من بدون هیچ توقعی، خوب یا بد، شروع به تماشا کردم و در نهایت عاشق آن شدم. شخصیتها این انیمیشن بازیگران بسیار کوچکی دارد، فقط ملزومات ماهو شوجو: تیم دختر جادویی، همراه موجودی سخنگو و آنتاگونیست. نماهای کوچکی از خانواده ها و همکلاسی های آنها می بینیم، اما حتی نامی از آنها برده نمی شود. سوبارو دختر اصلی ماست، از آنجایی که او آخرین عضو گروه است، ما داستان را بیشتر از چشمان او می بینیم. او قهرمان کلاسیک دست و پا چلفتی اما پر از امید شماست. او عاشق نجوم است و تنها عضو باشگاه در مدرسه اش است. سوبارو قبلا بهترین دوست دوران کودکی بود، اما با شروع نمایش، آنها در حسرت دوستی با یکدیگر در دوردست هستند. آئوی دختری شیرین است که همیشه آماده کمک به یک دوست است، اما این سوال را مطرح می کند که آیا انگیزه های او واقعاً فداکار هستند یا نه. هیکارو دختری باهوش و شاد با شنوایی کامل است. پدرش یک نوازنده است و مادرش در زمینه اخترفیزیک کار می کند، بنابراین او در مورد هر دو چیز بسیار می داند. Itsuki دختر زنانه و معقول دسته است یا او؟ ناناکو مرموز و بالغ است. او شنل و کلاه جادوگری با گوش های بلند اسم حیوان دست اموز به سر دارد و زبان های زیادی می داند.
ناناکو همچنین تعبیری برای رئیس جمهور یا Pleiadeian است، لقبی که آنها به بیگانه کوچکی که در حال کمک به آنها هستند داده اند، زیرا او تنها کسی است که می تواند او را درک کند. او منبع قدرت، اطلاعات و راهنمایی دختران است. او برای یافتن و جمع آوری قطعات موتور سفینه فضایی که او و افرادش در آن سفر می کنند به آنها نیاز دارد.
میناتو از همان قسمت اول، نقشی دوگانه در داستان دارد. از یک طرف، او پسر مالیخولیایی اما مهربانی است که سوبارو در یک هنرستان پر از پروانه های آبی پیدا می کند. وقتی سوبارو دری را باز می کند و هنرستان به جای اتاقی که او می خواست وارد شود، در سمت دیگر ظاهر می شود، آنها به طور تصادفی یکدیگر را ملاقات می کنند. میناتو و سوبارو با هم دوست می شوند حتی اگر چیزهایی را که طرف مقابل صحبت می کند کاملاً درک نکنند. از سوی دیگر، او یک جادوگر است که به دنبال تکه ها برای هدف خود است. وقتی تغییر می کنند یکدیگر را نمی شناسند.
به طور کلی، شخصیت ها ساده هستند اما به خوبی گرد هستند، هر کدام با مبارزات خاص خود. تعاملات آنها در صورت لزوم هم خنده دار و هم صمیمانه است. دوستی ها باورپذیر هستند و شما را به خاطر آنها پوسیده می کنند.
داستان
سوبارو قبل از غروب آفتاب به مدرسه خود برمی گردد زیرا در آن شب یک بارش شهابی وجود دارد که او می خواهد از رصدخانه ببیند. زمانی که آنجا میآید، او دری را باز میکند تا دوست غریب دوران کودکیاش Aoi و سه دختر دیگر را با لباسهای عجیب و غریب اما زیبا، لکهای به نظر بیگانه و پنجرهای که به عنوان دروازهای به فضا عمل میکند، پیدا کند. همه آنها از اینکه او اصلاً آنها را می بیند شگفت زده شده اند و رئیس جمهور می گوید که این بدان معنی است که او پنجمین عضو تیم است. سوبارو گیج شده اما مشتاق کمک است، بنابراین با آنها می رود تا قطعه را بگیرد و آنها برای اولین بار موفق می شوند.
