داستان های دنیای هنری Nobita همان چیزی نیست که شما آن را نفس گیر و پیچیده می نامید. برخی از ضربات داستان کمی به راحتی پیچیده می شوند ، و چند لحظه که توجه من را به خود جلب کرد ، بهانه ای که بهانه ای بسیار آشنا "این برای بچه هاست" دور می شوند. اما با وجود این ، این فیلم چیزی را که واقعاً چشمگیر است ، مدیریت می کند: این موضوع چندین روایت را برطرف می کند و آنها را با مراقبت واقعی جمع می کند. نقشه ها فقط در لحظات مناسب همگرا می شوند ، تنظیمات هموار می پردازند ، و حتی جزئیاتی که در ابتدا بی ربط به نظر می رسید ، راه بازگشت خود را به روایت اصلی می یابند که حتی نادر است این است که ، از دیدگاه نویتا ، این یک قوس کامل است - یک داستان از آغاز ، بازگشت و حرکت عاطفی در بین. شما می توانید ذهنیت او را به تدریج تغییر دهید ، تقریباً بدون توجه به خود ، از شک و تردید گرفته تا یک هدف آرام و تجدید شده هدف
اگر Thunderbolts در مورد تبدیل شدن به روح تنهایی به سایه هایی بود که نیویورک را تاریک می کند ، داستان های دنیای هنری Nobita نوع دیگری از استعاره بصری را به ما می دهد: رنگ ها - symbols های زندگی و خلاقیت - بلعیده می شوند و دنیایی را که به رنگ سفید خالی است ، پشت سر می گذارد. و در جاهایی که سایه ها سنگین و خفه کننده هستند ، عدم وجود رنگ مانند چیز دیگری احساس می شود - یک پوچی ، نوعی که هنگام الهام گرفتن از خشک شدن می ماند و شما شروع به از دست دادن ایمان به خود می کنید. نه درد ، بلکه سکوت ، یا استعفا آرام
دقیقاً به همین دلیل است که وقتی فیلم سرانجام به پیام اصلی خود بازگردد ، وضوح آن از همه واقعی تر احساس می کند. نه بزرگ ، نه بی عیب و نقص - اما صادقانه به روشی که مهم باشد