من حتی نمی توانم درک کنم که چرا این نمایش اصلاً من را تحت تأثیر قرار نمی دهد. تمام عناصر مناسب را از آغاز با موضوعی مرتبط با رابطه کاملاً مرتبط با شخصی مثل من و سازگاری برای اجرای آن مضمون در بسیاری از رویکردهای داستانی با استفاده از قالب آن به عنوان یک داستان اپیزودیک برای حداکثر مزیت خود دارد. در هر قسمت جنبه های زیادی در رابطه با اتصال بیان می شود. اما هنوز، با وجود این که این فنجان چای من است، چرا آن را فراتر از قلمرو "خوب" و "فقط خوب" نمی بینم؟ اگر بخواهم آنچه را که احساس میکنم توصیف کنم، این امر این است که ناتسومه یوجینچو کاملاً "غش" است. چه جلوههای بصری، چه شخصیتها و چه خود داستان، بسیار شبیه به مظاهر هستند که اگر به نحوی به شکلی جامد با ویژگیهای امیدوارکننده تبدیل شوند، تمام درخشش خود را به سرعت، زودگذر و سست میسوزاند. و نه، این من نیستم که بیش از حد در مورد یک نمایش ساده برای آرامش و بهبودی تحلیل کنم. حتی در طول حالتهای رویشیام، هیچ ماده غذایی را پیدا نکردم که به شدت به عشق من به سریال دامن بزند. چهار فصل گذشت و فقط سطح آن را خراشیده است.
چیزی که من را بسیار آزار داده است، نوشتن شخصیت گیج کننده ریکو است. او توسط چند یوکای با احترام و مثبت نگری نقاشی شده است در حالی که بسیاری از دیگران (به شایستگی) از او متنفرند. ما هنوز داستان کامل او را نمی دانیم، یا حداقل دلیلی را نمی دانیم که چرا او با عنوان طعنه آمیز "کتاب دوستان" را برای تسکین تنهایی خود به عنوان یک چیز عجیب و غریب اجتماعی مانند ناتسومه ساخت. من می گویم استحقاق آن طعنه آمیزی است به این دلیل که او اساساً در قفس آزادی یوکای هایی قرار می گیرد که عمدتاً پس از دوئل و انقیاد به تجارت خود فکر می کنند و آن را «کتاب دوستان» می نامد. عنوان آن فقط زمینه های مناسبی برای Natsume پیدا می کند، که روابط معناداری را با پیوند مبارزه و فضیلت رها کردن پیدا می کند.
من فقط Reiko را چنان معمایی میدانم، اما نه حتی با رمز و راز مسحورکنندهای که معمولاً شخصیتهای مرموز و ناشناخته با آن تابش میکنند. اعمال او هنوز هم غیرقابل توجیه و حتی اسفناک به نظر می رسد، در حالی که در حال حاضر فصل چهارم است. من فکر میکنم زمان آن گذشته است که نشان دهم چگونه او واقعاً بر بستر داستان تأثیر گذاشته است و در نهایت مشخص شود که در کجا ایستاده است، به عنوان فردی که در حرکت داستان نقش دارد. سرعت ضعیف به خودی خود بد نیست، برعکس برای یک قطعه ایاشیکئی - این جواهری از تاج است که درخشش می بخشد، و بنابراین قدرتی است که بیننده را مجذوب خود می کند. اما از آنجایی که ریکو، که تقریباً در تمام زندگی یوکایهایی که ناتسومه با آنها مواجه شده، درگیر است، همچنان با تناقض و رمز و راز نامطلوب درگیر است، بخش عظیمی از ستایش از شخص من حذف میشود.
علاوه بر این، چسبی که همه چیز را فشرده نگه می دارد، هنوز به اندازه ارتباط ناتسومه با جامعه قبل از عصر حاضر ضعیف است. در حال حاضر، مجموعه احساس میکند نسبتاً از هم گسیخته است زیرا کل از بخشهای مجزای محو شده تشکیل شده است. به عبارت دیگر، بیشتر قسمتها خیلی خاطرهانگیز نیستند و اعداد و ارقام آنقدر متناسب با مضمون نیستند. هنوز هیچ اپیزودی در درون من آرامش شیرین، لحظات دلنشین و آرامشبخش روح را برانگیخته است.
به عنوان مثالی ملموس برای تشریح ناامیدی از این اظهارات، در اینجا افکار واقعی من است که تحت فعالیت تماشای Anilist در قسمت 3 و 4 این فصل اظهار نظر کردم و مملو از نظرات مثبت بود.
