-
دیگر عناوین این انیمه نام انگلیسی:GARO: THE ANIMATION
نام ژاپنی:牙狼〈GARO〉-炎の刻印-
نام های دیگر:-
Garo Project
خلاصه داستان داستان از آنجایی شروع می شود که مندوسا، مشاور پادشاه والیانته، دستور شکار همه جادوگران این سرزمین را می دهد و این دستور زندگی شوالیه های جادویی و دستیاران جادوگر آنها را که وظیفه محافظت از شهر در برابر شیاطین دیگر را بر عهده دارند، نابود می کند. وحشت آنا، جادوگری که با یک شوالیه جادویی به نام هرمان لوئیس ازدواج کرده بود، قبل از اعدام یک پسر دارد و نام او لئون است. هرمان لئون را می گیرد و به جایی می گریزد که هیچ کس نمی تواند آنها را پیدا کند. لئون بزرگ می شود و زره طلایی افسانه ای پدرش را به ارث می برد. در همان زمان، شاهزاده آلفونسو و مادرش که توسط مندوسا از قصر اخراج شده بودند، تصمیم می گیرند به دنبال وارث زره طلایی بگردند تا به آنها کمک کند تا زمین هایشان را پس بگیرند.اطلاعات تکمیلی نوع:فصل:وضعیت:سال ساخت میلادی:منبع:تهیهکنندگان:Tohokushinsha Film Corporationنقد و بررسی داستان با امتیاز 7 از 10 من معمولاً در مورد انیمه هایی که اینگونه هستند (یعنی قدیمی و فصلی نیستند) نقد نمی نویسم، اما احساس می کردم به دلیل احساسات دوگانه ای که در مورد این انیمه داشتم باید در اینجا استثنا قائل شوم. افکار اصلی من در مورد این انیمه این است: کمی هنر خوب هیچ کس را نکشت. داستان: 7 راستش را بخواهید، داستان به اندازه کافی خوب است. محیط ایده آل و روستایی است و حال و هوای قرون وسطایی را در سرتاسر آن القا می کند. به نظر میرسد نامها اشارهای به قرار گرفتن لوکیشن در اسپانیا دارند، که یک تغییر خوشایند برای یک انیمیشن است. پیش فرض، اگرچه کاملاً قابل باور نیست، اما به اندازه کافی خوب است و نوعی پیچ و تاب از شکار جادوگران در دوران تاریکی به اندازه کافی جالب و فریبنده است که اساس داستان را دارد. با این حال، چند نکته (حداقل برای من) به دلیل ماهیت برخی از تعارضات درون داستان حذف شده است. اکثر آنها نسبتاً ساختگی هستند و پس از مدتی در نهایت پیش پا افتاده می شوند. بسیاری از آنها زمانی حل می شوند که یک MC زره را به تن کند و یک بار شرور را بدون ساخت و ساز زیادی بکشد. این به ویژه در 10 قسمت اول که به نظر من بدترین قسمت سریال و از هر سریالی برای مدتی قبل بود صادق است. با این حال، با وجود این، داستان به طور کلی هنوز بسیار خوب است، 14 قسمت بعدی قطعا آن را نجات می دهد. اگر بخواهم آن را توصیف کنم، مانند یک ترن هوایی چرخشی است: بار اول به نوعی سرگرم کننده است، اما حلقه ها همه یکسان هستند. هنر: 5 احتمالاً بدترین امتیازی است که تا به حال به هنر در یک انیمه داده ام، اما صادقانه بگویم اگر برای نیمه دوم نبود، می خواستم به آن امتیاز 4 بدهم. بعد از اینکه فهمیدم استودیو پشت این انیمیشن MAPPA است، صادقانه انتظار خیلی بیشتر از این را داشتم، اما حدس میزنم امیدهایم کوتاه مدت بود. انیمیشن نسبتاً درشت و صاف نیست و خود هنر از نظر خطوط و جزئیات، نامرغوب و عجولانه به