی عاقلتر و باتجربهتر بهجای خدمت به خود داستان اتفاق میافتد.
____
هدایت نوریهیرو ناگانوما اغلب می تواند حواس را از این مسائل منحرف کند. فلسفه او در «تحریک ناخودآگاه» مخاطب با توجه دقیق و وسواسی او به فضا، رنگ، نور، سایهها و قرار گرفتن «دوربین» در هر صحنه کاملاً به نمایش در میآید.
به قول خود کارگردان:
"من شخصا معتقدم در فیلمبرداری یک اثر اصیل هیچ حادثه ای رخ نمی دهد. برای ابراز احساسات از رنگ گرفته تا تراکم و صدا به همه چیز آگاه هستم."
در همین مصاحبه، او به جزئیات اهمیت هر یک از این عناصر در «ترکیب» سریال میپردازد. وقتی صحبت از رنگ بهویژه به میان میآید، این تعهد تا جایی گسترش مییابد که او تیمش را بر روی خلق پنج نوع مختلف غروب خورشید کار میکرد تا بتواند احساسات شخصیتها را به بهترین شکل به تصویر بکشد.
دستکاری ناگانوما از آب و هوا به عنوان یک وسیله داستان سرایی بسیار جالب است. در صحنه ای در قسمت چهارم، او از باران برای انتقال غم و اندوه استفاده می کند، با این جزئیات که قطرات باران به جای سفید، سیاه رنگ شده اند. این یک انتخاب به ظاهر کوچک است که لایهای از وزن احساسی را اضافه میکند که اگر به خاطر وفاداری متعصبانه او به این حرفه نبود، در غیر این صورت وجود نداشت.
با وجود همه شگفتیهایی که در مسیر وجود دارد، Kusuriya no Hitorigoto در برابر فراز و نشیبهای معمولی در کیفیت تولید آسیبپذیر است که با انیمههای فصلی و استودیوهای بیش از حد کشیده میشود. به ناچار، چند افت قابل توجه در کیفیت انیمیشن وجود دارد، جایی که برای برخی از سکانس ها به فریم ثابت باز می گردد.
در نکته ای مشابه، به نظر می رسد صدا تنها عنصری است که با بقیه «ترکیب» پیکربندی شده به سختی هماهنگ نیست. ناگانوما انتخاب کرد که سه آهنگساز مختلف برای موسیقی متن فیلم داشته باشد، و در حالی که مشارکت پنکین، کوزاکی و اوکههازاما بر روی قطعات موسیقی تاثیرگذار خودشان است، به نظر نمیرسد که به یک کل منسجم تبدیل شوند. به این ترتیب، انیمه به جای یک شخصیت تعریف شده، یک هویت موسیقایی دائماً در نوسان پیدا می کند.
وقتی کار ناگانوما به طور کلی نگریسته شود، همه این مشاهدات مانند ایرادهای کوچک به نظر می رسند. همانطور که او در چندین مصاحبه بیان کرده است، هدف بررسی ایده های «زندگی و مرگ» و همچنین «والدین و فرزندان» بود. استفاده ماهرانه او از رنگها و انتخاب گلها بهعنوان نماد اصلی تکرارشونده در سرتاسر سریال، کاملاً برای این مضامین مناسب است و تصاویر بصری قابل توجهی را ایجاد میکند که «خود را در ناخودآگاه نقش میبندند» - همانطور که خود ناگانوما میگوید.
____
علیرغم دستاوردهایشان، این حس وجود دارد که کارگردان و تیمش در غل و زنجیر موادی که با آن کار می کنند و تضادهای ذاتی آن هستند.
Kusuriya no Hitorigoto مشتاق است بیننده را با واقعیتهای تلخ بیماری در دوران پزشکی پیشامدرن، بیعدالتی سلسلهمراتب اجتماعی که زندگی خدمتکاران را خرج میکند و فقری که زنان جوان را به سمت فحشا سوق میدهد، مواجه کند. و سپس، درست همانطور که آماده میشود ضربهای واقعی به قلب وارد کند و بیننده را به واقعیت بازگرداند، در آخرین لحظه عقبنشینی میکند و به سمت کمدی فرار میکند تا از پرداختن به پیامدهای وقایعی که روی دادهاند اجتناب کند.
صحنه ها در منطقه چراغ قرمز اغلب حول تعاملات کمدی بین قهرمان داستان و صاحب فاحشه خانه می چرخد. تهدید اساسی مبنی بر اینکه مائومائو می تواند مجبور شود به عنوان یک اطلسی کار کند برای خنده بازی می شود، نه اینکه به تنهایی به عنوان یک چشم انداز غیرانسانی مورد بررسی قرار گیرد. ظاهراً بسیاری از کارگران خانه وردیگریس دقیقاً با این شرایط روبرو می شوند، اگرچه بیننده هرگز بر اساس فضای آرامی که در این صحنه ها نفوذ می کند این را استنباط نمی کند.
وقتی سریال در یک داستان فرعی خاص به این سمت میرود، متأسفانه این کار را به قیمت کاهش آنچه میتوانست یک آنتاگونیست قانعکننده باشد به یکی دیگر از اعضای خوشنیت بازیگر، که بر اساس شرایط در یک موقعیت وحشتناک به دام افتاده است، انجام میدهد. قبل از این چرخش، این شخصیت به عنوان یک شرور خونساز موفق شده بود، زیرا شرارت او در واقعیت ریشه داشت. این عمل که برای آن دوره پیش پا افتاده و در عین حال به شدت شیطانی بود، به روایت وزنی واقعی بخشید که در اعمال ظالمانه تر شرارت مانند تهدید به نابودی جهان وجود ندارد. با خنثی کردن این کار، نمایش تنها موضوعی که واقعاً در واقعیت آن دوره است را حذف می کند.
____
بخشی از دلیل تاکید انیمه بر عناصر کمدی بدون شک پایبندی ناگانوما به اقتباس مانگای ایتسوکی نانائو و اریکا ایکدا است که بیشتر عبارات چیبی مائومائو را از آن گرفته است. با این حال، کارگردان نشان داده است که حاضر است منبع اصلی را زمانی که معتقد است برای داستان ضروری است تغییر دهد، همانطور که صحنههای اصلی او در قسمت اول اضافه شد. به احتمال زیاد، این جنبههای تیرهتر نادیده گرفته شدهاند تا از اینکه لحن بهطور غیر قابل تحملی افسردهکننده شود و مخاطب را از خود بیگانه نکند.
مطمئناً باید حد وسطی وجود داشته باشد. اگرچه Kusuriya no Hitorigoto مطمئناً آن را پیدا نمی کند، باید اذعان کرد که دستیابی به این تعادل فوق العاده دشوار است. شاید برخلاف ماجراهای مائومائو، پاسخ به این معما در دسترس ما نباشد.