"آلبوم سفید" زمانی اتفاق می افتد که شما یک رمان عاشقانه می نویسید که اکثر شخصیت ها برای خود متاسف هستند و در امور دیگران دخالت می کنند. بله میدانم، میدانم… این یک انیمیشن و یک درام است، بنابراین نباید انتظار داشته باشم که شخصیتها مانند بزرگسالان کارآمد عمل کنند. اشتباه من. این یک داستان عاشقانه و حرمسرا در مورد پسری است که در سازگاری با واقعیت که دوست دخترش یک بت است و هر چیزی که دلالت بر آن دارد، مشکل دارد. بله... بیایید صادق باشیم، او یک احمق است (نه احمق، به نظر می رسد از حرمسرای خود آگاه است) اما یک احمق فرصت طلب است، بنابراین من باید به آن احترام بگذارم. لحظاتی وجود دارد که او نسبت به کاری که انجام می دهد احساس بدی می کند اما مدت زیادی طول نمی کشد. به یک دلیل من نمی توانم بفهمم که هر دختری که او "الهه روز" می نامد عاشق او می شود.
قهرمان اصلی ما Touya Fujii است - دانش آموز بیست و چند ساله ای که بیشتر تیک ها را در لیست "شخصیت های اصلی عمومی" بررسی می کند. پدر و مادر مرده؟ بررسی. هیچ کاریزمایی وجود ندارد؟ بررسی. تنها زندگی کردن؟ بررسی. داشتن حرمسرا از دخترانی که بدون دلیل موجه با او قرار ملاقات / تولید مثل دارند؟ بررسی. تنها چیز نیمه متفاوت در مورد او این است که او یک دوست دختر دارد ... که او به او خیانت می کند ... بله ... او یک جور احمق است. او زمان زیادی را صرف گریه کردن، دلسوزی برای خود، دلسوزی برای شخص دیگری یا کمک به یکی از دختران حرمسرای خود برای رسیدن به هدف می کند. چیزهای خیلی خسته کننده او بدترین قسمت نمایش است. من حتی اخلاقی صحبت نمی کنم. راستش من از یک قهرمان اصلی غیر اخلاقی لذت می برم. او فقط ملایم، خسته کننده است و هیچ تاثیری بر جای نمی گذارد.
تماشای هر شخصیت دیگری در نمایش بسیار لذت بخش تر است. تقریباً همه آنها شخصیت دارند (بله ... برای اکثر آنها این به معنای داشتن یک ویژگی (یک پسر بچه، یک دیوا، یک بچه باهوش، یک دستیار ماکیاولیستی و غیره) به 11 می رسد، اما هنوز هم بهتر از چیزی است که فوجی به دست آورده است) و از هم جدا هستند. از تعامل با تویا، تقریباً می تواند مانند یک بزرگسال واقع بین عمل کند. به جز دو تای آنها، اما چرا غافلگیری را خراب کنیم؟
فرض اصلی در واقع بد نیست. داستان عاشقانه ای که از دو دنیای متفاوت به عنوان پس زمینه استفاده می کند، جدید نیست، اما اگر درست انجام شود بسیار جالب است. این یکی درست انجام نشده است تویا در بیشتر قسمت های نمایش یک احمق منفعل است که به همه چیز مانند یک کودک واکنش نشان می دهد. لحظهای که او فعالیتی را نشان میدهد، لحظهای است که او به دوست دخترش خیانت میکند تا بعداً در مورد خودش احساس بدی کند... برای حدود 5 ثانیه. کاراکترها با هم تماس بگیرند و اثر محض "طرح آن را می طلبد".
با وجود این، نمایش جذابیت خود را دارد و من خودم را روی دختران نمایش سرمایه گذاری کردم. هنوز هم آرزو میکردم که تراک کان از تویا مراقبت کند، اما تعاملات بین خود دخترها بسیار جالب است. این یک وسط نمایش جاده است. وحشتناک نیست اما قطعا عالی نیست. اگر درام را دوست دارید، فکر میکنم تا زمانی که منتظر چیزی پیشگام نباشید، میتوانید از آن لذت ببرید.