نظر می رسد. به خصوص در نیمه اول، احساس می کنم که چشمانم واقعاً از تماشای آن رنج می برد. هر چیزی که خوب به نظر می رسید اساساً CGI بود، که با وجود اینکه من از CGI متنفر نیستم، با توجه به اینکه بقیه انیمه چگونه کشیده می شود، بسیار ناراحت کننده است. در مورد سبک هنری، میخواهم بگویم: بد است. به نظر من وحشتناک است شخصیتهای اصلی شبیه پوکمون نیمهپخته به نظر میرسند و چشمها بسیار غیرعادی هستند. اگر بیطرف بودم، میتوانم بگویم منحصربهفرد، اما صادقانه بگویم، فکر نمیکنم تا به حال چنین هنر بدی را ندیده باشم. و من می دانم که هنر ذهنی است اما لعنتی. قطعا سلیقه من نیست. به هر حال، اگر سبک هنری را کنار بگذاریم، هنوز قسمتهای زیادی از نیمه اول و حتی بخشهایی از نیمه دوم را هم نامرغوب میدانستم. نیمه دوم بسیار بهتر متحرک شده است و قطعاً این رتبه را از 4 نجات می دهد، و انیمیشن یک قدم بالاتر می رود. با این حال، سبک هنری همان است، به عبارت دیگر، لذت بخش نیست. صدا: 6 در کل صدا خوبه هیچ چیز دیوانه وار خوب، هیچ چیز دیوانه کننده بد. برخی از VA ها متوسط هستند، که امتیاز من را کمی پایین می آورد. OP/ED عجیب بود، کمی متفاوت از معمول بود، که بد نیست، اما قطعا خوب هم نیست. به طور کلی، 6 برای تلفن های موبایل در مورد منصفانه. شخصیت: 9 کیفیت رهایی بخش این انیمه شخصیت های آن است. حتی با وجود اینکه از سبک هنری بدم میآید، هنوز هم وقتی آن را میبینم میتوانم شخصیت خوبی را تشخیص دهم. بیشتر آن به توسعه شخصیت برمی گردد. دو MC اصلی از طریق مقدار بسیار طراوت و طراوت توسعه شخصیت، که همیشه دیدن آن عالی است. آنها به جای مسطح، چندوجهی هستند و در داستان به خوبی با هم کار می کنند. حتی یک نسخه کمی حماسی از شخصیت را با مرگ و بازگشت استعاری دنبال می کند. من قطعا از این قسمت از انیمه لذت بردم. لذت: 5 چرا لذت من اینقدر کم است؟ خب، برای من یک انیمه قطعاً بافتهای از داستان، شخصیت و هنر است، اما تا حد زیادی هنر و انیمیشن نیز هست. ما چیزها را با چشم تماشا می کنیم و آنچه می بینیم هنر و انیمیشن است. مطمئناً همه عوامل دیگر نقش دارند، اما عامل اصلی، حداقل برای من، از نظر لذت، هنر است. و به همین اندازه کافی است که بگویم، من نمی توانم لذت خود را بالاتر از امتیاز هنر ارزیابی کنم. تقریباً یک پایه برای لذت بردن است، جنبه بصری آن. مانند، کلمه انیمه به معنای واقعی کلمه کوتاه برای انیمیشن است. متأسفانه برای این انیمه، هنر از کل تجربه کم می کند و لذت من را به 5 می رساند به طور کلی: 7 من در مورد این انیمه تردید دارم، نقاط روشنی دارد اما یکی از جنبه های اصلی انیمه آن را برای من پایین می آورد. من فکر می کنم میانگین خوشحال کننده 7 برای این انیمه جواب می دهد. حالا، آیا من این نقد را فقط برای اینکه در مورد هنر صحبت کنم، نوشتم؟ آره یه جورایی فعلا کار دیگری ندارم اما صادقانه بگویم که هنر و انیمیشن جنبه های بزرگ داستان ها هستند، به ویژه رسانه های تصویری مانند این. به همین دلیل است که بازیگران فیلم های یک لیست دستمزد زیادی دریافت می کنند و حتی نیمی از اوقات بدلکاری های خود را انجام نمی دهند: زیرا از نظر بصری، آنها در صفحه بزرگ جذاب هستند، چه ظاهر و چه بازیگری. آنها می دانند که چگونه خوب به نظر برسند (و نه فقط با استانداردهای زیبایی، با استانداردهای بازیگری). در مورد انیمه هم همینطور است: خوب و جذاب به نظر رسیدن، پایهای برای یک انیمه است. اگر خوب به نظر نمی رسد چگونه می توان از آن لذت برد؟ حداقل، اگر هنر بهتر بود، لذت می توانست بیشتر باشد. از نظر ریاضی، همانطور که دوست دارم، به آن 4 برای داستان + 5 برای شخصیت ها می دهم -2 برای هنر در مجموع 7 می دهد. صلحنقد و بررسی داستان با امتیاز 6 از 10 انیمه من را به یاد آهنگ بروس اسپرینگستین "Blinded by the Light" (1973) می اندازد و منظورم مثبت نیست. با این حال، به عنوان یک اسپین آف از مجموعه لایو اکشن، این انیمه قانع کننده نیست زیرا مسیر متفاوتی نسبت به منبع اصلی دارد. در بهترین حالت، طرفداران اکشن از نمایشهای رزمی کوتاه پیشرفته با CG لذت میبرند و این واقعیت را نادیده میگیرند که انیمه بهطور کلی در مورد هیچ چیز غوغا میکند. داستان: بد نیست، اما خیلی قابل پیش بینی و بدون الهام است، لحن مناسبی برای گروه هدف ندارد (5/10) داستان با صحنه ای آغاز می شود که مانند نگاهی اجمالی به تاریک ترین فصل تاریخ اروپا است. یک زن به جرم جادوگری مجرم شناخته شده و در آتش سوزانده شده است. این انیمه از موضوع شکار جادوگران قرون وسطایی استفاده می کند. با کمال تعجب، آن را در نور مناسب، به عنوان وسیله ای بی رحمانه و غیرانسانی برای رسیدن به هدفی به تصویر می کشد که تنها برای از بین بردن هر کسی که خود را به عنوان یک مانع معرفی می کند، عمل می کند. در قرون وسطی، به اصطلاح جادوگران بیشتر زنانی بودند که کمی از خواص درمانی گیاهان می دانستند. کلیسا آن را یک تهدید می دانست و با شکار جادوگر با آن مخالفت کرد. در انیمه، قالب به گونه ای گرفته شده است که مشاور سلطنتی مندوسا اهداف خود را دنبال می کند و جادوگران و جادوگران خاری در چشم او هستند. در اصل، داستان بسیار ساده شده است، اما هنوز به طور دقیق به تصویر کشیده شده است. داستان اساساً مشکل نیست، بلکه تحقق طرح داستان در انیمه است. این داستان در پس زمینه قرون وسطی، موضوع شکار جادوگران، داستانی غم انگیز است که مخاطبان مسن را هدف قرار می دهد. با این حال، عناصر طرح ساده نگه داشته می شوند، مانند تمایز آسان بین خوب و بد، آنتاگونیست تک بعدی و قدرتمند و قهرمانی که در ابتدا جرأت نمی کند و تنها با یک پیچش در مسیر درست قرار می گیرد. سرنوشت در پایان همه اینها عناصر داستانی برای یک شونن هستند، اما این انیمه به دلیل نمایش خشونت به سادگی برای این گروه هدف در نظر گرفته نشده است. ایده اصلی داستان پتانسیل بالایی داشت. متأسفانه به دلیل اشتباه اساسی که سازندگان موفقیت مالی در سر داشتند و سعی کردند انیمه را برای دو گروه هدف (shounen و seinen) جذاب کنند، این کار به هدر رفت. بازیگران: مجموعه ای از شخصیت های کلیشه