Oblivion Battery یک نمایش عمدتاً شخصیت محور است که تمرکز زیادی روی بیسبال دارد. عمل متعادل کننده عموماً به سمت توسعه شخصیت متمایل می شود، اما من هرگز بیسبال را در این نمایش یک موضوع دور ریختنی در نظر نگرفتم. اول از همه می خواهم بگویم که این نمایش با معرفی تیم بیسبال فوق العاده هوشمندانه است. این احساس بسیار .... واقعی است. واقع بین. حالا، نمیخواهم بگویم که این فرضیه که تصادفات تصادفی بازیکنان نابغه به مدرسه دولتی بینام در کنار کی، یک شکارچی نابغه سابق غرق در فراموشی میآیند، واقع بینانه است، اما اگر ناباوری خود را نسبت به صحنه نمایش به حالت تعلیق درآورید، شما متوجه خواهید شد که بقیه قطعات مانند یک پازل کاملاً ساخته شده در کنار هم قرار می گیرند.
من عاشق نحوه ورود شخصیت ها به تیم هستم. این با هدف است، و نه با یک ارتباط سطحی بی ربط از بیسبال که هر شخصیت اصلی را به هم متصل می کند. وقتی در مورد هاروکا و کی صحبت میکنم، یک مورد واضح را از سر راه خود حذف خواهم کرد. هاروکا به شدت وابسته است، تقریباً وسواس دارد که کی شکار او باشد، با کی به مدرسه ای بی نام می رود، و حتی سعی نمی کند کی را متقاعد کند که با بورسیه تحصیلی تیم بیسبال به یک مدرسه خصوصی برود. او ظاهراً در هر مرحله از کی به تعویق می افتد، اما در مورد توپ زدن خود نیز سرسخت است، هر دقیقه که به دست می آورد تمرین می کند، اما همچنین دوران دبیرستان خود را دور می اندازد تا فقط با شکارچی خود بازی کند. به طور معمول، هاروکا نگران آینده بود، در این فکر بود که رابطه آنها چگونه پیش خواهد رفت، و شاید سعی کند دوست قدیمی خود را قبل از فراموشی بازگرداند. با این حال، کی هرگز چنین فکر نمی کند. او فقط بهترین دوستش را بهترین دوستش می داند. از هر چیزی می گذرد: کی کی است. من میتوانم به طور مداوم هواپیماهای بدون سرنشین داشته باشم، اما این یک رابطه منحصر به فرد با دینامیک است که در این بررسی خیلی عمیق نمیروم.
بعدی بقیه بازیگران بیسبال هستند. من تارو را نادیده خواهم گرفت زیرا او یک شخصیت کاپیتان مانند است. با این حال طراحی و پس زمینه شخصیت تارو و شونپی را خیلی دوست دارم. دوباره، وقتی در مورد باشگاههای مردمی صحبت میکنیم که تلاش میکنند اعضا را جذب کنند، معمولاً فقط شخصیتهای اصلی برای پیوستن به آنها التماس میکنند. این ممکن است برای این نمایش نیز به نظر برسد، اما در نهایت متوجه خواهید شد که آنقدرها هم که فکر میکنید ساده نیست.
من خیلی به هیچ یک از شخصیتها عمیق نمیروم، زیرا اسپویلهای بسیار زیادی وجود دارد، اما من فقط عاشق این واقعیت هستم که هر دو شخصیت به عنوان بچههای نوجوان به تصویر کشیده میشوند. هیچ درام احمقانه ای برای افزایش تنش وجود ندارد. قرار نیست حادثهای اتفاق بیفتد که برای زندگی یا چیزی دیگر زخمی شود. تقریباً همه اینها درون نگری است. داره به سن میرسه این با مشکلاتی روبهرو میشود که به دلیل اینکه در ابتدا نمیتوانستید آنها را حل کنید، آنها را به پشت ذهن خود منتقل کردید. گاهی اوقات، شخصیت ها به کمک دیگران نیاز دارند. گاهی اوقات، کمک در قالب یک محیط سالم و بررسی خود می آید. به طور کلی، من کاملاً عاشق ارتباطی هستم که تارو و شونپی هر دو به شدت از دوتایی باتری کی و هاروکا رنج بردند، اما به جای فرار دوباره، سعی می کنند با مشکلات خود مقابله کنند.