از آنجا، ما کم کم قوانینی را یاد می گیریم که قدرت های آنها بر اساس اخترفیزیک واقعی اما با ترفندهای فانتزی/علمی دنبال می شود. اپیزودها ساختار اصلی ماهو شوجو را دارند: آنها در هر یک ماموریت کوچکی دارند و روایت در پس زمینه یکی از دختران و در مبارزات درونی او به عنوان یک دختر در حال رشد متمرکز است. هر کسی فضایی برای درخشش و رشد دارد.
با تنها 12 قسمت، داستانی بسیار ساده اما گرم است. این خنده دار، شیرین و خوب است. تنش در ابتدا به آرامی رشد می کند، اما با رسیدن به پایان سریعتر و سریعتر می شود. کلیشه های کمی وجود دارد، اما آنها موفق می شوند آنها را دوباره تازه کنند.
دگرگونی ها، وسایل و هر چیز جادویی
همه آنها تغییر شکل اصلی و لباس شنا دارند، از جمله میناتو. لباس اصلی برای همه دخترها یکسان است به جز کلاهی که بر سر می گذارند که با شخصیت و نقش هر یک در گروه مطابقت دارد. حس ملوانی/دریایی در آن وجود دارد، اما با انگیزه های ستاره ای و کمان های بزرگ به رنگ مشخص هر دختر. هنوز هم می تواند به هیچ وجه شبیه لباس های سنشی ملوان نباشد. این شامل یک کت سفید بدون آستین با یقه گوش ماهی است که با یک کمان بزرگ و ستاره چهار نقطه تزئین شده است. یک دامن سفید چین دار برای پایین، جوراب سفید بلند و دستکش و کلاه. در دگرگونی مایو، همه آنها کت و شلوارهای متفاوتی دارند، اکثر آنها بیکینی هستند و برای Nanako یک تکه هستند. این دگرگونی تنها در یک قسمت دیده شد. میناتو معمولاً کت و شلوار قرمز و مشکی با شنل بلند و شاخ های کوچک روی سرش در حالی که دگرگون شده است می پوشد. در دگرگونی لباس شنا، او چیزی را که به نظر من به عنوان لباس های معمولی ورزشی/ساحلی به رنگ قرمز و مشکی است، می پوشد.
اگر نامش را درست به خاطر بیاورم هر شش آنها یک "محور انتقال" دارند: یک میله فلزی بلند با یک ستاره چهار نقطه در پشت که از آن برای پرواز و گرفتن قطعات استفاده می کنند. این ترکیبی عجیب از یک عصای جادویی، یک جارو جادوگر و یک ماشین سوبارو است. هر کدام از یک مالکیت شخصی از شخصیت ساخته شده است که با آنها متحول می شود. درها و پنجرهها بهعنوان پورتال عمل میکنند، اما در برابر افراد خارجی محافظت میشوند، بنابراین میتوانند مسافتهای طولانی را طی کنند تا قطعات را پیدا کنند.
قدرت آنها در ابتدا بسیار محدود است، اما در وقت اضافه با سرعتی جذاب قوی تر می شوند. آنها می توانند پرواز کنند، در فضای بیرونی نفس بکشند و تکه هایی را که حرکت می کنند و شبیه ستاره های در حال تیراندازی هستند را به تصویر بکشند.
نتیجه
این یک نمایش نورانی با لحظاتی غمگین است، اما یک حس کلی امیدوارکننده است. از تروپ های کلاسیک ماهو شوجو پیروی می کند و از کلیشه ها به شیوه ای جالب استفاده می کند. به خصوص در قسمت زیر آب، کمی از طرفداران سرویس دارد که با بقیه انیمه ها تضاد دارد. اصلا شبیه تبلیغ ماشین نیست. طراحی ها زیبا هستند، شخصیت ها دوست داشتنی هستند و داستانی که به راحتی دنبال می شود، طیف گسترده ای از احساسات را به خوبی منتقل می کند.
8/10. من آن را به طرفداران ماهو شوجو توصیه می کنم که به دنبال چیزی مختصر و سبک هستند، به خصوص نوجوانان جوان تر.