ای که نمی توانند خسته کننده تر باشند (4/10) شخصیتها برای یک شونن معمولی هستند، اما همانطور که گفتم، با داستان جور در نمیآید، و علاوه بر آن، شخصیتهای فردی غیراصیل هستند و پیشرفت کمی که تعداد کمی از آنها به دست میآیند آنقدر پیش پا افتاده است که آزاردهنده است. لوئیس، لئون: لئون پسر 17 ساله شوالیه ماکای آلمانی لوئیس و کیمیاگر ماکای آنا است. او در بدو تولد لقب شوالیه طلایی گارو را یدک می کشد، اما با توجه به شرایط تولدش، رؤیاهای مرگ مادرش او را تسخیر کرده است. در زیر یوغ این بینش ها، او به جوانی بی بیان و بی اعتماد تبدیل می شود. او ساده لوح است و زود عصبانی می شود. طمع او برای انتقام و عصبانیت سوزانش نسبت به گذشته، تعامل اجتماعی و اعتماد را برای او تقریبا غیرممکن می کند. من شخصاً تعجب می کنم که چگونه ممکن است فردی در این وضعیت روحی حتی زره ماکای را به تن کند؟ لوئیس، آلمانی: او پدر لئون و یک شوالیه ماکای (Zetsuei Kishi Zoro) است. به شخصیت او پیچیدگی گیجکنندهای داده میشود، که شامل یک بازیبازی ظاهری با رفتارهای خوب است، اما بیشتر شبیه به شیطنتهای فاخر به نظر میرسد. اما زمانی که موقعیت آن را ایجاب می کند، فضایلی مانند همدلی و شجاعت از خود نشان می دهد. با این وجود، او به عنوان یک شخصیت پدر مناسب نیست، زیرا شیطنت های او نه تنها او را به یک الگوی بد تبدیل می کند، بلکه به پسرش نه راهنمایی و نه حمایت می کند. لطفا اشتباه نکنید، اساساً بد نیست که پسر راه خود را پیدا کند، اما به عنوان یک پدر حداقل باید دستور دهد. تصویر تحریف شده «شونن» در مقابل «سینن» به ویژه در این شخصیت مشهود است. رفتار ظاهری، شخصیت معمولی یک زن زن است، اما ارزشهای پنهانتر و شیوه تربیت بیشتر در یک انیمه سینن قرار میگیرد. سن والیانته، آلفونسو: او ولیعهد پادشاهی Valiante است، یک جوان نجیب و شجاع که برای محافظت از پادشاهی و مردم خود دست به هر کاری میزند. او هیچ غلطی نمی تواند بکند، که به اندازه بی کفایتی لئون به عنوان یک قهرمان از روی عصبانیت و تمایل مبهم برای قوی تر شدن تک بعدی است. چیزی که واقعاً من را آزار می دهد این است که ترکیب آلفونسو-لئون پتانسیل بالایی داشت. اما به جای اینکه آنها را به حریف تبدیل کنند و از رقابت آنها رشد کنند، به چیزی شبیه دوستان تبدیل می شوند. سناریوی حریف توصیفشده نیز یک کلیشهای بود، اما در این مرحله در واقع به اعتبار دو شخصیت کمک میکرد و همچنین فرصتی را برای حذف با درایت پدر اضافی، که به هر حال فقط برای کمدیهای تکراری استفاده میکرد، ارائه میکرد. گوزمان، اما: شخصیت او کلیشه ای ترین است، با قوی ترین ویژگی های شوون. از طرفی او جذاب ترین شخصیت گروه است که به همان اندازه سرگرم کننده است و غم انگیز است. او باهوش، شجاع است، مهارتهای یک کیمیاگر ماکای را دارد و همچنین در نبرد تن به تن نیز خوب است، و او را به خوبی آماده میکند تا به عنوان یک گرگ تنها با حیله گری و ظرافت زنانه، اهداف خود را دنبال کند. به عنوان یک زن باتجربه، او به خود اجازه می دهد که لئون