علیرغم داشتن کیفیت بصری پوچ، هنر خوب، طنز تا حدی کاربردی (گاهی اوقات)، شخصیت های کاریزماتیک (اما هیچ چیز بدیع) و رابطه، ارتباط و تعامل به ظاهر قوی بین آنها، برخی از آنها کافی نیستند و برخی دیگر به طور کامل توسط نیاز به حمایت از سایر ویژگی های موجود نیست. Ao no Hako با این هدف آمد که طرفداران ورزش و عاشقانه را در یک لحظه تحت تاثیر قرار دهد، بدون اینکه به هیچ مفهوم یا توسعه هر یک از ژانرها اهمیت دهد. این نه یک برنامه عاشقانه است و نه ورزشی، و من چهار تعریف برای آن دارم - مصنوعی، قابل پیش بینی، تصادفی و عمومی. من جزئیات را توضیح نمی دهم زیرا نیازی به اتلاف وقت نیست و این را برای افرادی که نمی دانند کجا، چگونه، چرا یا مشکل آنها در رسانه های ایجاد شده توسط انسان گنجانده شده اند و چرا وجود دارند، نیست. اگر بفهمید، با چند کلمه منظورم را خواهید فهمید. اگر نه، نخواهی کرد، همین.
دو موجود از جنس مخالف که "ورزش های مخالف را انجام می دهند" (و هیچ کس دلیلش را نمی داند)، پسر یک علاقه "واقعی" به دختر داشت و او "فقط به خودش علاقه داشت"، "هدفش"، "او" ورزش، "آینده او"، "زندگی او" (فقط همین). من می توانم او را کسی بنامم که هرگز جواب او را نمی دهد، اما بنا به دلایلی، او فوق العاده خوب، کاریزماتیک است، به نظر می رسد که بسیار به او اهمیت می دهد و به نظر می رسد که او را بسیار دوست دارد، حتی اگر قبلاً واضح و آشکار بود که او را همانطور که او می دید به عنوان یک کانون نمی دید، اما به دلایلی، او شبیه او است. او "تلاش" او (او) را تحسین می کرد، و این باعث شد که بیشتر تلاش کند تا به سراغ ملی پوشانی مانند "او" (به عنوان میل "او") برود، خود را کاملاً بی شخصیت کند و تنها او را به عنوان هدف خود در ذهن داشته باشد (در اینجا ما یک میانگین عمومی قهرمان RomCom/Harem). "ناگهان" در این میان، او از طریق مادرش متوجه میشود که خانوادههایشان همدیگر را میشناسند، و "ناگهان" مادرش میدانست که خانوادهاش قرار است نقل مکان کنند، "ناگهان" به پسرش میگوید (انگار به او اهمیت میدهد، انگار او به او اهمیت میدهد. چیزی میدانست که داستان را تحت تأثیر قرار میدهد و آن را تحت تأثیر قرار میدهد، انگار میدانست که دختر آنجا را ترک نمیکند و با آنها زندگی میکند، اما حتی با دانستن آن، نمیگوید، فقط برای حرکت دادن داستان و تحت تأثیر قرار دادن، انگار که نیست. شخصیتی است که همه چیز را احمقانه می کند، وقتی نشان داده شود که انگار هیچ کس از آن خبر ندارد). این اتفاق لحظاتی قبل از آن افتاد که او ناامیدانه دوید تا دختری را بیابد که "تصادف" در حال تمرین بود، در حالی که به دلایلی نتوانسته بود، و او با یافتن دلیل (بهانه) برای ماندن او (چون به او وسواس دارد نه به آنچه او انجام میدهد، انجام میدهد، به دست میآورد، یا هر چیز دیگری، تحسین/خواستهاش برای او فقط بیرونی است)، تصمیم میگیرد چیزها را فلسفهورزی کند، و او برای هزارمین بار خود را خجالت میکشد (چون خندهدار است که ببینم هر بار خودش را تحقیر میکند، اینطور نیست. ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه بمونه(و بنا به دلایلی هم هیچی نمیدونه،علیرغم اینکه وقتی فاش میشه تعجب نمیکنه.به نظر میرسه این تصادفات میخواد شخصیت قهرمان داستان رو تحقیر کنه؟ تصویر).
