گفتن این که این نمایش انتظارات من را زیر سوال برد، دست کم گرفتن است. "پس چرا اینقدر وسط لیست شماست؟" چون ای کاش قسمتهای بیشتری میگرفت، اما ما برای همیشه با 12 گیر میافتیم. شرمآور است که این سریال به دلایل مختلف تا حد زیادی نادیده گرفته میشود که تقریباً من را از تماشای آن منصرف کرد. برای شروع، نمایش CG است. اما بعد از تماشای قسمت اول، شگفت زده شدم که چقدر خوب به نظر می رسد و چقدر طبیعی است. نه چیز بدی مثل Berserk یا Ex-Arm بود و نه در سطحی مانند HnK یا Beastars. CG آن برای نمایشی که بود خیلی خوب کار کرد، آنطور که فکر می کردم از لذت من از نمایش کم نکرد. ثانیا، این یک تبلیغ گاچا است. بسیاری از اقتباسهای انیمهای از بازیهای گاچا که از قبل موجود بوده یا به زودی ساخته میشوند، معمولاً فراموش شدنی هستند. Takt.OP چند وقت پیش به ذهنم می رسد. اما یک بار دیگر هیچ تصوری از یک «کامیو مخفی حماسی» که به خاطر تجاریسازی بازی آینده Estab-Life به صورتم زده شده است، نداشتم. و در نهایت یک خزدار در بازیگران اصلی وجود دارد. با وجود آن همه اعتصابات که علیه آن است، چرا من آن را اینقدر دوست دارم؟
به عبارت ساده، سرگرم کننده است. بله، میدانم این روزها به ندرت شنیده میشود که کسی این حرف را به عنوان دلیل موجهی برای لذت بردن از یک برنامه یا هر شکلی از رسانهها بدون تفاوتهای ظریف اجباری یا تحلیل عمیقتر بگوید. اما واقعاً، من درگیر اکشن های احمقانه، تعاملات شخصیت ها، جهان و خوشه هایی بودم که با آنها آشنا شده ایم. همچنین داستان را نیز، از آنجایی که در ابتدا به ما از نظر داستانی کار بسیار کمی داده شده است و تا مدتها بعد شروع به توضیح داستان نمیکنیم. اما ابتدا خلاصه ای کوتاه. ما Equa، Martes، Felles، Alga و Ulula را دنبال می کنیم که استخراج کننده هستند. ماموریت یک استخراج کننده ساده است، شخصی یک رقص احمقانه را به عنوان رمزی برای فرار از زندگی فعلی خود انجام می دهد، آن را در اینترنت آپلود می کند و از آن به بعد، این بر عهده استخراج کنندگان است که آنها را به یک خوشه (جهان) دیگر فراری دهند. جایی که می توانند دوباره از زندگی لذت ببرند.
یک مفهوم ساده در یک دنیای عجیب و غریب، یا باید بگویم چند. خوشه ها این مناطق هستند که در حباب/اکوسیستم خاص خود قرار دارند و هر کدام مجموعه ای از قوانین، جمعیت و روش های زندگی منحصر به فرد خود را دارند. اگرچه وقتی در یک خوشه به دنیا آمدید، غیرممکن است که دسته خود را ترک کنید (معاف از گروه زندان)، اینجاست که استخراج کنندگان وارد می شوند و این کار را انجام می دهند. به طور خلاصه، خوشه ها وجود دارند زیرا به نقطه ای رسیدند که انسان ها دیگر نمی توانستند زنده بمانند و شکوفا شوند. بنابراین آنها یک هوش مصنوعی ایجاد کردند که دوران جدیدی از بشریت را به وجود آورد که ویژگی های زندگی انسان را به حیوانات، روبات ها و هر چیز دیگری در این میان پیوند داد، هر کدام خوشه خاص خود را برای شکوفا شدن در آن ارائه کردند. مفهوم عجیبی است، اما به من اعتماد کنید به نحوی کار می کند.