در نهایت، می خواهم در مورد تعاملات واقعی شخصیت ها صحبت کنم. این اصیل است! عاشقشم. طنز خامی را که بچه های دبیرستانی تجربه می کنند را به تصویر می کشد. من عاشق بحث های رفت و برگشتی شونپی و تارو هستم. من بوک کی را دوست دارم. من تسوکومی تارو را دوست دارم. و من سخت گیری هاروکا با خودش و شکافی را که وقتی گاهی ناپخته عمل می کند ایجاد می کند دوست دارم. من موافقم که کی بسیار بالاتر از حد است. با این حال، فکر میکنم این فقط چیزی است که شما باید بپذیرید: کی شخصیتی است که فراموشی داشت و در نتیجه به رفتاری کودکانه بازگشت. یک شخصیت نابغه سابق، آیا او هرگز عقل سابق خود را به دست خواهد آورد؟ شما نمی دانید، اما یک چیز مسلم است، او تنبل، بچه گانه و مدام تک خط های احمقانه می کند.
از آنجایی که این نمایش به شخصیت ها وابسته است، صحنه های برشی از زندگی بسیار زیادتر و بسیار مهمتر هستند. غواصی در تعاملات شخصیتها هم در تپه و هم در خارج از زمین یک لذت است و همچنین به تقویت هر شخصیت کمک میکند. اگر نمی توانید کی یا هر یک از شخصیت های دیگر را تحمل کنید، این نمایش ممکن است برای شما مناسب نباشد. از طرف دیگر، اگر فکر می کنید شخصیت ها عالی هستند و دیالوگ سرگرم کننده هستند، زمان خوبی را سپری می کنید.
من در مورد چیزهای کمتر مهم در مورد مقایسه با سایر انیمه های بیسبال در اینجا صحبت خواهم کرد:
در مقایسه با نمایش های دیگر مانند Diamond no Ace، این نمایش جزئیات کمتری را در جنبه بیسبال نشان می دهد و شخصیت ها را دو چندان می کند. Diamond no Ace چنین جزئیات شدیدی را در عادات هر بازیکن دارد و تقریباً برای هر بازی مهم بازی به بازی انجام می دهد. این نمایش، در حالی که هنوز بر عادات و استراتژی بازیکن تأکید دارد، تقریباً هرگز بازی به بازی انجام نمی دهد و در عوض بر احساسات شخصیت در لحظه تمرکز دارد. شما هرگز این استراتژی گفتگوی نمایشی را در مورد اینکه کی به هاروکا نشانه هایی برای توپ زدن می دهد (حداقل هنوز) یا عادات ضربتی خاص حریفان را نخواهید دید. با این حال، در عین حال، مانند بازی Cross Game نیست که در آن بیسبال ممکن است یک پسزمینه زودگذر باشد، زیرا این نمایش همچنان روی خود بازی تمرکز زیادی دارد. این فقط سطوح مختلف جزئیات است. از سوی دیگر، Ookiku Furikabutte در بازی با نمایشنامهها به خوبی کار میکند، اما در تعامل و توسعه شخصیتها به شدت متحیر میشود. در حالی که طنز خام اینجا و آنجا ظاهر می شود، گاهی اوقات بسیار مصنوعی تر و حتی ناپخته تر از کی به نظر می رسد. شبیه تقلید سطحی است. از سوی دیگر، شخصیتهای Ookiku Furikabutte فقط گاهی موضوعات بسیار عجیب و غریبی را مطرح میکنند، تقریباً مانند دیالوگهای خود نویسنده به جای صحبت کردن بچههای سال اول دبیرستان. این اتفاق بارها می افتد. بنابراین بله، من فکر میکنم اگرچه Oblivion Battery به وضوح به سطح جزئیاتی که نمایشهایی مانند Diamond no Ace ارائه میدهد نمیرسد، اما این کاملاً خوب است زیرا دامنه نمایش کاملاً متفاوت است.