*توجه: این مروری بر کل داستان است، تمام پنج فصل و OVA ها.* tl;dr: انیمه ای که داستانی کامل با طرح داستانی خوب و شخصیت های سرگرم کننده را روایت می کند، اما احساس می شود که به طور فزاینده ای عجله شده است. این انیمه یک اقتباس سبک سبک است که در نحوه مدیریت آن بسیار منحصر به فرد است. این کار با یک مجموعه تلویزیونی دو دوره ای شروع شد که شش جلد اول و سپس دو پرکننده همراه با OVA را اقتباس کرد، که بسیار استاندارد است. به نظر می رسد که پس از آن برای یک سریال تلویزیونی دیگر چراغ سبز نشده است، که همچنین بیشتر اتفاق می افتد که اینطور نیست. با این حال، به نظر می رسد که استودیو انیمه واقعاً به این سریال ها متعهد بوده است، بنابراین فصل دوم را به عنوان OVA منتشر کردند. و بعد سومی و بعد چهارمی و بعد پنجمی.
در مجموع در طول آن فصل، آنها 45 قسمت OVA را منتشر کردند و در واقع موفق شدند کل مجموعه بیست و دو کتاب لایت رمان را اقتباس کنند، که این را به یکی از نمونههای نادر از مجموعههای لایت رمان بالای 10 جلد تبدیل میکند که به طور کامل اقتباس شده است. و این در حالی است که ظاهراً برای فصل دوم تلویزیون به اندازه کافی محبوب نیست. این تقدیم استودیو انیمه است. متأسفانه، من احساس میکنم که این امر بسیار هزینهای داشت، زیرا به نظر میرسد که آنها تلاش میکردند تا در اسرع وقت به پایان برسند، که باعث شد کارها بسیار عجله داشته باشند.
این انیمه در اصل در جزیره Itogami اتفاق می افتد، جزیره ای مصنوعی که در سواحل ژاپن با هدف تبدیل شدن به شهری که در آن انسان ها و شیاطین می توانند در کنار هم زندگی کنند، ساخته شده است. انیمه با قهرمان داستان، آکاتسوکی کوجو، شروع میشود که ناگهان چهارمین Primogenitor میشود، Primogenitors خونآشامهای درجه یک و برخی از قویترین موجودات جهان هستند. او هیچ سرنخی ندارد که چگونه چهارمین Primogenitor شد، زیرا یک شکاف بزرگ در حافظه او وجود دارد. او تصمیم می گیرد به زندگی خود به عنوان یک دانش آموز متوسطه معمولی ادامه دهد و قدرت های خود را نادیده بگیرد. با این حال، با توجه به اینکه او چقدر قدرتمند است، اینطور نیست که بقیه دنیا بتوانند او را تنها بگذارند.
طرح داستان حول محور نشان دادن پیشرفت کوجو است که او واقعاً به چهارمین Primogenitor تبدیل می شود. او از ابتدا فوقالعاده قدرتمند است، اما نمیتواند از قدرت گفته شده استفاده کند، زیرا نمیتواند اطلاعاتی را که هسته اصلی قدرت یک خونآشام هستند، آشکار کند. او درگیر درگیریهای مختلفی میشود و در نهایت خون متحدان زن مختلفی را که در طول مسیر میسازد میمکد، که به آرامی تواناییهای کامل او را باز میکند. این رویدادها در ابتدا تا حدودی با هم جدا هستند زیرا واقعاً به یک داستان کلی کمک نمی کنند. با این حال، حتی از همان ابتدا، همه آنها سهم زیادی در ساختن جهان در رابطه با حقیقت پشت جزیره ایتوگامی و چگونگی تبدیل شدن کوجو به چهارمین اولیهساز، و در نهایت ایجاد یک سری قوسهای نهایی تشکیل میدهند که به هستهی موضوع فرو میروند و میسازند. یک نتیجه گیری واقعاً محکم برای سریال که من کاملاً از آن راضی بودم، هر چند آرزو می کردم که پایان داستان بیشتر باشد.