از آن به بعد آنها زیر یک سقف هستند و بقیه چیزها بسیار قابل پیش بینی است. این تحول عاشقانه بین آنها بدون هیچ حس آغاز، میانه و پایان، بدون هیچ منطق یا احساس واقعیت یک رابطه، وجود خواهد داشت، ارتباطی که به نظر می رسد رشد می کند اما با شروع مصنوعی اش باطل می شود. همچنین دختری با موهای صورتی، تا حدودی غمگین یا هر چیز دیگری، وجود خواهد داشت که تنها کسی است که به او احساسات واقعی دارد، یا حداقل به نظر می رسد، و در نقطه ای، احتمالاً در پایان، احساسات خود را برای قهرمان داستان آشکار می کند و طرد شود زیرا او از ابتدا دیگری را دوست دارد. اما نمی دانیم که آیا عشق او متقابل خواهد بود یا خیر و اگر اینطور باشد، از روی ترحم است یا حداقل این چیزی است که با تحلیل شرایط باید باشد. چیزی که می دانیم این است که اشاره ای به یک مثلث عشقی یا بیشتر از آن وجود دارد و دختر مو صورتی از ابتدا به وضوح عاشق او بود و ما و شخصیت های داستان به جز قهرمان داستان از قبل این را می دانستیم. این مورد انتظار میرود زیرا تطبیق او با داستان معمولی RomCom بود، که Ao no Hako از آن دور نمیشود.
عاشقانه هیچ چیز اصلی را ارائه نمی دهد، بسیار کمتر سالم است. رابطه بین تایکی و چیناتسو (اگر از تلاش برای خوشایند ساختن او به عنوان یک شخص غافل شوید و از نقطه نظر واقعی به آن نگاه کنید) منسوخ شده است و می تواند نشان دهنده نمونه بدی باشد که یک رابطه چگونه باید باشد. این همان موردی است که بسیاری از رمانهای عاشقانه وجود دارد. شخصیت اصلی مرد به شدت مطیع است، اما دلیل این امر این است که وقتی خود را با معشوقش مقایسه می کند، عزت نفس بسیار پایینی دارد، زیرا تصویری کمال گرا از او در ذهنش ایجاد می کند و خود را بسیار پست می بیند. با این کار، او برای او دست نیافتنی می شود و او در نهایت در ذهنش ایجاد می کند که باید تمام تلاش خود را برای برآورده کردن انتظارات او (که خودش ایجاد کرده است) به کار گیرد، بنابراین عشق او متقابل خواهد شد.
علاوه بر این که این تصور یکی از علل روابط نامتعادل، ناپایدار، مسموم، ناسالم و عدم تطابق احساسات توسط یکی از افراد (باعث ایجاد رنج برای غیرمتقابل، منیت به نامناسب و اتلاف وقت برای هر دو) است. ، این ایده عملکردی و سالم را تحت الشعاع قرار می دهد که خودتان هستید و نیازی به صرف همه چیز برای جبران آن ندارید، خیلی کمتر برای کسی که احساسات شما را (در داخل یا خارج از یک رابطه) بر نمی گرداند.
مسمومیت در Ao no Hako وجود دارد زیرا به جای اینکه دختر اصلی احساسات خود را در مورد او روشن کند (از نظر من چیزی نسبت به او احساس نمی کند)، او به "فریب دادن" قهرمان داستان با رفتارهایی ادامه می دهد که رفتار متقابل یا علاقه واقعی را شبیه سازی می کند. باعث می شود قهرمان داستان مطمئن باشد که موفقیت پس از تلاش برای پیشی گرفتن از او، قلب او را به دست خواهد آورد، حتی اگر در پایان مسابقه هنوز احتمال طرد شدن او توسط او وجود دارد.
