[لذت کلی: 4] گوش کنید. من واقعاً واقعاً نمی دانم چگونه باید در این نمایش شرکت کنم. من در ابتدا برنامه را به صورت هفتگی تماشا کردم که در سال 2015 پخش شد، اما ادامه دادن به آن سختتر و سختتر میشود، زیرا خیلی خستهکننده و کلیشهای میشود تا جایی که فقط فکر میکردم «چرا دوباره این کار را انجام میدهم». انصافا درد داره من آن را رها کردم و در نهایت 3 سال بعد آن را برداشتم زیرا تازه متوجه شدم که "فقط 3 قسمت باقی مانده است، پس چرا نه" بنابراین سعی کردم دوباره آن را تماشا کنم، زیرا می خواهم به خاطر داشته باشم که چرا آن را رها کردم. و من حدس می زنم که به خوبی فهمیدم چرا. بله مطمئناً برخی چیزها باعث شد تا doki doki و تصور دوستی و عشق آنها به بازی بقا جالب باشد، اما... تنها کلمه ای که پس از اتمام همه چیز به ذهنم خطور کرد این بود: بی معنی. که فکر میکنم کلمهای واقعاً خشن برای توصیف نمایش است، اما نمیدانم چه چیز دیگری باید بگویم، زیرا حتی چیزهای خوب باعث نمیشود احساس بهتری در مورد نمایش داشته باشم.
[صدا: 7] من صداگذاری هوتارو را دوست دارم. صحنه افتتاحیه و اعتبار خوب بود. اما باز هم، درست مانند بسیاری از انیمه های دیگر که تماشا کرده ام، به نظر نمی رسد که از OST یا SFX غافلگیر شوم. به جز صدای هوتارو و (گاهی اوقات) صدای زیبای یوکیمورا، هیچ چیز واقعاً از نظر صدا برجسته نبود.
[شخصیت ها: 4] من واقعاً احساس متفاوتی در مورد این بخش دارم. من شخصیت ها را دوست دارم. اما فکر میکنم آنها را دوست دارم، زیرا قرار است آنها را یکی مثل من تشبیه کند: یک فوجوشی دوجنسگرای جوان و بالغ. و صادقانه بگویم که این شخصیت ها نه تنها ممکن است دوجنسه ها یا فوجوشی ها را جذب کنند. احتمالاً زنان، به طور کلی، دوستداشتن با آنها برایشان آسان است، بنابراین من واقعاً متعجب هستم که MAL این را به عنوان shounen در مقابل shoujo برچسبگذاری میکند. منظورم این است که ما یک MC زن باحال داریم که خود را به شکل یک پسر درآورده است و این تغییر نفس خطرناک را دارد که در واقع برای تیمش در بازی بقا مفید است. یک ikemen که اجتماعی و باحال و محبوب است. یکی از ikemen که کمی عجیب و غریب، ساکت است، و گاهی اوقات به گونه ای با ikemen های دیگر تعامل دارد که باعث می شود زن جیغ بکشد. یکی از یادره ikemen که (با وجود دشمن بودن) به MC "علاقه" دارد. و گفت: هم تیمی مرد ikemen دشمن که حتی پس از دریافت پاسخ های تند، کاملاً به دشمن گفته شده اختصاص دارد. یعنی... واقعاً نمی دانم چه بگویم. به نظر می رسد که من باید آنها را دوست داشته باشم، اما آنها برای من بسیار سطحی ظاهر شدند، گویی تنها هدف آنها این است که به عنوان یک ماده برای دختر طرفداران خدمت کنند و این بسیار غم انگیز است. با این حال، من بعضی از لحظاتی را دوست دارم که آنها به نوعی پیوند برقرار می کنند و اعتماد ایجاد می کنند ... سپس درام نیز وجود دارد، دور کردن دیگری، خلاص شدن از شر تروما و غیره و غیره... قلب من در بیشتر مواقع می تپد. چون بله، من آن چیزها را حفاری می کنم، اما در همان زمان خیلی سخت گیر کردم، زیرا خداییش سلام، آیا می توانی قابل پیش بینی تر باشی! من واقعاً در این مرحله آن را کاملاً از دست دادم.
[خلاصه داستان: 4] من چیز زیادی در مورد این ورزش یاد نمی گیرم، اما حدس می زنم که این تقصیر خودم است، زیرا فکر می کردم ورزش سنگین تر است، اما به نظر می رسد که تفنگ نرم تنها بهانه ای برای نمایش است تا اقدامات جالبی انجام دهد. صحنه ها و چیز دیگری در خطر است. مفهوم اصلی بسیار منحصربهفرد بود، اما بینظیر، درست مانند اینکه چگونه شخصیتها قابل پیشبینی هستند، داستان نیز قابل پیشبینی است.
[انیمیشن و هنر: 7] حداقل من نمی توانم انکار کنم که این هنر واقعا زیبا است. طراحی شخصیت، بصری کلی، هنر در OP & ED. انیمیشن خوب بود اگر نه بهتر از حد متوسط، اما انیمیشن در صحنه مبارزه خیلی خوب است. هیچ مشکلی با آن وجود ندارد، اما قطعا هیچ چیز خاص یا پیشگامانه در آن وجود ندارد. بنابراین من نمی توانم بیشتر از 8 به آن بدهم.
[متوسط: 5] از 5.2 گرد شد