در نهایت، من واقعاً طرح را دوست داشتم و دوست داشتم که چگونه با گذشت زمان افزایش یابد. متأسفانه، آن نیز بسیار عجولانه احساس می شود. وقتی قوس ها کاملاً متمایز هستند، در ابتدا آنقدرها مشکل نیست. با این حال، از آنجایی که به نظر می رسد همه آنها شروع به اتصال به یکدیگر می کنند و شما نیاز دارید که درک عمیقی از آنچه در قوس های قبلی رخ داده است داشته باشید تا آنچه را که در قوس فعلی اتفاق می افتد دنبال کنید، به نظر می رسد که فقدان توضیح مناسب ایجاد شده است. باعث می شود درک چیزها تا حدودی سخت شود. به اندازه کافی آسان است که چیزهای بزرگ را فقط از زمینه انتخاب کنید و با پیرنگ دنبال کنید، حتی اگر توضیح کافی نباشد، اما بسیاری از جزئیات دقیق در مورد پیشینه شخصیت، جناح های مختلف، سیستم های جادویی مختلف، و افسانه به تازگی منتشر شده اند. کاملا بالای سرم بنابراین، در حالی که میتوانم از طرح کلی لذت ببرم، احساس میکنم عمق زیادی در جهان وجود دارد که درک آن از اقتباس انیمه واقعاً ممکن نیست. همچنین باعث شد که اکثر اکشنها کاملاً تصادفی به نظر برسند، زیرا هرگز واقعاً نمیتوانستند بیشتر تواناییها و این قبیل کارها را مشخص کنند.
از نظر شخصیتی، Kojou دارای قوس شخصیتی بسیار مناسبی است، هرچند احساس میکرد که بسیار عجولانه است. این یک سریال حرمسرا است، بنابراین اکثر متحدانی که او در طول سریال ایجاد می کند، و همه کسانی که از آنها خون می مکد، دختر هستند. چند شخصیت مرد برجسته نیز وجود دارد که عمدتاً یک دوست صمیمی و یک رقیب هستند. با این حال، اکثریت قریب به اتفاق شخصیت متمرکز بر روی دختران و رابطه آنها با کوجو است. دختر اصلی به وضوح Himeragi Yukina است، دختری که برای مشاهده Kojou فرستاده شده است. رشد شخصیت او آهسته است و در کل فصل اتفاق میافتد، و همچنین در کل فصل، رابطه او با کوجو به آرامی و پیوسته ایجاد میشود. او یک شخصیت خوب نوشته شده با شیمی عالی با Kojou است و بنابراین به عنوان قهرمان اصلی بسیار خوب عمل می کند.
بقیه قهرمانان چندان خوب کار نمی کنند. برخی از آنها بهتر از بقیه هستند، و دوست دوران کودکی کوجو، آساگی، بهترین در بین بقیه است. اما به طور کلی به نظر می رسد که هیچ یک از آنها به اندازه کافی پیشرفت نمی کنند، چه از نظر قوس های شخصیتی یا رابطه آنها با کوجو. و این تا حد زیادی به این بستگی دارد که هیچ یک از آنها زمان کافی برای صفحه نمایش ندارند. تعداد زیادی دختر وجود دارد، و زمان کافی در انیمه برای اجرای همه آنها وجود نداشت. همه آنها از نظر ضربات گسترده به خوبی نوشته شده اند و همه آنها لحظاتی را دارند که در آن می درخشند و همچنین لحظات سرگرم کننده ای با کوجو دارند، و بنابراین همه آنها بسیار دوست داشتنی هستند، اما واقعا سخت است که در سطح فردی روی آنها سرمایه گذاری کنید. . این بیشتر سرمایه گذاری روی آنها به عنوان یک گروه است، که با توجه به اینکه کوجو با چند دختر درگیر است و پویایی های مختلف درگیر، سرگرم کننده و جالب است. واقعاً احساس میشد که پتانسیل بیشتری وجود دارد، هرچند که ناامیدکننده است.
ارزش تولید فراز و نشیب های خود را دارد، اما به طور متوسط باید بگویم که در طول سریال کاهش می یابد. این بدان معنا نیست که همه چیز بد می شود، زیرا بیشتر هنرها و انیمیشن های این مجموعه قوی هستند، اما لحظات بسیار بیشتری وجود دارد که در اوایل در مقایسه با پایان آن تأثیرگذار به نظر می رسید، و بسیاری از قسمت های دیگر که احساس می کردند در حال برش هستند. گوشه ها به سمت انتها در مقایسه با ابتدا. از نظر طراحی، طرحهای خوب زیادی در دو فصل اول معرفی شدند، اما بعد از آن، طرحهای خوب جدید کمبود، بهطور کلی طرحها یا ضعیف بودند یا بیش از حد شبیه به طرحهای قبلی و در نتیجه فاقد تنوع بودند. OP ها در کل بسیار قوی هستند، اما فقط فصل سوم به ویژه خوب است. ED ها همه خوب بودند اما هیچ کدام آنقدر به یاد ماندنی نبودند. موسیقی متن نیز بسیار خوب کار می کرد و تنوع مناسبی داشت، اما به طور کلی خاطره انگیز نبود.