SBY: آراتانارو تابیداچی اولین فیلم بلند این مجموعه است، و با انیمه، معمولاً کیفیت بالاتری نسبت به نسخههای اپیزودیک خود دارند، زیرا معمولاً بودجه بیشتری دارند و طول کوتاهتر آنها را مجبور میکند داستانی کامل و بدون چیزهای زیادی تعریف کنند. اتاق برای پرکننده معمولاً می گویم، چون یاماتو یک استثنا واضح است، فقط 90 دقیقه است، اما من فقط توانستم 70 را قبل از از دست دادن علاقه تماشا کنم، و در نگاهی به گذشته، باید در نیمی از آن زمان متوجه می شدم که چقدر توخالی است. داستانی که ما این بار به دست آوردیم این است که یاماتو در حال انجام یک تمرین شلیک مستقیم با یک سری تازهکارگیری است که پسر توکوگاوا نیز در میان آنهاست، و با این اتفاق، نژاد دیگری از بیگانگان معرفی میشود که میخواهند اسکندر را نابود کنند. جایی که برادر کودای گیر افتاده است و به دلیل موقعیت یاماتو با کمک دسلر درگیر یک ماموریت جستجو و نجات می شوند و از نظر داستانی همه چیز خوب است، این فرض ایرادی ندارد، تنها مشکل واقعی این است که داستان بسیار کمی وجود دارد که بتوان از آن صحبت کرد.
اولاً، عجیب است که این افراد تازه استخدام شده تقریباً هیچ چیز در مورد عملکرد کشتی که برای خدمه آن آماده شده اند نمی دانند، شخصی از آنها می پرسد "در آکادمی چه چیزی یاد گرفتید؟"، و من باید موافقت کنم، یک استخدام شده است. بدیهی است که قرار نیست به خوبی یک کهنه کار آموزش ببیند، اما عجیب است که این افراد چقدر کم می دانند. اما مشکل اصلی من این است که در ساعت اول زمان زیادی وجود دارد که می توانستند بهتر از آن استفاده کنند، آنها تقریباً به همان اندازه زمان را صرف صحبت در مورد عروسی کودای و یوکی کردند (مدت زمان ایده آل برای آن اصلاً هیچ بود، و این یکی از بسیاری از صحنه های به همان اندازه بی اهمیت است) همانطور که آنها این بیگانگان جدید را انجام دادند، تنها چیزی که می توانم در مورد آنها به شما بگویم این است که آنها خاکستری هستند و چیزهای استخراج را دوست دارند. آن را با انیمه تلویزیونی سال 1977 مقایسه کنید، جایی که در آن جناحگرایی، انگیزههای شخصیتها و استراتژیها، بدون ذکر معماری، سلاحها و یونیفرمها، چیزهایی که به آن احساس زنده بودن میدادند، دیدید، مثل اینکه Gatlantis یک امپراتوری واقعی بود که مانند یک امپراتوری عمل میکرد، و به وضوح عمل میکرد. با تفکرات زیادی در مورد آن، در حالی که اینها فقط بیگانگان خاکستری با بشقاب پرنده هستند که مستقیماً از یک فیلم B دهه 50 بیرون آمده اند. همچنین، برادر کودای پیشنهاد نجات دسلر را بدون دلیل رد می کند.
ثانیاً، کیفیت هنری بسیار ناسازگار است، در زمانهای خاص بسیار بهتر از آخرین ورودی مجموعه به نظر میرسد و این یک گام بزرگ است، اما به دلایلی، این فقط در حدود 10٪ مواقع است و بقیه موارد در آن زمان، از همتراز بودن با انیمه 1977، تا گاهی اوقات احساس یک تنزل درجه یک را در بر می گیرد، و به همین دلیل کیفیت غیرقابل انکاری دارد. وقتی صحبت از موسیقی متن به میان میآید، به همان اندازه ناسازگار به نظر میرسد، اما به دلایل مختلف، خود موسیقی خوب است، و ایده خوبی است که آنها موسیقی متن را فراتر از اینکه تقریباً به طور کامل از اجرای متفاوت تم آغازین تشکیل شده است، گسترش دهند، اما مشکل این است که موسیقی در بسیاری از لحظات حیاتی غایب است، در حالی که موقعیتهای خاصی وجود دارد که در آن نبود موسیقی میتواند یک صحنه را برجسته کند، این یکی از آن موقعیتها نیست، مخصوصاً در سکانسهای نبرد که اغلب بدون وقفه برای بیش از حد ادامه داشت. پنج دقیقه، بدون موسیقی، بدون دیالوگ، فقط مونتاژ کشتیهایی که نابود میشوند، که بسیار بیجهت به نظر میرسد، من هیچ دلیلی برای داشتن واکنش عاطفی واقعی به کشته شدن این بیگانگان بینام و بینام ندارم.
در نهایت، آراتانارو تابیداچی خیلی بیتفاوت است، شاید تقصیر من برای تماشای یک انیمه 40 ساله است، اما سکانسهای اکشن جذاب نیستند، زیرا این استراتژی و شخصیت آنها را خاص کرده است، دشمنان نیز مانند این هستند. تا حد امکان خالی باشد، و پرکننده بیش از حد وجود دارد، خیلی طول میکشد تا در واقع در دنده قرار بگیرید و پیامدهای آن اتفاق بیفتد، اما حتی زمانی که این اتفاق میافتد، هیچ چیز جالبی در پیشنهاد نیست.