~~
اپیزود 3 پرمجموعهترین قسمت Natsume Yuujinchou در حافظه من بوده است، با روایتی کاملاً صیقلی که البته نزدیکی و ارتباط با مضمون بزرگ آن یعنی غلبه بر تنهایی از طریق ارتباطات معنادار حاصل از مهربانی و درک دارد.
آنچه در سرتاسر شرح داده شده است پیوند ناتسومه و فلافبال است. ناتسومه او را طعمه کلاغ ها یافت. او تلاش کرد تا زخمهایش را ترمیم کند تا با سم یوکای به عنوان مکانیزم دفاعی به او وارد شود. فلافبال در نهایت آرام شد و تبدیل به یک کوریبوه کوچک و بی دست و پا شد که با ناتسومه، یک انسان، ارتباط عاطفی برقرار کرده است.
مانند بسیاری از قسمتهای دیگر سریال، این قسمت نیز بر تفاوتهای بین انسان و ماوراء طبیعی تأکید میکند تا تصویری واضح برای انتقال موفقتر پیام ترسیم کند. برای شمردن، همانطور که Natsume پمادی را برای Fluffball استفاده می کند، او تردید خود را در مورد اثرات آن بیان می کند زیرا مطمئن نیست که آیا پزشکی انسانی می تواند این کار را انجام دهد. با وجود این، او زخم را مرهم می کند و آن را با نوار چسب محکم می کند. این جمله واحد زمانی که در پایان ناتسومه در مورد اینکه چگونه می خواهد با همه مهربان باشد به عنوان راهی برای جبران عشقی که دریافت کرده است، مونولوگ می کند، بافت و عمق می بخشد. فقدان ارتباط مناسب که عمیقاً در تعاملات انسان و یوکای نهفته است، باعث ایجاد سوء تفاهم از مقاصد می شود که باعث می شود اعمال مهربانانه و اعتماد از یک طرف به طرف دیگر به اشتباه ترجمه شوند.
و بنابراین، مهربانی همیشه کارساز نیست. ما این را در چهار فصل با Natsume یاد گرفته ایم. حتی یوکای ناتسومه در ابتدای اپیزود به او کمک کرد و به او پشت کرد، بدون اینکه موضعش را ثبت کند، او را نفرین کرد. اما با این حال، ناتسومه با قلبی پاک به استقامت ادامه می دهد.
نکته قابل توجه دیگر این است که Nyanko-sensei به Natsume می گوید که چگونه بسیاری از یوکای ها برای انسان ها خوب نیستند و باز کردن قلب به روی آنها فقط می تواند منجر به نابودی شود. این اشاره ای به سم فلافبال است که ناتسومه را ضعیف کرد و زخم هایی روی دست او گذاشت. چیزی که او برای کمک دریافت کرد این بود.
البته قلب مهربان قهرمان ما با وجود این حقیقت تلخ تسلیم نمی شود که اغلب مراقبت های او متقابل نخواهد بود - حتی به شکلی مخالف. اما در درازمدت، ایمان به مهربانی که در اعماق همه ما نهفته است، شایستگی دارد، که در نهایت بعداً در قسمت متوجه خواهیم شد.
به گفته هینوئه، فلافبال در واقع بخشی از کارو، یک نژاد افسانه ای یوکای است که مانند پرندگان مهاجرت می کند. در همان مکالمه، دو یوکای معمولی که در اطراف ناتسومه جمع می شوند به ظاهر آن می خندند، که شاید دلالت بر حقارت چنین یوکای کوچکی داشته باشد. اما چیزی که آنها را خاص می کند این است که به هم می پیوندند و موجودی اژدها مانند را تشکیل می دهند که به ناتسومه کمک کرد تا در پایان قسمت از چنگال آمانا خارج شود. آنها با هم قدرتمند هستند. هینو میگوید که اینگونه است که ضعیفها زنده میمانند، و آیا این آینه کل بشریت نیست؟
زیبایی در این قسمت پر از گرما وجود دارد، مانند اینکه چگونه فلافبال توت های دارویی را برای مقابله با سم به جا گذاشت، چگونه دوربین روی دست زخمی ناتسومه تمرکز می کند، زمانی که او به طور خاص از آن برای رسیدن به فلافبال استفاده می کند و او را ترغیب می کند که به او نزدیک شود، چگونه ناتسومه تشخیص داد. فلافبال در میان صدها تا هزاران کارو دیگر به احتمال زیاد از طریق کمک های باندش - پیوندهایی که در درد و شفا یافتن - و/یا از طریق یک ارتباط معنوی، گناهی که فلافبال داشت زمانی که فقط می خواست به ناتسومه کمک کند اما در عوض، در وحشت از ورود دیگر یوکای ها، زخم دیگری بر صورت ناتسومه وارد کرد. آنقدر واقع گرایی وجود دارد که این نمایش فوق طبیعی به ارمغان می آورد.
