بعد از 10 قسمت دیگر نمیتوانستم معده کنم، بنابراین پایان آن را نمیدانم. شاید در 2 قسمت آخر داستان واقعاً خوب شده باشد، اما در حال حاضر از آن حالم به هم میخورد و حتی نمیخواهم بدانم. به هر حال انیمه خوب شروع شد. من مجذوب شدم و به نظر میرسید که معمای خوب، شخصیتهای جالب، صحنههای مبارزه و غیره خواهد داشت. بعد از 4 قسمت اول همه چیز شروع به خستهکننده شدن کرد. توسعه شخصیت همه قهرمانها تقریباً در همین جا متوقف شد و همه آنها پیشرفتهای کم عمقی بودند که به دنبال آن برخی قدرتهای تصادفی و غرغرهایی مانند نمایش نمیتوانست تصمیم بگیرد که آیا آنها میخواهند به سبک دراگونبال بازی کنند یا نه.
توضیحات درباره همه چیز نسبتاً سطحی بود و حدس میزنم ممکن است در 2 قسمت آخری که من ندیدم برخی از آنها خود را نشان دهند. به عنوان مثال، من فقط نمیتوانستم بفهمم چرا افرادی که میخواهند بروند نمیتوانند تنها بروند و افرادی که میخواهند در دنیای فانتزی بمانند پشت سر میمانند. و مطمئناً افراد ناامید در ژاپن بیشتر از کسانی بودند که به ما نشان داده شدند؟ به نظر می رسید فقط تعداد انگشت شماری از قهرمانان و آنتاگونیست ها به این دنیا کشیده شده اند و فقط همین؟
اگر نمایش می خواست که من با نوازندگان (آنتاگونیست ها) همدردی کنم، آنها کار خوبی کردند. در واقع، من بیشتر از آنهایی که میخواهند بروند، به دنبال آنها بودم. قهرمانهای داستان که قرار بود در سمت راست باشند، در ذهن من خودخواه به نظر میرسیدند که میخواستند به نفع خودشان بروند، بدون توجه به این که آیا عمل آنها باعث نارضایتی کسی میشود یا خیر.
برای من، من واقعاً به چیزی شبیه یک قوس رستگاری برای هر آنتاگونیست امیدوار بودم. من مدتی در زمینه مشاوره تحصیل کردم، چون خودم با یکی از آشنایانم که به دلیل آن فوت کرده بود، مشکلات روحی داشتم، میدانم عمیقترین مسائل اجتماعی را که به آن اشاره کردهاند. آن آنتاگونیست هایی که می خواستند از واقعیت فرار کنند، دلایل موجهی داشتند. این نمایش به جای ساختن یک داستان متقاعد کننده در مورد اینکه چگونه آنها یک تجلی را تجربه می کنند و اشتباهات خود را درک می کنند، یک مسیر آسان را در پیش گرفت، آنها همه را به طرز طنز آمیزی شیطانی کردند تا تصویر بدی از آنها ترسیم کنند. وقتی یکی از آنتاگونیستها را که قربانی قلدری شده بود، کشتند، با این که او فقط به سمت مرگ بیفتد، من فقط جرأت داشتم. برای من، برخی از آن قهرمانها در واقع بیشتر شبیه آدم بد بودند، همان افرادی که آنتاگونیست را تحقیر میکردند و آنها را تا حد افراطی مورد آزار و اذیت قرار میدادند، جایی که به جای پرداختن به مسائل، در دنیایی جعلی به دنبال پناهندگی بودند.
به هر حال، فقط میخواستم اضافه کنم که قسمت 9 یک برداشت ضعیف در مورد «افراد خوش تیپ هم بد هستند» بود. همچنین توضیح نداد که چرا مو برای همه یک دنیای ایده آل ساخته است، اما پسر خوش تیپی را که نمی خواست خوش تیپ و محبوب باشد ... خوش تیپ و محبوب ساخته است -_-
انیمیشن، موسیقی و حتی صحنه های مبارزه خوب بود. داستان فقط برای من آزار دهنده بود.