من افراد زیادی را دیده ام که نسبت به شخصیت اصلی داستان، آراجین، عصبانی می شوند، و این بدان معناست که این داستان به طور موثر یک شخصیت را به شکل بدترین شکل خود به تصویر می کشد و آنقدر خوب از عهده آن برمی آید که در نهایت این آراجین بود که باعث شد من این انیمه را انتخاب کنم. من خیلی مطمئن نبودم که این سریال را شروع کنم یا نه، اما قسمت اول علاقه من را برانگیخت، به ویژه اقدامات غیرمنتظره قهرمان داستان که کاملاً در تضاد با دنیای بزهکارانه اطراف او است. آراجین یک زندگی مدرسه ای آرام می خواهد و بیش از همه یک دوست دختر می خواهد: ایده آل او برای یک دختر "کامل" در شکل ماهوروی شیرین و بامزه به تصویر کشیده شده است (من به این اشاره می کنم زیرا دختران اوباش دیگری در سریال وجود داشتند. اما چشمان او فوراً به سمت ماهورو می رود زیرا او تنها "عادی" است). همانطور که گفته شد، همه چیز به وضوح آنطور که او می خواست پیش نمی رود و اثر کمدی دقیقاً ناشی از انتظارات خرد شده او از زندگی عاشقانه اش است: همانطور که می بینید هر زمان که او از طرف گروه برای انجام "فسرو" دعوت می شود یا وقتی همه آنها می روند. به یک "گروه قرار" و با این واقعیت که ماهورو آشکارا او را دوست ندارد. او فقط برای منافع خود او را دستکاری می کند.
حالا بریم سر موضوع اصلی: آراجین در دوران کودکی با ماساکارا دوست بود. آنها با هم تمرین کردند تا به افراد هونکی تبدیل شوند، اما بلافاصله نشان داده می شود که آراجین احساسات بسیار متفاوتی نسبت به گذشته دارد، زیرا ماساکا این واقعیت را به او یادآوری می کند که به جای جنگیدن برای دوستش فرار کرده است - و این کاری نیست که یک فرد هونکی انجام می دهد. . بنابراین او تصمیم گرفت که روش زندگی خود را رها کند و دوستش را دور بزند - که همیشه یادآور این واقعیت بود که او مانند یک ترسو عمل می کرد.
جالب است که آراجین هرگز قصد جنگیدن با دیگران را نداشته است - وقتی بچه های بزرگتر آنها را انتخاب می کنند، آراجین بلافاصله به ماساکارا می گوید که آن را رها کند - در حالی که ماساکارا با پیروی از ایده آل خود "یک فرد هونکی که هرگز تسلیم نمی شود" است. جنگ.
حالا این موضوع بسیار مرتبط است زیرا به یاد داشته باشید که آراجین در طول داستان بسیار سرد با ماساکارا رفتار می کند، او نمی خواهد دوستی آنها را دوباره ببندد، او نمی خواهد به خلافکاران بپیوندد یا یکی شود، و بدیهی است که او نمی خواهد. دیگر نمی خواهم یک فرد هونکی باشم. علاوه بر این، چیزی که واقعاً او را متحیر می کند این است که ماساکارا چگونه او را در نظر می گیرد: به عنوان فردی که واقعاً قوی است. چیزی که او نیست و این واقعاً او را آزار می دهد. ماساکارا تصویری تحریف شده از آراجین دارد و با وجود اینکه دوستانش سعی میکنند به او بفهمانند که دوست دوران کودکیاش آن چیزی نیست که او فکر میکند، ماساکارا هنوز آن را نادیده میگیرد و میگوید که او "آدم خوبی" است.
و یک صحنه بسیار مهم وجود دارد، فکر می کنم یکی از مردم بیشتر از همه متنفر بودند، اما برای من آن لحظه اوج پشیمانی گذشته آراجین بود: وقتی به ماهورو می گوید فرار کن.
شما در آن صحنه خاص می بینید که او همانطور که بسیاری گفته اند "هوس قبل از برادران" را انتخاب می کند، این صحنه ای است که در واقعیت آراجین خود را در ماهورو می بیند - به همین دلیل است که او لحظه ای را که به ماتاکارا خیانت کرد و نه لحظه ای را که ماهورو با او ملاقات کرد به یاد می آورد. یا برای او شیرین بود یا هر لحظه مرتبط بین آن دو. پاسخ ماهورو همان چیزی است که آراجین را به حرکت در می آورد، زیرا این همان کاری بود که او در آن زمان نیز قرار بود انجام دهد. او باید برای دوستش می ایستاد.
اکنون، باز هم قسمت دوم داستان کاملاً توسعه منطقی رابطه بین آراجین و ماساکارا است. به خصوص دوست داشتم که چگونه ماساکارا، با وجود اینکه بسیار قوی شده بود، در واقع یک فرد بسیار شکننده بود و لحظه ای که حمایت اصلی خود را از دست داد، آن را به طور کامل از دست داد، بنابراین بسیار آسان است که او را در یک «رشته بد» قرار دهیم. اینجا اسپویل نمیشه ولی از قسمت دوم هم خیلی لذت بردم. من فکر می کنم پایان کاملاً با توسعه کلی داستان مطابقت داشت.
این سریال کاملاً لذت بخش بود، انیمیشن بسیار منظمی بود، گاهی اوقات کمی کم رنگ، اما در اکثر موارد بسیار محکم بود. کاراکترها همه بسیار خوب بودند، زمان مناسبی را دریافت کردند و نقش را به خوبی ایفا کردند. سنیا یک همراه عالی برای اراجی بود: کسی بود که در واقع عاشق مبارزه با او بود. آراجین یک شخصیت اصلی تماشایی بود: پس از اولین تلاش ناموفقش با هونکی بودن، او همچنان جنبه "اکشن" خود را حفظ کرد. مخصوصا با ماهورو همچنین به همین دلیل است که سنیا آخرین خط را به او میگوید - از همان ابتدا او در واقع فردی بود که مستعد عمل بود (فقط واقعاً برای جنگیدن کوتاه نیامد).
شاید تنها نقطه ضعف در واقع دو نهادی باشد که میتوانستند کمی عمق بیشتری پیدا کنند، اما من فکر میکنم در پایان نیز خوب کار میکند. پایان برای من داستان آنها را به خوبی گره زد، بنابراین من شکایتی ندارم. باید اشاره کرد که چگونه جهان کلی با اشاره به شبهای عربی، بسیار شبیه به این دو موجودیت، جرقه زده میشود، و این واقعاً حس خوبی به محیط داد.
این داستان یک داستان احمقانه و کمدی با مضمون بزهکاری بود و برای من هدف را تا حد زیادی پر کرد. من خیلی خندیدم سرعت کمدی و همچنین شخصیت هایی که در آن نقش داشتند عالی بود. اراجین بالاتر از همه.