نتیجه گیری من در مورد عاشقانه و سمی بودن آن بر اساس تصور من است یا شاید فقط این ایده است که زنان وقتی مردی به او علاقه مند است احساس راحتی می کنند. بر این اساس، این احتمال وجود دارد که چیناتسو بداند که تایکی او را دوست دارد و رفتار او را نسبت به او مورد آزار روانی قرار می دهد، زیرا او این فرصت را دارد که هر زمان که بخواهد با آگاه کردن او از احساسات واقعی خود به او پایان دهد و از رنجش جلوگیری کند. تلاش، تحقیر خود و غیره بی دلیل. عدم انجام این کار باعث می شود رفتار او توهین آمیز باشد. از سوی دیگر، اگر او انجام می داد و حتی قهرمان داستان را به سمت درمان روانی سوق می داد، نه تنها یک کار خوب و یک عمل دوستی واقعی بود، بلکه نشان دهنده علاقه، تعامل، نگرانی، مراقبت و غیره بود.
اولین مشکل من با این ورزش، قطعا تحت الشعاع قرار گرفتن آن توسط عاشقانه و قرار دادن آن به عنوان پلن B برای سود بود، در صورتی که مخاطبان کرکی (تعداد بیشتر) از زوج اصلی ما راضی نباشند و شروع به متنفر شدن از برنامه کنند و آن را به تماشاگران ورزشکار بسپارند. (تعداد کمتر) برای جلوگیری از ورشکستگی و بد شهرت نویسنده (عملی غیرممکن اگر عاشقانه خوشایند نبود، زیرا طرفداران واقعی ورزش فقط با توجه به اینکه Ao no Hako به عنوان یک ورزش مؤثر/کارآمد نیست، کاملاً از نمایش ایده آل فرار می کند. آنها به دنبال (بازتابی از واقعیت) هستند. مشکل دوم از آن سرچشمه می گیرد: عاشقانه معیوب بود اما وجود دارد (حتی به صورت مصنوعی)، این ورزش نه تنها شکست می خورد، بلکه از این نظر وجود ندارد که یک ورزش و کار تیمی به عنوان یک کار ورزشی و تیمی در نظر گرفته شود.
ورزش، مانند هر سرگرمی، سبک زندگی یا شغلی، عمیقاً تحت تأثیر اشتیاق است که می توانید آن را اعتیاد نیز نامید. وقتی با این جور در نمی آید، می توانید آن را مصنوعی بنامید، زیرا آن چیزی که فرد را هدایت می کند، علایق است و این دقیقاً همان چیزی است که در مورد تایکی اتفاق می افتد. او مشتاق بدمینتون نیست. او مشتاق چیناتسو است. تمام تصور او از رفتن به ملی پوشان و تلاشش این بود که به او فکر کند تا به او برسد و تأییدش را جلب کند، و نه تنها او، بلکه همه شخصیت ها نشان دهنده یا انتقال احساسات واقعی از این ورزش نیستند. آنها نسبت به اراده ها، خواسته ها و واکنش های خود به ورزش فوق العاده ایستا به نظر می رسند. همچنین تایکی فقط به این دلیل بازی می کرد که مدارس کلاس تربیت بدنی دارند و خیلی وقت ها برای انتخاب رشته ورزشی تحت فشار قرار می گیرید. به حدی که صدها انیمه، مانگا و لایت رمان وجود دارد که در برخی مواقع صحنهای از قهرمان درونگرا دارد که مجبور است در کلاسها شرکت کند، حتی اگر مرتباً توسط قلدرهای سال سوم پشت صحنه مورد تجاوز قرار گیرد. علاوه بر این، دلیل تمرین او تا آن زمان این بود که مدرسه او در یک برنامه ورزشی ادغام شده است که شانس دانش آموزان را برای رقابت در مسابقات ملی ارتقا می دهد. این به این معنی است که این امکان وجود دارد که افراد به شغل فقط به خاطر چیزهایی که فراهم می کند مانند شهرت، توجه، برتری، پول و غیره علاقه مند شوند.
