دایو (یا طوفان بزرگ) یک دونگووای چینی نسبتاً ناشناخته است که به دلایلی به تازگی وارد سینماهای کانادا شده است، اما بعد از اینکه یک ماه پیش در MAL به طور تصادفی با آن برخورد کردم، فهمیدم که باید آن را بررسی کنم. این یک قطعه رسانه ای خلاقانه با جلوه های بصری خیره کننده، جهان سازی جالب، صداگذاری عالی و خط داستانی نامفهوم است. با این وجود، این یک فیلم گیرا و جذاب است که صنعت منحصربهفرد دونگوآ چینی را در حالی که به رشد خود ادامه میدهد، منعکس میکند، و اگرچه من آن را به طور کامل توصیه نمیکنم، اما هیچکس را هم از تماشای آن منصرف نمیکنم. داستان (4/10) دنبال کردن داستان دایو بسیار سخت است، به خصوص برای کسانی که قبلاً این زبان را نمی دانند. داستان یک پسر یتیم به نام مانتو و سرپرست فرزندخواندهاش را روایت میکند که در جستجوی یک کشتی افسانهای (به نام قایق بزرگ سیاه؟) هستند که گفته میشد بعد از فاجعهای در همان روز که یک قبیله شبزیانی را بیرون رانده بود، هیولاها را در خود جای میداد. مردم و موجوداتشان یا چیزی از این دست. آنها گنج های زیادی در قایق داشتند و نگهبان مانتو که تا حدودی برای او پدر است، به دنبال آن است. در این مسیر، احزاب مختلفی وجود دارند که انگیزهها و پیشینههای متفاوتی دارند که همگی در کشف راز نقش دارند.
برای شروع، سرعت فیلم عجیب بود. هر بار که به نظر می رسید ما وارد یک عمل می شویم، خیلی سریع تمام می شود و به شخصیت هایی که در اطراف پرسه می زنند باز می گردد. بسیاری از کارهای هیولاها نیز توضیح داده نشد و نه به گونه ای که مانند ساختن دنیای نرم راضی کننده باشد، بلکه به گونه ای که مخاطب را بیشتر گیج کند تا کنجکاو. حتی زمانی که عمل در نهایت اتفاق افتاد، اوج احساس رضایتبخش و غیرقابل توضیح بود. در نهایت، به نظر نمی رسید هدف نهایی برای فیلم وجود داشته باشد، که باعث شد آن را در یک یادداشت گیج کننده به پایان برساند. این داستان با انگیزههای سست و تلاشهایی برای رمز و راز مشخص میشود که به جای تقویت آن، علیه آن کار میکرد، زیرا معتقدم اگر ساختار و سرعت بهتری به آن میدادند و انگیزههای شخصیت را واضحتر میکردند، میتوانست داستان درخشانی باشد.
هنر (10/10)
هنر و انیمیشن فیلم S T U N N I N G بود
رنگها فوقالعاده زیبا بودند و کاملاً در سکانسها قرار میگرفتند و ترکیبی از طراحیهای دستی، متحرک و CGI را بهطور یکپارچه با هم ترکیب میکردند. این هنر همچنین یادآور نقاشیهای کودکان است - شخصیتهای بسیار سبک، اما ساختمانها و مناظر کاملاً برعکس بودند و به کمال کشیده میشدند. از نظر بصری به تنهایی، این یک فیلم خیره کننده است که بیش از هر فیلم انیمیشنی که در این مدت دیده ام متمایز است.
صدا (9/10)
موزیک فیلم هم مرا غافلگیر کرد. هیچ وقت زیاد و کم نبود، بلکه برای تکمیل صحنه ها کافی بود. صداگذاری نیز فوق العاده بود که من را شگفت زده کرد. این بسیار طبیعی بود، مثل صحبت کردن انسان ها، اما با درام کافی برای جذاب کردن دیالوگ. شخصیتها اغلب واکنشهای بزرگی دارند و همه اینها به گونهای بیان میشوند که قانعکننده است و آزاردهنده نیست.
شخصیت (6/10)
کاش به من دلیلی می دادند که به شخصیت های فراتر از دوتایی اصلی اهمیت بدهم. پویایی آنها جالب بود، با یک پس زمینه جالب و واضح بود که نویسندگان بیشتر از همه در فیلم روی پیوند خود کار کرده اند. با این حال، شخصیت های دیگر کم بودند. من از این که به اکثر شخصیتها شخصیت متمایز داده شده بود، لذت بردم، اما فراتر از آن، انگیزههای آنها نامشخص بود. آنها واقعا چه می خواستند؟ آنها چگونه بر اساس این انگیزه ها عمل می کنند؟ آنها چگونه با اتفاقات قایق و تاریخچه پیرامون تسخیر هیولا در ارتباط هستند؟ کاراکترها عمدتاً سطحی هستند و کاری برای ارتباط مخاطب با آنها انجام نمی دهند.
لذت (7/10)
در حالی که من روی داستان و شخصیتها تا حد قابل توجهی صحبت کردم، تماشای فیلم بهطور کلی بسیار سرگرمکننده بود (علاوه بر سردرگمی آشکار در کل زمان اجرا). این فیلم حس طنز مناسبی دارد و به خوبی از آن استفاده می کند و از اینکه کاراکترهایش کارهای عجیب و غریبی انجام دهند که کاملاً انسانی هستند ترسی ندارد. این هنر فیلم را گرد هم میآورد و راز به اندازه کافی جالب است تا زمانی که در نهایت شکست بخورد، اگرچه پتانسیل بالایی داشت. دو شخصیت اصلی شیمی کافی برای پیشبرد فیلم دارند، اما با کاهش تعامل آنها در طول زمان، جذابیت خود را نیز از دست می دهد. اما تا آنجا که لذت می برد، دنبال کردن مانتو در سفر راهی سرگرم کننده برای گذراندن حدود 2 ساعت از روز من بود.