«Magical Girl Spec-Ops Asuka» زمانی اتفاق میافتد که شما یک پیشفرض بسیار جالب دارید اما مهارتهای نوشتاری برای ارتقای آن را به چیزی عالی ندارید. جنگ علیه نژاد جادویی به نام دیاسها که به خاطر کشتن انسانها از یک حشره رنج میبردند، پایان یافت. عمدتاً به لطف تلاش 11 دختر جادویی. تنها پنج نفر از آن دختران زنده ماندند. پس از پایان درگیری، تیم منحل شد و دختران به راه خود رفتند. اکنون، 3 سال بعد، درگیری جدیدی در حال شروع شدن است. "Magical Girl Spec-Ops Asuka" نمایشی است که سعی می کند (و اکثراً شکست می خورد) ژانرهای مختلف را به نمایش بگذارد. من نابینا به این نمایش رفتم و اوه پسر، پشیمان هستم. من برای آن سطحی که قرار بود تجربه کنم آماده نبودم. از یک طرف این یک نمایش نیمه واقع گرایانه است که از درام سیاسی، نظامی و موضوعات بسیار جدی مانند PTSD، تروریسم و برخی موضوعات ظریف دیگر استفاده می کند. از سوی دیگر، سرویس هواداران، احساس خوب مزخرف و bs های زیبای مرزی را که تقریباً با تمام نمایش های ماهو شوجو ارائه می شود، ارائه می دهد. معمولاً با چنین ترکیبی مشکلی وجود نخواهد داشت. شما به کنتراست و کمی فضا برای تنفس عناصر نیاز دارید تا از آنها نهایت استفاده را ببرید. با این حال، این نمایش 180 ژانر خود را انجام می دهد تا جایی که گاهی اوقات احساس می شود شخصی به طور تصادفی دو نمایش مختلف را به هم چسبانده است.
قهرمان اصلی، آسوکای عنوان دار است. رهبر پنج دختر جادویی که از جنگ جان سالم به در بردند. او سربازی را رها کرد و تصمیم گرفت که یک دختر دبیرستانی باشد. او از PTSD رنج می برد اما هیچ کاری برای رفع این مشکل انجام نمی دهد. او فقط روز به روز بدون توجه به سلامت روان خود زندگی می کند. تا زمانی که PTSD او برای مدتی ناپدید شود، سپس دوباره ظاهر شود، زیرا آسوکا باید وانمود کند که افکار عمیقی دارد (هشدار اسپویلر، اکثر آنها فقط انقباض هستند یا برخی bs آشکار). او ایده غم انگیزی نیست، صادقانه بگویم لحظاتی وجود دارد که می توان نوشته های او را خوب نامید. مشکل این است که آن لحظات کمیاب و دور از هم هستند.
شخصیتهای دیگری هم وجود دارند، اما صادقانه بگوییم، آنها فقط یک اسببازی هستند و فقط برای اینکه بهانهای برای جمعآوری اطلاعات، راهاندازی رویدادی برای آسوکا یا مجبور کردن سرویسهای طرفداران داشته باشند، وجود دارند. راستش را بخواهید، بیشتر بازیگران را میتوان حذف کرد و هیچ چیز در داستان تغییر نمیکرد.
نمایش از سوژه های بسیار سنگین استفاده می کند، اما این کار را بیشتر برای ارزش شوک انجام می دهد. آن موضوعات را به شکلی بسیار سطحی و بدون فکر واقعی در مورد پیامدها بررسی می کند. بیشتر اوقات اتفاقات دراماتیک فقط به عنوان بهانه ای برای برخی اقدامات گفته می شود یا در قسمت بعدی نمایش داده می شود و فراموش می شود. واضح است که هیچ کس ایده واقعی نحوه استفاده صحیح از آنها را نداشته است. جالبترین چیزی که نشان میدهد چقدر این جنبه بد رفتار میشود این است که به دلایلی فقط آسوکا نشان داده میشود که هر نوع آسیبی از جنگ داشته باشد. خوب… این کاملاً درست نیست، اما هیچ چیزی وجود ندارد که نشان دهد دیگرانی که بی ثباتی عاطفی و روانی دارند آنها را از جنگ گرفته اند و حداقل یکی از آنها قبلاً چنین بوده است.
منطق دقیقاً این نیست که فنجان چای را نشان دهد. بسیاری از اوقات تنها دلیل زنده ماندن قهرمانان، زره های طرح است. یک لایه بسیار ضخیم از زره طرح. ما در مورد حداقل 2 متر زره کولار صحبت می کنیم. آنها باید در قسمت 5 مرده باشند اما به دلیل تنبلی در نوشتن زنده می مانند. در مرحله سوم، همه آنها باید مرده باشند، اما یک بار دیگر زنده می مانند. انصافاً من را آزار می دهد که نوشته چقدر بد است و به یک علت و معلول منطقی می رسد.
خشمانگیزترین چیز در کل این نمایش، مزخرفاتی است که با "درمان" PTSD یکی از شخصیتهای جانبی انجام میدهند. این خیلی توهین آمیز به هر کسی است که حتی از آن رنج می برد که باید به طور کامل حذف شود. نویسندگان می دانند جک شیطنت در مورد رسیدگی به موضوعات ظریف مانند آن است. و این مزخرفات "جادویی است" را به من ندهید. رسیدگی ناکارآمد به موضوع هنوز هم رسیدگی ناتوان به موضوع است.
گفته میشود، اگر واقعاً به نوشتن اهمیت نمیدهید و فقط میخواهید چند دختر جادویی زیبا را تماشا کنید که سعی میکنند در یک ارتش نیمه واقعگرا جای بگیرند، میتوانید لذت ببرید. من نکردم