می توانم ورزش را با مقایسه دو رسانه معروف باکی و آشیتا نو جو تعریف کنم:
آشیتا نو جو کودکانه است، بد تمام شده، ضعیف طراحی شده، بدون عمق، بدون هنر، بدون جو، بدون انرژی، بدون وزن، و با نمایش وحشتناکی از ورزش. اگرچه مردم با گفتن اینکه جو قهرمانی باورنکردنی است، از آن دفاع می کنند، که قصد کار برای نشان دادن رشد یک بزهکار جوان در موقعیت های مخاطره آمیز یک دوره مخاطره آمیز از طریق مبارزه برای تبدیل شدن به یک فرد کاملاً متفاوت شگفت انگیز است، من آن را بسیار احمقانه می دانم. تا این یک ورزش شود برای من، این زمینهای است که به دیگری متصل نیست و برای شروع، اصلاً واقعبینانه نیست. آشیتا نو جو ضعیف به نظر می رسد، با نیت ضعیف و انگیزه های غیرقابل وجود، زیرا جو هرگز به ورزش اهمیت نمی داد. و چگونه ممکن است کودک ضعیفی وارد جهانی شود که در آن بزرگسالان را می ترساند، بزرگترها را تنها با یک مشت در یک مبارزه وحشتناک و احمقانه شبیه به کمیک های کودکانه کتک می زند، و علیرغم اینکه به نظر نمی رسد چنین ظرفیتی داشته باشد، برنده شود، زیرا او یک کودک پس از این "دعوای کوچک"، جو شگفت انگیز دیده می شود، و این اساس، جو شگفت انگیز در نظر گرفته می شود زیرا به نوعی او خاص است و بنابراین همه فکر می کنند او خاص است زیرا او با وجود این که به نظر نمی رسد و واقعاً چنین نیست، خاص به نظر می رسد. به عنوان یک سود بالقوه در زمان فقر دیده می شود که برای کسب درآمد از طریق جنگ استفاده می شود. به طور خلاصه، همه اینها تصنعی و صحنهای است، کنار هم، تصادفی، هیچ چیز با نیات یا انگیزههای واقعی، انگیزهها، خواستهها یا هر چیز دیگری، این نظر من در مورد آشیتا نو جو تحسینشده است.
باکی دقیقاً «خوب» نیست و میتوانم بگویم که من «عشق» به کار ندارم، اما یک تفاوت وجود دارد و چیزی که وقتی میبینم در مقایسه با ANJ کاهش مییابد اذیتم میکند. ایده باکی نیز تا حدودی تصادفی است و می تواند مانند بسیاری از چیزها تکراری یا خسته کننده باشد، اما یکی از بهترین ورزش هایی است که می توانم تصور کنم، زیرا از تعریف بسیار نادری در تلاش برای نشان دادن معنای ورزش واقعی استفاده می کند. علیرغم ناراحتی هایی مانند شخصیت ها که به نظر قدرت دارند و به شدت اغراق آمیز هستند، این دقیقاً همان چیزی است که اگر تصویر آن را در نظر بگیرید جالب است، گویی نویسنده به این فکر کرده است که نمایشی واقعی از خواسته ها و تخیلات مبارزان در بالاترین حالت خود بسازد. تستوسترون، با توجه به اینکه در یک دنیای ایده آل شده احتمالی توسط آنها، زمانی که آنها "دیوانه" هستند، آنها به شدت قوی خواهند بود که گویی دارای قدرت هستند زیرا این نشان دهنده ترشح هورمون ها به شکل نفرت، خشم، خشم است. شکلی از رهاسازی طبیعی و ضروری برای رفاه مردان و نمایشی از تمایلات رقابتی آنها برای قوی تر بودن و قوی ترین بودن در میان قوی ترین ها، همچنین در پس زمینه حالتی از پشتکار و انعطاف را نشان می دهد.