"کوچولوها" معجزه ها را ارائه می دهد که تنها از طریق مهربانی می توان به وحدت رسید و اهمیت همدلی و تفاهم فعال.
~~
قسمت 4 بیشتر بر روی فاصله تمرکز دارد، جایی که جدایی جوهره روابط یوکای و انسان است. "آنها نمی توانند با هم باشند" منطقی ترین و معقول ترین است، اما ناتسومه بارها و بارها موانع را می شکند، و حتی برخی از یوکای های دیگر نیز روابط نزدیکی با انسان ها دارند (البته به احتمال زیاد پایان تراژیکی دارند).
چیزی که من در مورد Natsume Yuujinchou دوست دارم این است که در کشمکشی که بسیار اصلی بین انسان ها و یوکای است، چیزی که با تقسیم بندی آن به جهان های جداگانه از قبل تثبیت شده است، این است که ارتباط انسانی را نیز منعکس می کند. در اینجا، یوبیکو، یک یوکای، در ابتدا از دانستن اینکه انسانهایی که همدیگر را دوست داشتند، هنوز نمیتوانستند پلهایی بسازند که همدیگر را به هم متصل میکنند، شوکه شد. این شکاف بین انسانها برای Natsume به عنوان یک دوست تنهایی در تمام زندگیاش عمیقاً تأثیر گذاشت. دیدگاه او به عنوان انسانی که می تواند ارواح ماورایی را درک کند و با آنها تعامل داشته باشد، موقعیت او را در داستان منحصر به فرد می کند.
به سرعت به این قطعه داستانی، متوجه شدیم که نامه حاوی پیامی برای تشکر از Yobiko است. به اختصار میگوید: «از اینکه حقیقت را به من گفتید متشکرم». یوکای فکر میکرد که یوکو تمام این مدت از زمانی که حقایق ناپدید شدن ناگهانی تاکاهیکو را به او گفته بود از او رنجیده بود، و بنابراین ما به این یادداشت دلانگیز پایان میدهیم که امید بیشتری به اتحاد بین انسانها و یوکای میدهد.
به همین ترتیب، حقیقت میتواند انسانها را به هم نزدیکتر کند. این قسمت نشان می دهد که چگونه همدلی و درک برای هیچ موجودی غریبه نیست، و بنابراین به شخصیت Natsume کمک می کند تا شاید بپذیرد که افراد خاص در زندگی او نیز می توانند او را با تمام وجودش بپذیرند. استدلال شده است که ناتسومه تعاملات یوکای خود را پنهان می کند تا دوستانش و به خصوص خانواده اش کمتر نگران او نباشند، اما من دعا می کنم که یاد بگیرد بارهای خود را تقسیم کند و در ازای آن عشق و امنیت بیشتری دریافت کند، و از این که به او گفتی تشکر می کنم. حقیقت.
~~
بدیهی است که من از این سریال متنفر نیستم، فقط متاسفم که چگونه حتی نزدیک دایره داخلی تخته دارت را لمس نکرده است، یا اگر لمس کرده است، خود را از منطقه منحرف کرده است، یا با جادوی خارق العاده ای آن را تکان داده است. برای هر زلزله یک دارت جدید می آورد. هنگام تجربه کردن و تجربه کردن را مقایسه کنید و فاصله بین آن خمیازه میکشد. مسلماً مرور هر فصل آن را به یک معامله بزرگتر از آنچه که باید تبدیل می کند، بنابراین باید در نظر گرفته شود. اگر نمایش در نهایت روی من رشد کند، در حالی که از جایی که ناتسومه به مکانهایی که بوده است رسیده است، به فصلهای اولیه با نگاهی دوستداشتنی و غمانگیز نگاه خواهم کرد.
به بیان دیگر، هنوز زیبایی در فصل چهارم Natsume Yuujinchou به عنوان یک فصل مستقل وجود دارد. در هر قسمت متوجه میشویم که Natsume در حال رشد و استفاده از درسهایی است که از فصلهای قبل دریافت کرده است. مخصوصاً، او دایره ای را محکم می کند که وجود خود را در دنیای انسانی تأیید می کند و با خاطره پدر و مادری که مدت هاست دفن کرده است روبرو شده است. برای اضافه کردن، ما یک فلاش بک عاطفی از دوران کودکی ناتسومه داشتیم، زمانی که او هنوز بین خانهها و خانهها معلق بود. آن بسته حاوی قطعنامههای گذشته او، عهد و پیمانی را آشکار کرد که قول میدهد پس از فصلهای ناتسومه یوجینچو، مساعدتر باشد.