را بازیگوشانه اذیت کند. شخصیت و انگیزه او در ابتدا حول موضوعی مرموز می چرخد که در گذشته او نهفته است. متأسفانه، هر چه این موارد بیشتر آشکار شود، ویژگی های شونین او بیشتر برجسته می شود. گویی این کافی نبود، شخصیت او نیز در اواخر سریال از قدرت درونی اش خلع می شود. اگر این یک انیمه josei بود، این رویداد میتوانست برای یک فصل کامل پتانسیل ارائه دهد، اما در اینجا سناریو به دور انداختن کاهش یافته است، واقعاً ناراحت کننده است، اینطور نیست؟ مندوسا: او یک شرور است، او شیطان است و فکر می کند که از همه برتر است. این به عنوان یک نقطه شروع اشتباه نخواهد بود، اما متأسفانه او یک بعدی باقی می ماند، همانطور که برای یک شونن معمول است. او وارد داستان می شود و همه می دانند که او مرد بد است. او شیطانی به نظر می رسد و با بدخواهی صحبت می کند. برای کسانی که تعجب می کنند که چرا ماهیت واقعی او آشکار نمی شود و فتنه کشف نمی شود، توضیح ساده ای وجود دارد. به طور معمول برای مخاطب هدف، فقط قهرمانان یا شرورها وجود دارند و در این بین فقط افرادی صمیمی و گشاده روی هستند اما جاه طلبی ندارند. هیچ کس سوال نمی پرسد، هیچ سرباز یا نگهبان کاخ نمی پرسد که آیا چیزی در ایالت دانمارک اشتباه است یا خیر. اکتاویا: شخصیت او همچنین به خوبی با تصویر کلی نامتعادل شخصیت ها مطابقت دارد. اگرچه صدای انتقادی وجود ندارد، اما همیشه یک حمایت وسواسی از شخصیت شرور وجود دارد. این نقش اکتاویا است و باید اعتراف کنید، او آن را با فداکاری و حیلهگری تقریباً فریبکارانه بازی میکند که شما او را تهدیدکنندهترین میدانید. میتوان با مثالهای بیشتری از شخصیتها ادامه داد، اما آنچه میخواستم توضیح دهم از قبل آشکار است. بسیار مهمتر یک جنبه اساسی است که درک درست شخصیت ها را دشوار می کند. شخصیتها در داستانی جای میگیرند که بین نقاط داستانی اپیزودیک و قوسهای کوتاه در نوسان است و همچنین توضیحی هم وجود ندارد. وحشت ها به اختصار توضیح داده شده است، اما نه نظام اعتقادی و جهان سازی به طور کامل. مطمئناً، برخی از این کهن الگوها ممکن است خسته کننده به نظر برسند، اگر داستان را از ابتدا در سال 2005 می دانستید. اما از آنجایی که ساختار تا حدودی متفاوت است، ساختمان جهان سؤال مهمی برای درگیر کردن مخاطب بود. بصری: هنر نقطه ای است که بیش از همه خیره کننده است (6/10) اغلب می توان خواند که کار بخش هنری مورد تحسین قرار می گیرد. سوال من در این مورد به سادگی این است که چرا؟ برای صحنه های غیر رزمی از سبک طراحی معمولی D2 استفاده شده که بد نیست ولی دیدنی هم نیست. برای مبارزات، تلاش زیادی برای CG انجام شده است. به خصوص زره در حالت CG می درخشد. این ممکن است برای برخی افراد عالی به نظر برسد و ممکن است مبارزات را تماشایی بدانند، اما واقعاً با بقیه انیمه ها جور در نمی آید. از آنجایی که محیط قرون وسطایی است، زره براق در جای خود قرار ندارد. با تمرکز فقط روی مبارزات، سبک طراحی معمولی اطراف آن غیر الهامبخش به نظر میرسد، که مایه شرمساری است زیرا