چیزی که این نمایش را برای من ایجاد می کند، سه نفر اصلی است که ما دنبال می کنیم و نحوه برخورد آنها با هر موقعیتی که در آن قرار دارند. در واقع، دسته خوبی از مسائلی که آنها با آن مواجه می شوند، تقصیر مقاومت خوشه در برابر استخراج کنندگان نیست، بلکه ناشی از آشفتگی آنها است. با یکدیگر داشته باشند، یا چیزی شخصی در درون خود داشته باشند. Equa یک رهبر مهربان و دلسوز است. در واقع سازندگان آنقدر مهربان بودند که او را به تعویق انداختند. فکر میکنم آنها در این زمینه شکست خوردند، زیرا فکر نمیکنم او به همان اندازه که جعلی بود ترسناک بود. فلس مرد مستقیمی است، معمولاً کسی است که ترجیح می دهد در خانه باشد و سپس زندگی خود را به خطر بیاندازد و دیگران را بیرون بکشد. احتمالاً به خاطر طبیعت زمینی او است، اما او مورد علاقه من بود. بالاخره Martes وجود دارد، اسلایمی که شکل یک دختر بامزه را به خود می گیرد. او وسواس زیادی نسبت به Equa دارد و به هر کسی که بیش از حد به او نزدیک شود، یعنی Feles، حمله خواهد کرد. شخصیت او در من رشد کرد، در ابتدا او آزار دهنده بود، اما بعد از اینکه دیدم او واقعاً از Feles-san مراقبت می کند، من نیز شروع به مراقبت از او کردم. اوه، و آلگا و اولالا، به ترتیب یک ربات و یک خزدار هستند. آنها چیز زیادی به داستان اضافه نمی کنند، اما بازیگران را کامل می کنند. من Alga را ترجیح میدهم زیرا گنجاندن او نسبت به اولالا ضروریتر بود، البته که یک روبات است.
نمایش من را فریب داد، نه تنها در این که توانستم نسبتاً لذت بخش باشد، بلکه به دلیل پیچش هایی که داستان می گیرد. من این سریال را با این فکر شروع کردم که چیزی بیش از یک خوشه/عجیب نیست که آنها باید هفته را استخراج کنند، اما تقریباً در نیمه راه، رنگ واقعی خود را نشان می دهد. پس از اپیزودی که باید یک واعظ را از خوشهای بیرون بیاورند که در آن شما مجاز به پوشیدن لباس زیر نیستید، ما میبینیم که احساسات Equa نسبت به حالت معمولیاش ضعیفتر است. عجیب است، ما سپس یک قسمت از تیم را دریافت می کنیم که وضعیتی را بدون Equa مدیریت می کند، به دلیل یک بیماری که برای او اتفاق افتاده است و دیگری در مورد کافه او که او اداره می کند، معروف به HQ آنها. اما پس از آن به بهترین و از نظر احساسی سنگین ترین قسمت می رسیم که در آن آنها باید یک ساقی را بیرون بکشند که از خدمت به این دختر جوان بدش بیزار است. و با آن اپیزود، فقط می گویم که انتظار چنین احساسی را از این نوع نمایش نداشتم. این یک اپیزود فوقالعاده است زیرا ما واقعاً با توسعه شخصیتی دیدنی برای شخصیتی که اپیزود روی آن تمرکز میکند مواجه میشویم.
من به جزئیات آن اپیزود پرداختم زیرا همه چیزهایی را که در سریال دوست دارم نشان می دهد. شخصیت ها، جهان، غیرقابل پیش بینی بودن، و درام همه اینها. در مورد چیزی که در مورد نمایش دوست نداشتم، خوب، اگرچه CG شخصاً من را آزار نمی داد، می توانستم تصور کنم که اگر دوبعدی می شد بسیار موفق تر بود. لحظاتی وجود دارد که ما کلون ها، دوقلوها و پوسته ها را می بینیم. حتی اپیزود آخر باعث میشود که مدیر ارشد با وجود اینکه دختر پولدار (سیندریلیون) نیست، شکل بگیرد. من این را به شایستگی هنری میدانم و به این دلیل آن را نادیده نمیگیرم، به هر حال او نسبتاً بامزه است. همانطور که قبلاً اشاره کردم، احساس کردم که آلگا و به خصوص اولالا غیر ضروری هستند. این کمکی نمی کند که به سختی در مورد هر یک از آنها چیزی یاد بگیریم، به جز آنچه قبلاً در مورد آنها ذکر کردم. حداقل Alga می تواند با سه نفر اصلی صحبت کند و در مواردی شوخی های جالبی ارائه دهد، اوللا فقط غرغر می کند و پارس می کند. بسیار فراموش شدنی است و من مطمئن هستم که یک خز نیز برخی از بینندگان را از برداشتن آن منصرف کرده است. امتیاز نیز چیزی برای نوشتن نیست، و هر چیز دیگری از نقطه نظر ارائه فقط قابل استفاده است. اگرچه برخی از پسزمینهها و مکانها برای دیدن خوب هستند، مانند زندان یا خوشههای پاندا.
بنابراین به طور خلاصه، چیزی که این سریال را بسیار خوب می کند این است که علیرغم داشتن تعداد زیادی ضربات علیه آن، چقدر درست عمل می کند. کاراکترها، موقعیتها، طرحها، داستان، دیالوگها و صداپیشگی را سرگرمکننده میدانم تا وقتم را روی آن صرف کنم. فقط می توانم بگویم که این AOTS من است، و اگر این انیمه چیزی به من یاد داده است، این است که نباید یک کتاب را از روی جلد آن قضاوت کنید.