نکته جالب دیگر و همچنین مشکل اصلی ورزشهای مبارزهای نخبهگرا مانند ANJ این است که آنها عمداً میخواهند کاری انجام دهند که هوشمندانه است، واقعاً باورنکردنی است، که باید باورنکردنی، از نظر فکری تأثیرگذار، فلسفی باشد، تا مردم کف بزنند و بگویند: ببین چقدر متفاوته!". از جمله بدترین اتفاقاتی که در این جامعه افتاد، یکی از آنها زمانی بود که نخبه گرایان شروع به استفاده از استدلال شدید خود برای یافتن طلای فلسفی در ژانرهای ساده ای کردند که باید ساده باشد، مانند ورزش. نمی گویم باید بد باشد، ایده ساده بودن به این دلیل است که در زندگی واقعی ورزش ساده است، زیرا زندگی واقعی ساده است، چیزها در زندگی واقعی ساده هستند، اما واضح است که ساده بودن برای ما روشنفکران کافی نخواهد بود. به چیز بیشتری نیاز دارد، برای من و آنها، اما چیزی بین من و آنها تغییر می کند. برای آنها فلسفه وارد ورزش می شود و رئالیسم مهم نیست، برای من می تواند ساده باشد زیرا می دانم واقعیت ورزش ساده است، اما انتظار دارم بیشتر واقع بینانه باشد تا ساده و واقعیت بیرونی و درونی (شخصیت ها) را به تصویر بکشد. ورزش در زندگی واقعی بیش از هر چیز دیگری.
در مورد تیم، واقعاً چیز زیادی برای گفتن وجود ندارد، همان قسمت ورزشی است، چون رابطه شخصیت ها با خود ورزش بسیار مصنوعی به نظر می رسد، هر رابطه بازی تیمی آنها نیز مصنوعی می شود زیرا مطابق خواسته ها، اهداف آنها انگیزهها و احساسات آنقدر مصنوعی و غیرقابلوجود هستند، تصادفی، تکنیکها، روشها و جزئیات بازی با هم در نتیجه پوچ و مبهم میشوند.
مقایسه ای کوچک بین Ao no Hako و Hanebado:
شخصیتهای هانهبادو داستانها و ارتباطهایی با بدمینتون دارند که شامل موقعیتهای خوب و بد است، به این معنی که آنها احساسات مثبت و منفی نسبت به بدمینتون، تیم خود و مخالفان خود دارند. نقطه اوج نشان دادن ضلع عمیقتر هر دو طرف به یک نسبت (چه از نظر بیرونی و چه درونی - با حس واقعگرایی بیشتر) خواهد بود یا حداقل، حداقل، انسجام را در منفی شدیدی که در این مورد بر عکس آن تحت الشعاع قرار میدهد. ، کاری که سریال نتوانست انجام دهد و در نهایت مشکلات بیشتری را به نمایش گذاشت. یک جنبه مثبت نامنسجم نیز دارد.
در زمینه Ao no Hako، به نظر می رسد تایکی هیچ ارتباط یا داستان منسجمی با بدمینتون نداشته باشد (در اصل برعکس آنچه من در Hanebado تایید کردم)، و Chinatsu با وجود اینکه دختر یک بسکتبالیست دبیرستانی است، همان را دارد. بیان تصنعی و ناکافی بودن خواسته های جاری واقعی/حقیقی شخصیت های دیگر طرح. شخصیتهای پسزمینهای که وجود ندارند نیز وجود دارند، صرف نظر از اینکه کدام ورزشی را انجام میدهند، به نظر نمیرسد با آنچه انجام میدهند یا با یکدیگر ارتباطی داشته باشند.
چیزی که من را بیشتر از همه در مورد اینها می ترساند این است که همه آنها در مورد برنامه ورزشی بسیار محکم به نظر می رسند و در عین حال اهمیتی نمی دهند. من در مورد آنچه که آنها انجام می دهند سؤال کردم و از قضا گویی تیم بزرگی از ورزشکاران حرفه ای بدون تجربه و دانش در زمینه بازیگری و عاشقانه را برای شبیه سازی ورزشکاران تماشایی مدرسه استخدام کرده اند (به دلایلی حتی بدون پیشرفت قبلی تماشایی و با تجربه هستند. ) شرکت در برنامه ورزشی حماسی مدرسه. دو نفر از آنها نقش اضافی را به عنوان زوج اصلی فلافی رامکام خواهند داشت، یکی از آنها رد شده و دو نفر دیگر "آدم های باحال" هستند، اما به دلیل کل بودجه استفاده شده در انیمیشن، دستمزد کمی دریافت کردند. بنابراین آنها تصمیم گرفتند به آنها بازگردند.
از توجه شما متشکرم.