نقاشیها واقعا بد نیستند. بخش بزرگی از بودجه صرف صحنههای مبارزه شد که به نوبه خود منجر به کاهش سایر جنبههای هنری اساسی شد. به عنوان مثال، دنباله های حرکتی که هیچ ارتباطی با مبارزات ندارند، یا پس زمینه هایی که به خوبی پنهان شده است که در واقع بسیار ساده ساخته شده اند. این امر به ویژه هنگامی مشهود است که از قبل با CG پر زرق و برق درگیری وجود داشته باشد و سپس یک صحنه ترسیم شده دنبال شود. تا زمانی که اشیاء به اندازه کافی نزدیک باشند، جزئیات ترسیمی نیز دارند، اما به محض اینکه پتانسیل ذخیره وجود دارد، از آن استفاده می شود، به عنوان مثال: سایه ها، تاریکی و نور کم. همچنین، بسیاری از ترسناک ها اغلب از نظر بصری چهره خوبی را کاهش نمی دهند. متأسفانه، طراحی شخصیتهای دوبعدی با حالتهای ظریف چهرهشان با مدلهای سهبعدی براق و تیز CG در رنگهای شیک و درخشش متالیک مطابقت ندارد. بازسازی هنری CG مستهلک شده خوب بود تا ادغام CG کمتر مشکوک شود. صداها: بهترین عنصر سری، BGM خوب، OPهای عالی و VA (8/10). BGM توسط استودیوی تولید موسیقی MONACO ساخته شد که در اکتبر 2004 توسط آهنگساز Okabe، Keiichi تأسیس شد. موسیقی به خوبی به انیمه می آید و حال و هوای سناریوها را بهبود می بخشد. به طور کلی، موسیقی متن تحت تسلط تنظیم های تراژیک است که تاریکی و ترس را به وضوح به منصه ظهور می رساند و فضای تاریک را از طریق تحریف ها و ناهماهنگی های قوی در موسیقی بیان می کند. نمونه هایی از این ترتیب ترتیباتی مانند "Hai yoru kage"، به معنای سایه خزنده، یا "Inga aru tokoro horā araware"، به معنای "هرجا سایه است، وحشتی ظاهر می شود ..." است. تنظیم «ماجوکاری» که به معنای شکار جادوگر است، ملودی تراژیک مناسبی دارد که با صدای کامل ارکستر تحقق می یابد. در مقابل، ملودی کاراکتر برای «آلمانی» دارای انگیزه شادی خاصی است که در تداخل گیتار و ابوا مشهود است. دو آهنگ عنوان ابتدایی انیمه توسط JAM Project هستند. این گروه در سال 2000 توسط خواننده و آهنگساز ژاپنی میزوکی، ایچیرو تاسیس شد. میزوکی سان از دهه 1970 آهنگ های بی شماری از انیمه و توکوساتسو می سازد. این ارتباط همچنین طراحی یکپارچهسازی با سیستمعامل نمادین دهانه ها را توضیح می دهد. آهنگ اول "شعله الهی" نام دارد و همچنین یک تنظیم مناسب یکپارچهسازی با سیستمعامل است. موسیقی واقعاً جذاب است و شما را در روحیه خوبی قرار می دهد. نام "JAM" در اینجا مخفف "Japan Animation Song Makers" است و همه اعضا با مشاغل انفرادی در ژانر موسیقی انیمه نیز شناخته می شوند. در میان اعضا کیتادانی هیروشی، اوکوی ماسامی و البته ایچیرو میزوکی و همچنین دیگران هستند. این پیشینه توضیح می دهد که چرا موسیقی مورد استقبال قرار گرفته است و جای تعجب نیست که قطعه دوم "B.B." سبک بسیار مشابهی دارد و همچنین به خوبی در می آید. اولین ED انیمه عنوان "Chiastolite" است که توسط ساساکی، سایاکا خوانده شده است. او قبلاً چند آهنگ انیمه خوانده است، اما این تنظیم سینت/فلز فنجان چای من نیست. علاوه بر