یک گروه پنج نفره از دانشآموزان با هم به یک باشگاه مدرسه رفتند، زیرا جایی برای رفتن نداشتند. آنها به طور منظم در مدرسه زندگی می کنند، اما انیمه با چند جنجال عجیب و غریب جمعه شروع می شود. دو شخصیت بدن خود را برای چند ساعت عوض کردند و به زودی تعویض بدن های بیشتری انجام می شود. این همه کار شخصیتی به نام بالون واین است که بدن یک معلم را به عهده می گیرد تا با دانش آموزان صحبت کند. Balloon Vine تصمیم گرفت با این دانش آموزان سر و کله بزند، زیرا آنها را جالب می یابد. این ایده است که تعویض بدن همه چیز را جالب تر می کند. خوب، بادکنک تاک، نمی توانم بگویم که موفق شدی. کاراکترها برای شروع جالب نبودند و مداخله Balloon Vine آنها را جالبتر نکرد. در واقع، من فکر می کنم شما می توانید یک داستان بسیار مشابه بدون حقه ها داشته باشید. ما تایچی را گرفتیم، پسری که ویژگی اصلی او این است که خوب است. او در واقع آنقدر خوب است که یا یک «عجیب بیخود» است که میخواهد نیازهای خود را برای کمک به دیگران قربانی کند، یا یک «عجیب خودخواه» است، زیرا فقط میخواهد به مردم برای خیر و صلاح خود کمک کند. او در واقع یک پسر خوب است. با این حال، او بین خانم های باشگاه محبوب است. در چند اپیزود اول همه آنها در حال تخلیه تروما هستند و تایچی به آنها کمک می کند. همه آنها رازی را پنهان می کنند، گویی یک معامله بزرگ است، چیزی که احتمالاً قابل حل نیست. وقتی راز را برای تایچی فاش میکنند، پاسخ این است که یا در واقع مشکلی نیست، یا ضربهای به بدن که توپها را عوض کردهاند. بقیه شخصیت ها چطور؟ خب دو دختر خوب به نام ناگاسه و یوی وجود دارد، یک دختر خشن به نام اینابا و یک پسر دیگر به نام یوشیفومی. میتوانم سعی کنم بیشتر به عمق بروم، اما واقعاً چیز زیادی در آن وجود ندارد. به خصوص یوشیفومی، که تنها ویژگی او این است که عاشق یوی است (البته غیر متقابل). حذف او از نمایش به سختی چیزی را تغییر می دهد.
کارهای زیادی وجود دارد که می توانید با تعویض بدن انجام دهید. شما می توانید وانمود کنید که شخص بدن تعویض شده هستید یا وانمود کنید که شخص دیگری هستید که با شما مبادله کرده است. یکی از اینها در انیمه اتفاق می افتد، اما علاوه بر آن چیز زیادی در جریان نیست. تعویض بدن به جای اینکه زندگی را تغییر دهد، بیشتر آزاردهنده است. در یک نقطه سه شخصیت از دو شخصیت دیگر جاسوسی می کنند. اگر یک مبادله اتفاق میافتد، میتوانست جالب باشد و نشان دهد که از آنها جاسوسی میشد. به مسائل مربوط به اینکه با چه کسی صحبت می کنید یا در لحظات مهمی مانند یک بوسه یا یک بحث سنگین مبادله می شوید اعتماد کنید. جواب منفی. تعویض بدن با یک لحظه احساسی به پایان می رسد، اما در این مرحله انیمه نتوانست مرا با شخصیت ها ارتباط برقرار کند.
اما انیمه با تعویض بدن تمام نمی شود. زیرا پس از آن بادکنک واین ترفند دیگری در آستین خود دارد. در هر لحظه شخصیت ها خواسته های واقعی خود را آزاد می کنند. بیایید بگوییم یک کیک وجود دارد. شما می خواهید آن را بخورید، اما خود را مهار می کنید زیرا رژیم دارید. با رها شدن میل خود نمی توانید از خوردن کیک خودداری کنید. این منجر به برخی تمایلات زننده و خشونت آمیز می شود، اما منجر به داستان جالبی نمی شود. یویی آنقدر خشن می شود که از تکرار آن می ترسد و برای جلوگیری از این اتفاق خانه اش را ترک نمی کند. شخصیت ها چگونه این مشکل را حل می کنند؟ از این منطق استفاده میکند که اگر او نمیخواهد به کسی صدمه بزند، پس این خواسته واقعی آنهاست، بنابراین دیگر تکرار نمیشود. این یک نوع مزخرف است. آیا تمایل واقعی من به خوردن کیک است یا حفظ رژیم غذایی؟ آنها به یک اردوی مدرسه می روند، جایی که متوجه می شویم اینابا، دختر سختگیر، عاشق تایچی است. آنچه در ادامه می آید بحث سنگینی با دوست دختر تایچی، ناگاسه است. اگر بحث در مورد شخصیتی مثل تاچی نبود، شاید بیشتر از آن قدردانی می کردم.
سپس ترفند سوم می آید. تبدیل به بچه می شوند. فکر میکنم جالبترین آنها، هر چند تنها کاری که انجام میدهند این است که در اتاقی بنشینند و منتظر تمام شدن آن باشند. بالاخره یوشیفومی را در عمل می بینیم، اما باز هم فقط درباره دوست داشتن یوی است. همچنین میتوانیم مشکل ناگاسه را با پدر خشناش ببینیم. وقتی او در نهایت با کمک دوستانش در مورد آن با مادرش روبرو می شود، معلوم می شود که این یک سوء تفاهم احمقانه بوده است. مادر با پدر قرار گذاشت تا ناگاسه را خوشحال کند (???) و ناگاسه می خواست از مادرش در برابر پدر خشن محافظت کند تا او را خوشحال کند. در چند خط گفت و گو، سال ها مبارزه حل می شود. در این نمایش هیچ چیز عمقی وجود ندارد. هر زمان که فکر می کردم ممکن است اقیانوس عمیقی از احتمالات آماده کاوش باشد، معلوم می شد که دریاچه کم عمقی است. رقیب قدیمی یویی در مورد قولی که او داده با او روبرو می شود. او می گوید، اوه، اما در واقع برای من احمقانه بود که اینطور با تو روبرو شوم. مشکل حل شد فکر کنم
اینجا پتانسیل وجود دارد. داستان جالبی در مورد پسری وجود دارد که آنقدر فداکار است که دارد به خودش صدمه میزند، یا دختری که تمام تلاشش را میکند تا با آسیبهای روحیاش مبارزه کند. اما این که این انیمه چگونه این کار را انجام می دهد، راهی برای انجام آن نیست. یا حداقل نه آنطور که من دوست دارم. انیمه Slice of life برای من یک موفقیت یا از دست دادن است. متأسفانه این یک اشتباه بزرگ بود.