در یک محیط سایبرپانک آینده نگر، جایی که بشریت با انسان غول پیکری که حشرات را با استفاده از ماشین سرنشین دار پیشرفته آنها می خورد، مبارزه می کند. کاناتا، خلبان تازه کار، در یک غار، به طور تصادفی با یک آیانامی ری کلون با موهای نقره ای چشم قرمز مواجه می شود که بعد از آن با کلاسیک «هیچ چیزی نمی توانم به یاد بیاورم» از خواب بیدار می شود. این فرضیه روی کاغذ جذاب به نظر می رسد و مملو از پتانسیل رمز و راز، اقدام شدید علیه حشرات غول پیکر ترسناک، و -حتی اگر زیاده روی شود- کاوش در موضوعاتی مانند روابط انسان و هوش مصنوعی یا معضلات اخلاقی در علم است. با این حال، با مشاهده، مشخص می شود که خلاصه سایت رسمی فقط یک نما است. با شروع با نکات مثبت، Synduality Noir از لحن تیره و شن معمولی که معمولاً با چنین مکانهایی مرتبط است، فاصله میگیرد. در عوض، طنز ارائه می دهد، از عناصر سوء تفاهم و کمدی موقعیتی استفاده می کند، و، بحث برانگیز، برخی از شوخی های جنسی که ممکن است برای همه مناسب نباشد.
با نادیده گرفتن CGI، انیمه همچنین دارای رنگهای زیبای پر جنب و جوش و پسزمینههای دقیق است. مناظر شهری در طول روز و محیطهای بهم ریخته داخلی به یک پسزمینه پر جنب و جوش کمک میکنند.
در مورد داستان، اگر بخواهم آن را در یک جمله توصیف کنم، یک روایت ناپیوسته و بدون جهت است.
قهرمان داستان، کاناتا، یک بازنده رقت انگیز با اولویت های منحرف است. او عمدتاً نگران عزت نفس و تصویر خود است. پیگیری او برای پذیرش در بین همسالانش به عنوان یک خلبان ماهر، با وجود داشتن دوستان حامی بسیاری، او را به شخصیتی آزاردهنده برای تماشا تبدیل می کند. علاوه بر این، کاناتا بلاتکلیف است و اغلب به چهره های مربی خود، توکیو یا ماریا تکیه می کند. به عنوان مثال، اگرچه مخاطب انتظار دارد نوآر خاطراتش را دوباره به دست آورد، کاناتا هیچ علاقه ای به بهبود حافظه او نشان نمی دهد. ایده بازگشت به غاری که نوآر در آن پیدا شد و جستجو برای سرنخها و سرنخهای احتمالی، ایده کاناتا نبود. مال ماریا بود ماریا که حتی نیازی به احساس مسئولیت برای کمک به نوآر نداشت، بدون توجه به این کار این کار را انجام داد، در حالی که کاناتا بی انگیزه ماند و سنگینی آن ماموریت را بر دوش دوستانش گذاشت.
کاناتا به جای کمک به نوآر، از فراموشی بودن او راضی است. او حتی صراحتاً بیان میکند که با به تصویر کشیدن یک نگرش برآوردهکننده آرزو بهعنوان قهرمان داستان، از ترک وایفوی اندرویدیاش که او را فراموشکار «استاد» میخواند، راضی است. نمایش او را به خاطر عدم مسئولیتش فرا نمی خواند. کاناتا، به جای کمک به نوآر، بیشتر نگران تصویر و شهرت خود به عنوان یک خلبان است (که حتی بد نیست یا بر زندگی او تأثیر منفی نمی گذارد)، و آندروید کودری خود را در حالت شکسته حفظ می کند. این نمایش به ماهیت رقت انگیز کاناتا توجه نمی کند و تنها دلیلی که او عزت نفس پایینی دارد این است که خلبان ماهری نیست، نه به این دلیل که خودخواه و غیرمسئول است.
حتی خود نوآر که شخصیتش به اندازه یک عروسک مرده است، فعال تر از قهرمان داستان است. او جالب تر است و سزاوار حضور بیشتر در صفحه نمایش است. در قسمت دوم، او به تنهایی بیرون میرود تا سرنخهایی را برای بازیابی حافظهاش جستجو کند، مانند تلاش برای تعمیر دوربین پیدا شده در نزدیکی محل خوابش. به دلیل اوتیسم و ناتوانی اجتماعی، او دچار مشکل می شود و توسط یک موشک تیم تخفیف دار که اندرویدهای گرانبها را می دزدد گرفتار می شود. بعد از یک ماموریت نجات طولانی، دوربین خالی می شود، چه اتلاف کامل وقت پخش!
در قسمت 3، من مطمئن بودم که به این نتیجه رسیدم که انیمه فرضیه خود را مهم نمی داند. اپیزود با بازدید شخصیت اصلی از شهر نور قرمز شروع می شود (بله، آنها به آن اشاره کردند) تا با از دست دادن باکرگی خود در برابر فاحشه فاحشه، عزت نفس و مردانگی خود را تقویت کند (و بله، ایده او نیز نبود). در مورد هدف قهرمان داستان برای یافتن Histoire، شهر افسانه ای که در قسمت 1 به آن اشاره کرد، چطور؟ در مورد کمک به شریک اندرویدی بی احساسش چطور؟ نه، بیایید یک اپیزود کامل را در مورد MC اختصاص دهیم که قرار است یک هوکر بزند.
آه، فراموش کردم بگویم این نمایش حشرات خطرناک انسان خوار عذاب دارد که هر از گاهی به شهرها حمله می کنند؟ با آنها چیزی جز یک زلزله ساده رفتار نمی شود. بشریت هنوز قوی است و به طور عادی زندگی می کند و هیچ ترسی از احتمال مرگ در هر لحظه ندارد. هیچ تنشی، هیچ ناراحتی از جانب دوستان و بستگان قربانیان وجود ندارد، زیرا هیچ قربانی وجود ندارد! تنش ساختگی است. فرض دروغ است در حالی که پیش فرض، روی کاغذ، شبیه به عناوین محبوبی مانند Attack on Titan و Evangelion به نظر می رسد، انتظار یک فضای تاریک و یک حس مداوم مبارزه ناامیدانه را نداشته باشید. وجود این هیولاهای به اصطلاح خطرناک صرفاً به عنوان یک تزئین تلقی می شود. تمرکز این انیمه این است که قهرمان داستان به اندازه همتایانش ماهر است. نوآر صرفا یک جعبه اسرارآمیز است که نمایش به سختی توجه را به آن جلب میکند، و هیولاها فقط ابزارهای نقشهای هستند که در راحتترین زمانها ظاهر میشوند، اما به سختی تهدیدی هستند، حتی برای خلبان تازهکاری مانند کاناتا.
قطع ارتباط بین پیش فرض تبلیغ شده و محتوای واقعی چیزی جز یک کمدی پر از شوخی های جنسی و اکشن بی روح CGI برای بینندگان باقی نمی گذارد. Synduality Noir یک ناامیدی فریبنده است، یک تبلیغ بی شرمانه و کم تلاش دیگر برای بازی های ویدیویی.