این، آهنگ واقعاً صدای ساساکی سان را نشان نمی دهد. آهنگ دوم ED "Focus" نام دارد و توسط Morikubo، Shoutarou خوانده شده است. من آهنگ را بهتر از اولین ED دوست دارم، اما ترکیبی که گاهی اوقات بسیار ناهماهنگ است واقعاً من را متقاعد نمی کند. آوازها چیزهای بیشتری را به همراه دارند، اما بسیاری از جلوه های موسیقی گیج کننده و تغییرات سرعت، گوش دادن را حداقل برای من لذت بخش نمی کند. و در آخر در بخش صدا، بازیگران دوبله. بسیاری از Seiyū خوب را می توان برای انیمه برد، بنابراین انتخاب برای من آسان نبود. در بین زن ها، صدای پارک، رومی به نظرم خیلی دلنشین بود. او نقش اما را صداپیشگی می کند و بازی او به خوبی ویژگی ها را بیان می کند. در میان شخصیتهای مرد، میخواهم دو سیو را برجسته کنم. یکی تنجین، هیدتاکا است که صدای خود را به رافائل باندراس وام می دهد. سطح صدا کمی بالاتر از چیزی است که با توجه به ظاهر رافائل انتظار می رفت، اما تلفظ خوب است و لحن جالبی دارد. دومین صدایی که من خیلی دوست داشتم صدای Nomura، Katsuhito است. او با شاهزاده آلفونسو صحبت می کند، و اگرچه به اندازه سایر همکاران باتجربه نیست، اما تفسیر او از این نقش را بسیار موفق دیدم. داستان فانتزی تاریک فاقد ماهیت است. سریال کلیشه ای است و چیزی برای جبران ندارد. شخصیتها از واقعیتسازی کلیشهای رنج میبرند، روایت بیننده را در مورد عناصر اساسی جهانسازی در تاریکی رها میکند و همچنین نمیتواند روی یک گروه هدف قرار گیرد. علاوه بر این، این هنر به دو انیمه تقسیم میشود، یک قاب دو بعدی و نبردهای سه بعدی CG که از نظر بصری با هم هماهنگ نیستند. علیرغم این واقعیت که این انیمه به طور عینی امتیاز کلی (6/10) را به دلیل موسیقی متن خوب دریافت می کند، من آن را توصیه نمی کنم زیرا به وضوح سریال های بهتری وجود دارد. مثل همیشه، با تشکر برای خواندن.برچسب ها دانلود و تماشای آنلاین انیمه Garo: Honoo no Kokuin با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Garo: Honoo no Kokuin با زیرنویس چسبیده فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه GARO: THE ANIMATION با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Garo Project با زیرنویس فارسی
برچسب قسمت ها دانلود و تماشای آنلاین انیمه Garo: Honoo no Kokuin قسمت 24 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Garo: Honoo no Kokuin قسمت 23 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Garo: Honoo no Kokuin قسمت 22 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Garo: Honoo no Kokuin قسمت 21 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Garo: Honoo no Kokuin قسمت 20 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Garo: Honoo no Kokuin قسمت 19 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Garo: Honoo no Kokuin قسمت 18 با زیرنویس فارسی
دانلود و تماشای آنلاین انیمه Garo: Honoo no Kokuin قسمت 1 تا 24 با زیرنویس فارسی
-
-
-
-